شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام دوستان

تسبیح دیجیتال
+ سلام عمو جونم دل هممون برات تنگه عمو جونم ميدونم تو به ارزوي خودت رسيدي هميشه از شهادت حرف ميزدي اما دخترت (زينبت)بي قراري مي کنه بيا بگو جوابشو چي بديم حال دل هممون خرابه دلتنگ
دُچار
102/12/26
هما بانو
:(
خدايا شکرت
بعدی همه 10 نظر قبلی
{a h=m1a3r7y4am}دختر زمستان{/a} خواهش ميکنم ، افکار زينب خانم داغدار را هم با پيام همدردي ما گرم و مدتي بعد نظرشان را بسوي يک فعاليت هنري جلب نماييد .
روحشون شاد
+ به نام خدا * ما هم به #عشق_روي تو رفتيم و آمديم اي جان ما فداي تو و غبطه خوردنت * #لنگرودي
غبطه تو از سر ليلي است و مجنون شدي و زيبا بودي ثمره شجره طيبه اهل بيت اولويت ات شدي منم غبطه مي خورم که عاشق شدم بنده کوه ال ابايت شدم بنده بودم گداي خشت خام اهل و ديارت شدم بنده عشق ام و گداي کوي حيدرم خادم آسمان رضايم و غبطه حيدر را از زيني و مظلوميت روقيه مي کشم شايد روزي کنج خرابه به خواهرم بپيوندم و فداي کوه ثمره شجره اهل بيت شوم لبيک يا حيدرکرار و حيدر حي و ثاني
صحراي احمر
+ صداي نازک اين گل مرا مي اندازد به ياد غنچه.بي رنگ و بوي پرپر خويش #دلم_گرفته از اين لحظه هاي سرگردان کنار خواهش سنگ مزار دلبر خويش * به ياد همدم تنهائيم که تنهايم گذاشت ... کاش از اين راه باز برگردد * #ارجمند #لنگرودي #زين_العابدين_آذرارجمند
بسيار زيبا و دلنشين لطفا از سايت من ديدن کنيد https://lioilshop.com/
فول گيمز
من و دلدار با هم مونس يار بوديم درد دل من محرم اسرار بوديم جاي دل با جاي کينه درافتاد گل خيس مرا بر خاشاک و بوي ياس عطر صنوبر کاشتيم دارم نهان عالمي با خود يکبار عاشق شدم و فردا عطر ياس اش براي رفتنم براي آمدني دوباره وعده صحراي احمر را خوانديم خدايا يار شيرين مرا دلبر ليلي مرا يوسف زيباي مرا تا من بروم و بازگردم تنها نزار مبادا پسرم رود و کاهلي کند آنجا که
آيا رسد پايان اين ايام رخوت و نا اميدي آيا همه پوچ بود و از پي آزار دل شد 15 سال پرسه در برزخ ماهوت آيا به پايان مي‌رسد اين نم نم بلا و تزوير و دروغ آيا آشيانه بر باد رفت آنجا که خيال راحت شد از نبود فايده اي از پي باور خوش صداي بت دلهره ايام کجا رفت که امروز هيچ و پوچ است اما بهتر از آن است که سقوط هوشياري آيد سراغت در تاريکي و ظلم ات راحت تر مي دهي جان تا کنار بت خندان دلبر خويش
+ هر نوايي با نگاهي از درون آيد برون ... بايد از دل با نگاهت همنوا گردد درون
sobhan
102/12/16
هرکه را در تو غوطه کرد صد عذر براي بودن هديه و بر طليعه غوطه کرد جمالت گر به حسن و اقتضا شد مهرجو و متين اشون کم کن حاجت بر طلعت آن گشته و بوده است
+ وبلاگم ده ساله شد...باورم نميشه ده سااال گذشته از اون همه خاطره....
sobhan
102/12/16
*سحربانو*
چرا از تلگرام نميشه پيام ارسال کرد
پَ رکورد زدين
بعدی همه 12 نظر قبلی
sobhan
@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-
sobhan
تقديم به همه بروبچه هاي پارسي بلاگي..
+ [وبلاگ] اي عشق
اي عشق تو امان ام دادي امانم بريدي تو به من شور دادي و اشتياق را از دلم زدودي من با مهر آمدم و تو به تنهايي من را سپردي من با خوشي با تو سخن گفتم و تو با درد جوابم نوشتي خواهش من از اوج عشق جاري شد و تو پرسش ات از انتهاي بي وفايي من طلب يار کردم و تو مغفرت براي مرده ام فرستادي حال بگو در اين معبر پر از رفاقت و مهر و عطوفت عشق من عاشق را به کدامين سکه ضرب نمودي
+ هو الحق * من متهم اصلي پرونده عشقم چشمان مرا بر سر اخلاص گرفتند!! * #زين_العابدين_آذرارجمند_لنگرودي #ارجمند #لنگودي
حي من پرونده ام بسته شد بازي من ختم به استراحتگاه هم کيواني که درست است آخر پدر سوخته اند ولي جبر زمانه با آنها اينگونه تا نموده است اونجا ديگر الحمدالله نه برزخ نه قيامت تا چشم کار مي کنه پدرسوخته هايي که سينه مادر را گاز گرفته اند ولي تمام ميشه همه اين آزمونها کسي ديگر سوال طرح نمي کنه براي قيمت گذاشتن به يک مجنون
اخلاص را ديگر جويا نيست احدي فقط نمي دانم به زندان تن دهم يا از اين سراي بروم جايي که ديگر کسي نمي پرسد اين مجنون لياقت نداره يا داره فقط مي بينم اونجا دشمناني که در تحيرند که اين ديوانه از دست کساني که او را به حبس گسيل داشته اند باز در فکر کساني ست که صاحب قفس هاي آماده براي نابود کردنش حتي الان هستند و او برايشان شعر مي گه و در پي يار
اينه ديگه درست دشمنان کارشون حرف نداشت و من را طوري از چرخه عشق بيرون کردند که هرچند غير اين هم نميشد داستان کيوان مجنون ولي من از عشق ام و از خانواده ام حتي در عمق مجازات و پاي دار هم لبيک يا سيد علي و به عنوان آخرين خواسته ارسال پستي براي خانواده ام هستم اي دشمنان من بنوشيد از شيره جان من که حلالتانباد که واقعا دست مريضا داشتيد من باختم
خداحافظي مان در چند روز آينده سالها دوريم از چنگال هم و شما هم به راحتي مي توانيد تمام عصبانيت ک دشمني يتان را در آنجا که آدم‌ها با مرده فرقي ندارند آنجا که هويت خود فراموش ميشه و مثل يک لجن زاري که طبيعت هرجور بخواد با اون مي کنه ديگر چه بهتر و راحت تر از اين مي خواستيد کيوان اسير شما شد نوش جانتان هرچند بي بها بودم از نخست و مادرتون را به عزا نشاندم راحت نکرديد از اين ديوانه
+ [وبلاگ] آنها
کي ميگه ؟ شما ؟ يا خودشون ؟ يا منم ؟ که نفعي هم بحال من داشته باشه ؟
بقول شما ؟ يا خودشون ؟ مشک آنست که خود ببويد ، نه اينکه عطار گويد
همه 6 نظر
{a h=40kn}كيوان گيتي نژاد و{/a} حيف که بوي عاشقانه داره و به دماغ من رسيدني نيست !
اين سخن شما خودش عاشقانه است و از دل عاشق يک معشوق خجسته روي ناشي مي‌شود و به دل مي نشيند از شما عاشق تر مگر مي‌شود سراغ داشت؟ بنده نوازي نفرماييد رفيق
دوستان يکي بگه من تلاش نمي کنم براي آينده چه کاري انجام دادم يا ندادم که از انجامش غافلم و نمي دونم يکي بع من بگه چکار هست که بليد در رسيدن به آن تلاش کنم؟
بياييم دراندازه پستوي شادي مظلومي شويم حتي اگر دلقکي ظاهر شويم مظلومي را بخندانند خداوند خنده را در ما ابدي کند و اگر خنده ظالمي به مظلومي را از پي ظلم اش شاهد شديم تبسم اش را حرام اش کنيم پستوي عشق را براي مظلوم برپا کنيم تا خداوند خنده عزيزانمان را از لب شان هيچگاه نگيرد
شبکه جهالت و فضاحت و بي مهري يعني دراويش مدعي ولايتمداري در تور ابلهان شاهنشاهي گدايان بي مروت و بي بديل در خواب زمستاني و سواري گرفتن شاهان صدبار پست تر از گدايان خود اما زنده و برده کشي سوار بر جهل اين گداپيشگان بي مروت اي داد برشما
کار!؟ يا کارنما؟ که کارگر نما هم داره
دشمنان را دوست ناميدن خطاست ، يار نادان دشمني در بين ماست
همه چيز نمايشي ما فقط بازيگريم اصلي و سياه لشکرش ما تعيين نمي کنيم خدا تعيين مي کنه خدا کنه جز خدوم اش بشيم به ولي خدا و اهل بيت مکرمش
ستاره ها امشب با هم مهماني از نور دارند انوار تجلي بخش ولايت بر سر مالک اشتر چه حالي دارد هر که را در بزم ولايت نکوست امشب بر تخت ياري اشتر به پا خواسته است و ره ياري مالک را در قرآن‌هاي پاي نيزه تا يک شمشير فاصله تا معاويه را امروز سربازان حيدر به قصد ياري اش آمده اند اي خوارج بدانيد مالک اشتر تنها نيست و اين نسل اشتر بيشمار دارد لبيک يا حيدر
لشکرهاي ام از آن است که بميرم و آرزوي شهادت بماند به دلم مگر مي‌شود ناجي من سيد علي قصدشهادتم را ناديده انگارد مگر استاد سيد مجتبي مرا از جرعه اکسير شهادت نداد جرعه اي با عشق؟مگر الم بر دستش نبود مرا اولين سوار عازم ميدان با خوکان صهيونيست به جنگ مگر پيکرم را ولي خدا نگرفت به زانو براي جان دادن پيش از شهادتم خدايا جز شهادت نده مرا حال دگر
خدا شما رو بدرجه ي شهيد سيد علي و سيد مجتبي برسونه ، يعني به آرزوتون
مي دونم ولي اونا شهيد زنده اند
+ [وبلاگ] مادر ماه
مادر ماه آنجاست که رخ مته يار از آنجا مي تپد و عيان مي‌شود راز دو عالم در چهره ماه ولي خدا امام مطلق سيد علي س روشن و منور به تابش مي‌رسد مادري که جني ماه است همان کوثر جنت است که شيره وجودي اهل بيت النبوه و امامت و اولي لامر منکم در روانشان جاري است خوشا به دل عاشق که رخ ماه و مازاد والايش سيد علي س چشم او را منور کرده است
مي دونم مادرم واقعا ماه
mp3 player شوکر
خليل منصوري
رتبه 0
0 برگزیده
174 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
خليل منصوري عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top