ما در عسل شفا قرار دادیم .( قرآن )
اگر به این خبر که بیانگر یکی از شگفتی های تاثیر عسل است توجه کنید شاید خود بهترین دلیل باشد که چگونه عسل می توانددر جسم آدمی تاثیرات شگرفی به جا گذارد. وقتی که تولیدات زنبور عسل باعث جهش ژنتیکی می شود به گونه ای که کارگر ساده ای را با عمر کوتاه به عمر بلند می رساند در آدمی نیز می تواند تاثیرات مثبت و سازنده ای داشته باشد. این نیز یکی از حکمت و آیات الهی که علم و دانش آن را کشف و معرفی می کند.
...ضرب المثل "ما آن چیزی هستیم که می خوریم" در مورد زنبورها هم صادق است....در حقیقت این دانشمندان کشف کردند که رژیم غذایی زنبورهای ملکه با سایر نوزادان متفاوت است، به طوری که نوزادانی که با غذاهای معمولی تغذیه می شوند یا تبدیل به زنبورهای کارگر می شوند و یا محکوم به فنا بوده و پس از 7 هفته می میرند، اما نوزادانی که با رژیم غذایی ویژه ای با عنوان "ژلاتین شاهانه" تغذیه می شوند در بزرگسالی زنبور ملکه خواهند شد و تا 7 سال زنده خواهند ماند.ژلاتین شاهانه را زنبورهای کارگر بزرگسال ویژه تغذیه نوزادانی که قرار است ملکه شوند، تولید می کنند. این ماده در زنبورهای ملکه یک جهش ژنتیکی ایجاد می کند.
این محققان در تحقیقات خود نشان دادند که "ژلاتین شاهانه" با فرایندی که "متیلاسیون DNA" نام دارد، ژنوم را از نظر شیمیایی دگرگون کرده و بیان ژنهایی را که زنبورهای جوان را به زنبورهای کارگر تبدیل می کند، تغییر می دهد.این کشف می تواند در بررسی مجموعه ای از بیماریهای انسانی اهمیت بسیاری داشته باشد.
به گفته این دانشمندان این اولین بار است که "متیلاسیون DNA" در حشرات نیز مشاهده می شود. "متیلاسیون DNA " یک فرایند مولکولی مشترک در مهره داران به خصوص در انسان است.این دانشمندان اظهار داشتند: "اگر دو دوقلوی همسان داشته باشیم و تنها در یکی از آنها بیماری اسکیزوفرنی توسعه داده شده باشد می توان در این خصوص توضیح داد که در ژنوم این فرد در اثر فرایند متیلاسیون تغییراتی ایجاد شده است."
یکی از دوستان از من پرسید: چرا درباره مشکلات اقتصادی جامعه چیزی نمی نویسی و ازاین همه رنجی که مردم می برند سخنی به میان نمی آوری و همیشه در حوزه مباحث فرهنگی و اندیشه ای مطلب می نگاری؟ گفتم: به نظرم همه مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم و جامعه را می بایست در اندیشه، بینش و نگرش مردمان جست.
|
طبیعت در رستاخیز بهار به آدمی درس های بسیاری می آموزد. یکی از بهترین درس هایی که درآیات متعددی از قرآن بدان اشاره شده، درس رستاخیز و معاد جسمانی انسان هاست. قرآن با اشاره به باران های بهاری که انواع گوناگون و زیبایی از گیاهان را از دل خاک بیرون می آورد به بیرون آمدن انسان ها از درون گورها اشاره می کند و می گوید زمانی که بادها در صور اسرافیل دمیده شده و باران رحمت الهی بر جهان بارید و دوباره پس از فرآیندی زمین و آسمانی با زمانی دیگر پدید آمد آدمی از میان آن همه هیچ بیرون می آید و چشم به هستی دیگری می گشاید که از آن به رستاخیز یاد می کند.
آن روز است که هر کسی چون دانه هایی ریز تک سلولی به هم پیوسته می شود و از خاک عناصر استخوانی او پدید و بر آن گوشت می روید و جان در تن خاکی آخرتی اش دمیده می شود و آن گاه است که آدمی در برابر عظمت خداوند می ایستد تا مخالفان و دشمنان کمال در برابر عظمت جلال و واحدیت جباریت او بیاستند و مومنان در لقای دیدار آن هم چون نظاره گران به بوستان و گلستان جمال کبریایی او بنگرند و از صوت داوودی بهشتان مدهوش و مجذوب شوند.
قرآن یکی از علل مهم در عدالت گریزی مردمان را خویشاوندی می شمارد. بسیار دیده شده است که شخص تنها به سبب خویشاوندی حق دیگری یا حتی ملتی را زیر پا می گذارد و عدالت دور می شود. در صف نانوایی و یا حتی در ادارات دولتی شده است که کسانی کارهایشان تنها به سبب خویشاوندی پیش انداخته می شود و بی توجه به افراد و اشخاصی که در آن جا در انتظار هستند کار خویشان مقدم می شود. اگر دامنه این کار پارتی بازی خویشاوندگرا را بیش تر باز کنیم به موارد بسیاری می رسیم که حق ملتی ضایع می شود و تا به سبب خویشاوندی افراد آگاه و دلسوز و توانمند نادیده می شوند و افرادی که توانایی کاری را ندارند در پست و مقامی مشغول می شوند. این ها افرادی هستند که به سبب خویشاوندی در مقامی جا خوش کرده اند و نوعی حکومت سلطنتی و خویشاوندی را در نظام مردم سالار دینی به مورد اجرا می گذارند.
فرهنگ سیاسی اسلام سرشار از آموزه های همگرایی و همسویی میان دولت و ملت است. امت در نظام اسلامی شهروندان متعهد و مسئول در برابر خدا ، خلق و دولت هستند. به این معنا که هم می بایست پاسخ گوی نگرش ها و رفتارهای خویش در برابر خداون باشند و هم نسبت به دیگر شهروندان و بلکه دیگر انسان ها مسئول رفتار خویش هستند که ظلم و ستمی در حق دیگری نکنند و یا منکر و زشتی را انجام ندهند و نابهنجاری را مرتکب نشده و یا آن را گسترش ندهند و هم در برابر دولت اسلامی و نظام ولایی همان نیز مسئول هستند.
آموزه های اسلامی آموزه های اجتماعی و سیاسی است و بسیاری از اعمال عبادی صرف نیز به شکلی اجتماعی و سیاسی است. از این روست که نماز جماعت بر نماز فردی و تنهایی مقدم شده است و آثار و برکات آن نیز بسیار است؛ زیرا حضور در جماعات موجبات همگرایی و هم سویی اجتماعی را فراهم می آورد. ادامه مطلب
یکی از آسیب هایی که هویت ملی جامعه را با خطر مواجه می سازد و زمینه های واگرایی اجتماعی فراهم و از انسجام ملی و وحدت جامعه ای جلوگیری می کند، مدگرایی فرهنگی است. مدگرایی فرهنگی به معنا و مفهوم آن است فرد و یا گروه و حتی جامعه ای بر خلاف سنت ها و باورهای ملی خویش اقدام به الگوبرداری از سنت ها و فرهنگ های بیرونی می گیرند و به نمادها و نهادهای فرهنگی بومی پشت می کنند. از جمله این امور می توان به مسایلی چون جشن والتناین اشاره کرد.
ساعت هفت بامداد در بزرگراه عمار شماری از مرد و زن از کودک خردسال تا پیر زال مو در صفی کنار دکان توزیع شیر یارانه ای ایستاده بودند. در کنارشان می ایستم. از آخری می پرسم به ما هم می رسد؟ نگاهی به انبوه مردمان می کند و می گوید حدود پنجاه و شصت نفری از مرد و زن هستیم. پنج جعبه بیست تایی می شود صد تا و اگر به درستی توزیع شود شاید به هر نفری دو پلاستیک شیر می رسد. البته به شرط این که توزیع درست باشد.
25 بهار را پشت سر گذارنده است. پیرمردی هیکل درشت وخوش سیما می گوید: شاید برسد ؛ زیرا صندوقی برای از ما بهتران است و دست کم بخش بیش تر آن را باید نادیده گرفت. این در حالی است که برخی از ما بهتران بیش از دوتا یعنی سه و چهار تا هم بر می دارند و نه می گیرند. از قصاب و نانوای محله که گوشت خوب و نان بیرون از نوبت و خوب می دهد با هوای کار را داشت.
یکی از آموزه های قرآنی دشمن شناسی است تا بتوان بر اساس شناخت کامل از وضعیت دشمن او را ترساند و به مقابله با او برخاست. برخی از دشمنان را می توان از راه رفتارها و کردارهایشان شناخت و برخی دیگر از چشم مخفی و نهان هستند که این از همه خطرناک تر است. ابلیس یکی از دشمنان مخفی از چشم انسانی است؛ ولی غیر از ابلیس کسانی هستند که دشمن جان و دین مردم هستند، ولی از دیده ها مخفی و نهان می باشند. قرآن یکی از این دشمنان را دوستان حسود می شمارد. دوستان حسود کسانی هستند که به جهت شناخت به وضعیت و توان قدرت آدمی عمل می کند و بسیار خطرناک هستند. گاه دوستان حسود، حسادت و دشمنی شان تنها در دل و درون خود آنان است و در حقیقت جز خودخوری و ضربه و زیان رسانی به روح و روان خود آسیبی وارد نمی سازند؛ ولی دوستان حسودی هستند که حسادت شان را از درون و دل شان پافراتر می نهد و از باطن شان بیرون می آید و به شکل عملی خود را نشان می دهد. این جاست که برای آدمی، هیچ چاره ای جز به خدا پناه بردن و خواندن سوره فلق و استعاذه به خدا باقی نمی ماند و تنها خداست که می تواند به فریادشان رسد. از این روست که سوره استعاذه برای دفع ضرر و زیان چنین دشمنان دوست نما ضروری است و دست کم یک بار در روز آن را باید خواند.
دشمنان دیگری نیز هستند که شناخت آنان خوب و برای دفع شر و آزارشان ضروری و لازم است. از این روست که قرآن بر لزوم شناسایی دشمنان و آماده سازی برای مقابله با آن در آیه 6 سوره فاطر دستور می دهد و در آیه 44 و 45 سوره نساء بیان می کند که برای تضمین مصونیت از انحراف و گمراه به دست دشمنان بهتر و لازم است که آنان را بشناسید.
بسیاری از آسیب هایی که انسان متحمل می شود از دشمنانی است که نمی شناسد و آنان را به عنوان دوست پذیرفته و یا به شناخت آنان و راه های نفوذشان توجه نکرده است.
قرآْن چند ملاک و معیار برای شناسی دوست از دشمن بیان کرده است که می توان به عنوان نمونه به مساله بدخواهی و آرزوی رنج قرار گرقتن (آل عمران آیه 118 و 120) و تخریب کشاورزی و محصولات به روش های مختلف (بقره آیه 204 و 205) تلاش برای واداشتن شخص به بدعت و رفتارهای ضد هنجاری و ضد اخلاقی (بقره آیه 168 و 169) دعوت به زشتی ها و کارهای ناروا (همان ) دعوت به فساد و فحشا ( همان ) دعوت به تباهکاری و بزهکاری (بقرهآیه 204 و 205) و هم چنین گفتارهای بغض آلود و کینه جویانه(آل عمران آیه 118) و اقدام به نسل کشی ( بقره آیه 204 و 205) و نفاق و دورویی(آل عمران آیه 118 و نیز نساء ایه 81 و 82) اشاره کرد.
بنابراین انسان عاقل کسی است که دشمن خویش را خوب بشناسد و از راه رفتارهایش بداند که او خواهان خیر و مصلحت اوست و یا این که می خواهد به اصطلاح سر تو تن او نباشد. با نگاهی به کشورها و مردمان و جوامع مختلف می توان دوست و دشمن را از هم باز شناخت و در صورت ناتوانی و این که دشمنان در جامه دوست به سراغ شما آمده اند هر روز یک معوذتین بخوانید و به خودتان فوت کنید شاید آثار این کلمات همان تلقی کلماتی که آدم از خداوند کرد و توبه اش پذیرفته شد در شما اثر گذارد و سدی میان شما و دشمنان ایجاد کند تا نتوانند به شما زیانی رسانند.
برداشت یک: زنی به جهت اختلاف با همسر خویش در قم دست به خودکشی زد و با خوردن بیش از 50 قرص خواب آور خواست به این روش از همسرش که تنفر یافته رهایی یابد. به نظر می رسد که شوهر حاضر به متارکه و طلاق همسر خویش نبوده است و زن تنها در صورت عسر و حرج و اثبات آن می توانسته از شوهر طلاق بگیرد. زن گمان کرد کوتاه ترین راه رهایی از تنفر خودکشی است.
برداشت دوم: مردی در قم به یکی از روحانیون گفته است که از دین زده شده است ؛ زیرا پدرش روحانی است و در خانه بسیار سخت گیری می کند و آن چنان برادران و خواهرانش در تنگنا قرار گرفته اند که او دیگر از دین و تکالیف دست و پا گیرش خسته شده است. هنگامی با او صحبت شد معلوم شد که دینی که پدرش عرضه می کرد با دین اسلام با برداشت فقهیان و مجتهدان به نام تفاوت های فاحشی داشته و پدر روحانی کم سواد و کم تحصیل کرده تنها برداشت خرافی و اختیاری و گزینشی خود را به عنوان دین تحمیل می کرده است.
برداشت سوم: در زنجان عصر قاجاری زنی رهبری قیام بهائیان را به عهده گرفته است. این زن به ظاهر دختر یکی از روحانیون به نام نجف و خود تحصیل کرده علوم دینی بود؛ ولی به جهت برداشت های شخصی و فشارهای بیش از اندازه به نام دین از اسلام بریده و برای رهایی از مشکلات و قوانین به ظاهری اسلامی به بهائیت رو آورده است. در این قیام که بسیار بزرگ و همراه با جنگ و خونریزی بسیار بوده است، زنان بسیاری در آن شرکت داشته و خون های بسیاری نیز ریخته شد.
برداشت چهارم : کرج و حومه ؛ برادری با هم دستی شوهر خواهر، خواهرش را به جرم رابطه با دیگری کشت.
برداشت پنجم: شش نفر از جوانان قمی به دختر افغانی ( یا زن افغانی ) تجاوز و سپس او را کشته و آتش زدند.
برداشت ششم : سه راه موزه خیابان ارم و آهنچی سال 1365؛ گروهی از زنان و مردان لبنانی با اشاره به تابلو مهمان پذیر نیکو قشقش می خندیدند. از دوستی لبنانی ( اسد قصیر یا کورانی ) پرسیدیم این واژه در زبان عامی مردم لبنان چه معنای خنده داری دارد که همه را به خنده انداخته و حتی برخی از زنان چهره هایشان برافروخته و مثل لبو سرخ و گل انداخته است. دوست لبنانی ام گفت: نیکو همان تصحیف نکاح است و آنان از نام مهمان پذیر به خنده افتاده اند.
برداشت هفتم : قم سال 1363 حسینیه آیت الله مرعشی نجفی درس آیت الله اشتهاردی کتاب نکاح ؛ نکاح به معنای همان چیزی است که پسر بچه ها وقتی توی کوچه به هم می رسند فحش و ناسزا می گویند و به خواهر و مادر طرف اشاره می کنند و می گویند فلانت را بگام. بنابراین نکاح به معنای گائیدن است. اگر در صیغه نکاح بگوید: زوجت به معنای جفت شدن شاید کفایت نکند و بهتر است که انکحت را نیز به کار ببرد.
برداشت هفتم: درس خارج آیت الله فاضل لنکرانی مدرسه فیضیه سال 1366؛ قانون باید صراحت داشته باشد. اگر قانون صراحت نداشته باشد و از شفافیت برخوردار نباشد می تواند به هر شکلی درباره آن تحریف انجام شود و هر کسی برداشتی را ارایه دهد.
برداشت هشتم: استاد مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه؛ هر گاه دین با بدیهیات طبیعی و غرایز انسانی در تضاد قرار گیرد یا دین تحریف می شود و یا مردم از دین زده و آن را رها می کنند.
برداشت نهم: درس تفسیر آیت الله جوادی آملی ، مسجد اعظم قم؛ کتاب به معنای قانون است؛ وقتی می گوید : کتب علیکم الصیام به معنای قانون نوشته شد و فرض و واجب است. بنابراین قرآن کتاب قانون است و منبع اصلی قوانین دینی اسلام از کتاب به دست می آید.
برداشت دهم: استاد مطهری در کتاب حماسه حسینی ؛ تحریف به دو گونه است ؛ تحریف لفظی و تحریف معنوی . تحریف معنوی آن است که لفظ همان باشد ولی معنایی دیگری را به آن ببندند.
برداشت یازدهم : قرآن در آیات بسیار ؛ کتمان حق گناه است، تحریف گران خود را به غضب الهی گرفتار می کنند. یهودیان استاد تحریف هستند.
برداشت دوازدهم : ترجمه های فارسی قرآن در آیات مربوط به نکاح: اگر مردی با زنی خویش هم بستر شود. در آیات مربوط به واژه دخول : اگر مردی با زنی هم بستر شود.
اصول گرایی به معنای گرایش به ریشه ها و خاستگاه هاست. برای هر چیزی در دنیا اصل و فرع و یا ریشه و شاخه ای است. اصول گرایی به معنای بازگرداندن فروعات و شاخه های به اصل و حفظ اصول و ریشه هاست. اصول و ریشه ها می تواند هنجاری و یا ضد هنجاری ، ارزشی و یا ضد ارزشی باشد؛ از این روست که اصول گرایی به خودی خود ارزش به شمار نمی آید؛ زیرا هر اصلی که ثابت و پایدار است می تواند اصلی ضد هنجاری و ضد ارزشی باشد. بنابراین نمی توان زمانی که اصول گرایی سخن گفته می شود، از نقش ارزش ها و هنجارها در اصول گرایی سخن نگفت.
در آیات قرآن از اصولی سخن به میان می آید که ارزشی است و تنها سنت هایی مورد تایید قرار می گیرد که دارای بار ارزشی و هنجاری باشد. بسیاری از عادات و آداب و رسوم و سنت های اجتماعی است که ریشه و خاستگاه ضد ارزشی و عقلانی و عقلایی دارد و تنها به سبب اصل گذشته گرایی و ریشه دار بودن و ثابت ماندن در درازنای تاریخ مورد تایید و امضا قرار می گیرند از این روست که قرآن در تایید اصول به معیار عقلانی و عقلایی و ارزشی و هنجاری بودن آن توجه می دهد و تنها اصول و قوانین و سنت هایی را مورد امضا و تایید قرار می دهد که از این ملاکات و معیارها بهره مند باشند.
خداوند درآیه 26 سوره نساء با اشاره به سنت ها واصولی که در جامعه و اجتماع جاگیر شده است می فرماید: یرید الله لیبین لکم و یهدیکم سنن الذین من قبلکم ؛ خداوند اراده می کند تا برای شما مسایل را تبیین و روشن کند و به سوی سنت های کسانی که پیش از شما بودند هدایت نماید.
این سنت هایی که خداوند می کوشد تا با تبیین و روشن کردن آن ها مردمان را به سوی آن هدایت کند، اصول و سنت هایی است که دارای ارزش است و ایشان را به سوی کمال می برد. از این رو را با بازخوانی سنت ها و اصول موجود در میان مردمان تنها سنت ها واصولی را تایید و امضا می کند که برای جامعه مفید و سازنده و هنجاری است. آیات نخست این سوره تا این آیه مورد نظر به بیان احکام و سنت ها و قوانینی پرداخته است که جامعه را در امور مختلف حفظ و به سلامت نگه می دارد. از این روست که تنها از میان سنت ها و اصولی که در میان گذشتگان و پیشینیان وجود داشت به شکل گزینشی و انتخاب برخی را تایید و بسیاری را به عنوان امور غیر ضروری و یا ضد هنجاری و ارزشی به کنار می نهد.
به سخن دیگر حتی ممکن است که اموری در عصر و زمانی هنجاری و ارزشی باشد ولی این گونه نیست که در همه عصرها هنجاری و مفید باشد. از این روست که بخشی از قوانین و آموزه ها حتی وحیانی دست خوش تغییر می شود و بقای آن نه تنها ارزشی به شمار نمی آید بلکه ضد ارزشی و هنجاری است. از این روست که در هر عصر از عصور تاریخ بشری قانون و شریعتی وضع می شود و شرایع مختلف چون شریعت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی (ع) از سوی خداوند به عنوان کتاب و قانون فرو فرستاده می شود و در زمانی دیگر این شرایع تغییر کلی و یا جزیی می یابد و تنها دین به عنوان پایه و اصول اساسی باقی و برقرار است. این مساله تا زمانی ادامه داشت که انسان به کمالی دست یابد که بتواند همه قوانین و اصول اساسی که دایمی و همشیگی است دریافت دارد و بر اساس اصول و محکمات در شرایط متغیر احکام و قوانین روزمره و متغیر را اصول و کلیات استنباط کند. این گونه است که دو دسته از احکام و قوانین و سنت ها پدیدار شد و قوانین به دو دسته ثابت و متغیر و نیز اصول و محکمات و فروع و جزئیات دسته بندی شد .
اصول در این صورت تنها محکمات وکلیات ثابت و غیر متغیر هنجاری و ارزشی و محکم عقلی و عقلایی و شرعی می باشند که از طرق مختلف به بشر ارزانی شده است. این همان اصول و محکماتی است که در آیه 7 سوره بقره از آن به محکمات در برابر متشابهات از آن یاد شده و در جایی دیگر به اصل ثابت که فرعها فی السماء است از آن تعبیر شده است.
بنابراین اصول و اصول گرایی زمانی معنای درست و راستی می یابد که اصول از دسته اصولی ثابت و محکم و استواری باشد که ارزشی و عقلانی و عقلایی و هنجاری بوده و از اصول نابهنجار و ضد ارزشی بیرون باشد.
قرآن در آیات بسیاری به اصول اساسی و کلیدی هنجاری و ارزشی اشاره می کند. بی گمان توحید و معاد و هدفمندی آفرینش و حسابرسی در دنیا و آخرت از اصول اعتقادی اصیل و ارزشی و محکمات استوار اسلام و قرآن است. در حوزه روشی و ارزشی عدالت و احسان و قانون گرایی و بشر دوستی و اهتمام به طبیعت و محیط زیست و عدم فساد و تباهی محیط خشکی و دریا و از دیگر اصولی است که مورد تاکید و تایید اسلام و قرآن است.
مجموعه اصول ارزشی و هنجاری اسلام در حوزه های مختلف بینشی و نگرشی و رفتار فردی و اجتماعی را می توان در آیات قرآن جست و به دست آورد. از این روست که تنها زمانی اصول گرایی معنا درست می یابد که شناخت کاملی از مجموعه اصول و قوانین ارزشی و هنجاری اسلام و اصول ضد ارزشی و نابهنجاری آن داشته باشیم و در راستای عمل به آن اقدام و حرکت کنیم . بر همین اساس و پایه است که قرآن در سوره عصر و در آیات بسیار دیگری به مساله ایمان به مجموعه اعتقادات ارزشی در شخص و دعوت دیگری بدان و نیز عمل به مجموعه هنجارهای اخلاقی و رفتاری به عنوان عمل صالح و نیک و دعوت دیگران به آن به عنوان اصول اساسی اسلام و قرآن اشاره می کند. بنابراین اصول گرایی مطلوب از نظر قرآن و اسلام تنها ایمان به آموزه ها و گزاره های وحیانی قرآن و دستورهای معصومان (ع) و عمل به آن ها و نیز دعوت دیگران در دو حوزه بینشی و نگرشی است.
اصول گرایان از دیدگاه قرآن تنها زمانی اصول گرایان واقعی هستند که اصول ارزشی و هنجاری را شناخته و خود بدان باور کرده و عمل نمایند و دیگران را نیز به باور و عمل آن دعوت کنند.
معاشرت به معروف (نساء ایه 19) و امر به معروف و نهی از منکر و تفکر ارزشی و روشی عدالت محوری و عدالت گرایی و عدالت خواهی (اعدلوا هو اقرب للتقوی و نیز امر بالعرف و مانند آن ها) بخشی از اصول گرایی است.
از این جا دانسته شد که اصول گرایی ارتباط تنگاتنگی با دو حوزه ارزش ها و نیکی ها دارد. بنابراین زمانی از اصول گرایی می بایست سخن گفت که این دو همواره مد نظر باشد.
در انتخاب و گزینش هر شخصی برای اعمال جزیی و کلی و مناصب خرد و کلان می بایست این اصول مد نظر قرار گیرد و تنها کسانی انتخاب شوند که بر اصول ارزشی پای بند و بدان در مقام عمل وفادار باشند. التزام عملی به اصول ارزشی و هنجاری اسلام را می توان از تقوای عمل مردمان به دست آورد. بهترین را تشخیص و سنجش و ارزیابی اشخاص تقوای عمل آنان است که به شکل اعمال صالح خود نمایی می کند. از این روست که دختران شعیب در داوری خویش از صلاح و درستی حضرت موسی (ع) به رفتار و کردارهای نیک او بسنده کرده و بر پایه آن داوری و قضاوت و ارزیابی خویش را اعلام می کند و می گویند: انه قوی امین ؛ زیرا این قوت را از راه کار کردن با ابزارهای کشیدن آب از چاه و آب دهی به گوسفندان به دست آورند و امانت وی را از گفتار و شیوه بیان و احترام و عزتی که به زنان روا داشت شناختند. از این روست که عمل اشخاص بهترین راه شناخت التزام عملی به باوری است.
قرآن در جایی دیگر توضیح می دهد که ایمان امری در درون قلب ها و باطن هاست و نمی توان به سادگی شناخت ولی از راه عمل می توان باطن و باور اشخاص را به دست آورد از این روست که عمل صالح را بالابر افکار و اندیشه ها می داند و می فرماید: والعمل الصالح یرفعه ؛ آن کلمه طیب و پاک ایمان را عمل صالح است که بالا می برد و یا این که خداوند عمل صالح را ملاک قرار می دهد ؛ زیرا شخص افکار و اندیشه های خویش را به شکل عمل ظاهر می کند و این ملاک انسان است و اگر کسی می خواهد ایمان و باور و اعتقاد کسی را بشناسد می بایست به عمل او نگاه کند. از این روست که شخصیت انسان را عمل او که متاثر از اندیشه و بینش اوست می سازد و این بینش و اندیشه است که به شکل عمل خود را نشان می دهد و چون خدا شخصیت وجودی و آن شاکله هستی او را بالا می برد آن چه بالا می رود نیز عمل اوست و آن عمل یعنی وجود شخصیت اوست که در ترازوی قرار داده می شود و ارزش و اعتبار او شناخته و معلوم می گردد. از این روست که خداوند می فرماید که عمل صالح اشخاص را خداوند بالا می برد که بیانگر ایمان و کلمات طیب وجودی اوست.
به هر حال عمل صالح و رفتارها و هنجارهای هر شخصی بیانگر اعتقادات و باورها و التزامات وی است. از این روست که دختران شعیب به این اصول توجه داشته و آن را ملاک داوری و سنجش خویش قرار داد ند و حکم کردند که این مردی قوی وامینی است.
در مساله انتخاب طالوت نیز به عملکرد و دانش وی و توانایی جسمی برای مدیریت نظامی و سیاسی کشور اشاره می شود تا اصول اساسی و ارزشی از اصول نادرست و ضد ارزشی بازشناخته شود. از این روست که خداوند تاکید می کند که تنها اصولی می بایست معیار داوری باشد که در راستای تکامل فردی و اجتماعی باشد و هم چنین با توجه به نیازها و توانایی های مورد نیاز می بایست انتخاب انجام شود.
این بدان معناست که ممکن است شخصی مجتهد خوبی باشد ولی در حوزه مرجعیت در جا زند و یا می تواند در حوزه مدیریت خوب باشد ولی در تدریس و تالیف ضعیف باشد. اثبات خوبی شخصی بدان معنا نیست که وی در همه حوزه ها می تواند مسئولیت بپذیرد؛ زیرا ممکن است که وی در عمل ناتوان از اجرا امور باشد. از این روست که امیر مومنان(ع) بسیاری از دوستان توانمند و خوب خویش را به اموری چون استانداری و نظامی گری نمی گمارد. این بدان معنا نیست که وی فردی خوبی نبود بلکه توانایی برای این مسئولیت را نداشت.
بنابراین اصول گرایی به معنا توجه به ارزش ها و نقش هاست و نمی توان به صرف اصول گرایی بودن وی را تایید و یا برای نقشی او را به کار گمارد.
در آیات و روایات بسیاری می توان به مساله التزام عملی به عنوان راه شناخت انسان های باورمند و مومن از دروغیان و منافقان دست یافت. اگر نگاهی گذرا به روش ها و شیوه های شناخت اهل عدالت و تقوا که از شروط شهادت و قضاوت در آیات و روایات دانسته شده شود، به آسانی می توان دریافت که ملاک و معیار داوری و سنجش آن تنها عملکرد و رفتارهای هنجاری او در میان خویشان و اجتماع است.
بنابراین حوزه عمل اجتماعی به شکل هنجاری و رفتارهای نیک و پسندیده است که اصول گرای واقعی را نشان می دهد. اصول گرای واقعی کسی است که ایمان خویش به ارزش ها و هنجارها را به شکل عمل نشان می دهد. چنان که در داوری دختران شعیب این قضاوت و داوری را دیده و مورد تایید خداوند و قرآن قرار گرفته و به عنوان روشی درست و کامل معرفی شده است.
آن چه گفته شد گوشه ای از اصول گرایی و نقش ارزش ها در آن است که در حوصله این نوشتار کوتاه بوده است.