سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای آدمی زشت است که عملش از دانشش کمتر باشد و کردارش به گفتارش نرسد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :570
بازدید دیروز :609
کل بازدید :2175825
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/4/14
5:12 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

آیات قرآنی بر اصول خاصی از تبلیغ توجه می دهد که بسیار با اهمیت و اساسی است. این اصول باید در شیوه و روش های تبلیغی مبلغان هماره مد نظر قرار گیرد. برخی از این اصول عبارتند از:

  1. همزبانی فرهنگی: مبلغان برای ابلاغ پیام باید با گیرنده پیام از نظر فرهنگی همزبان باشد؛ زیرا تفاوت های فرهنگی می تواند در پیام رسانی و ابلاغ آن اخلال ایجاد کند؛

  2. همنژادی: افزون بر ارتباط فرهنگی میان گوینده پیام و گیرنده آن ، باید نوعی ارتباط نژادی و قومیتی مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا انسان به خویش هر چند دور خود اعتماد می کند و از همان آغاز جبهه نمی گیرد و به مخالفت خوانی رو نمی آورد. از این روست که قرآن بارها از برادری قومی میان پیامبران و مخاطبان آنان سخن به میان آورده است؛

  3. تبیین گری: از مهم ترین اصول در پیام رسانی توجه به حوزه تبیین گری است. پیام باید به گونه ای ارایه شود که قابل درک برای مخاطبان باشد. از این رو، توجه ابعادی از ویژگی های مخاطبان از جمله توجه به سطح فهم و درک مخاطبان بسیار با اهمیت است. از همین روست که در آیات قرآنی از «بلاغ مبین» یا «بیان» یا «تبیان» سخن به میان آمده و مورد تاکید و اهتمام قرار گرفته است. بیان از واژه «بین» به معنای جدایی است. به سخنی که واژگان و جملات آن به طور واضح و روشن آورده شود و درهم و مخلوط نباشد، بیان می گویند. از همین روست که اعراب گذاری برای درست خوانی و ترتیل خوانی برای قرائت روشن و واضح در دستور کار قرار می گیرد؛ زیرا جملات با وضوح و روشنی ادا می شود و جمله در پایان با وقف و سکوت همراه است تا مخاطب جمله را هضم کرده و امکان تدبر و درک آن فراهم گردد.(مزمل، آیه 4؛ فرقان، آیه 32) در راستای تبیین گری لازم است تا با توجه به سطح فهم و درک مخاطبان، از برهان عقلی، تمثیل روشن و واضح، قصه و مانند آن ها استفاده شود.(فرقان، آیه 33) این گونه است که حجت بالغه تحقق می یابد و کسی نمی تواند مدعی عدم درک و فهم پیام شود.(انعام، آیه 149)

  4. فهم شهودی: پیام به گونه ای باید ارایه شود که هر کسی با توجه به شخصیت خویش بتواند آن را فهم و درک شهودی کند و پیام به جان و قلب او نفوذ نماید. بلاغت سخن و کلام زمانی خواهد بود که این رسایی تنها در واژگان نباشد، بلکه افزون بر رسایی سخن و واژگان در ارایه مفهوم و معنا که از آن به بلاغت یاد می شود و هم چنین افزون بر فصاحت که دلالت بر شیوایی و جنبه زیباشناختی آن دارد، پیام باید به گونه ای بلیغ باشد که بتواند در جان آدمی نفوذ کند. به سخن دیگر، افزون بر سدید و برهانی بودن محتوا و استواری آن، و نیز رسایی و بلاغت در ارایه محتوا و مفهوم، و هم چنین جنبه زیباشناختی شیوایی و فصاحت ، کلام باید به گونه ای باشد که بتواند در فطرت و جان آدمی نفوذ کند. این زمانی رخ می دهد که پیام بر اساس مبانی فطرت آدمی و مطابق و مناسب و متناسب با آن باشد. این گونه است که پیام به جان می نشیند. از همین روست که خدا درباره پیام های قرآنی می فرماید: وَ عِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغًا؛ و آنان را موعظه کن و برای آنان سخنى بلیغ و رسایی بگو که در جان و دلشان مؤثر افتد و سخن به درون دلهایشان نفوذ کند.(نساء، آیه 63) پس باید رسایی و بلاغت محتوای پیام به گونه ای باشد که به جان و دل مردمان برسد و در آن جا جایی گرد و نفوذ کند. از قدیم گفته اند: هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند. سخن چون از فطرت پاک برآید بر فطرت پاک می نشیند و تاثیر می گذارد. این همان فهم شهودی است که نیازمند بلاغت و ابلاغ شهودی از سوی پیام رسان است.


97/4/6::: 7:40 ص
نظر()
  
  

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مصیبت ها و شرور به دو دسته اصلی تقسیم می شود:

  1. مصیبت و شرور اکتسابی: این دسته از مصیبت ها و شرورها به سبب اعمال انسانی بوجود می آید؛ زیرا انسان کار بدی می کند که پیامدها و آثار آن گریبانگیر خودش می شود. خدا در این باره می فرماید: وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ ؛ و هر گونه مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست؛ و در حالی که خدا از بسیارى از آن ها دستاوردها شما درمى‏ گذرد و عفو می کند و تنها برخی گریبانگیر شما می شود. (شوری، آیه 30) در جایی دیگر نیز می فرماید: ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ؛ به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشکى و دریا نمودار شده است تا سزاى بعضى از آنچه را که کرده‏ اند به آنان بچشاند باشد که بازگردند. (روم، آیه 41)

  2. مصیبت ها و شرور امتحانی: این دسته از مصیبت ها و شرورها به حکم کلی الهی در قالب سنت و قانون امتحان و افتنان است؛ زیرا خدا همان طوری که با خیر ، نعمت ، آسایش و آسانی انسان را می آزماید و دچار فتنه می کند «تا سیه رو شود هر که در او غش باشد»، هم چنین با مصیبت و شرور انسان را می آزماید. خدا می فرماید: کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ ؛ هر نفسى چشنده مرگ است و شما را از راه آزمایش به شر و خیر خواهیم آزمود و به سوى ما بازگردانیده مى ‏شوید. (انبیاء، آیه 35)

از آیات و روایات به دست می آید که مصیبت و شرور اکستابی اختصاص به کسانی دارد که گناه کرده و در دنیا تنها پیامد و دنباله های برخی از گناهان خویش را می چشند؛ بنابراین، کسانی چون معصومان(ع) گرفتار چنین مصیبت ها و شروری نخواهند شد؛ زیرا گناهی را مرتکب نشده اند تا کیفر آن را در قالب مصیبت و شرور ببیند؛ اما مصیبت ها و شرور امتحانی و افتنانی اختصاص به غیر معصوم ندارد، بلکه معصومان نیز گرفتار آن خواهند شد؛ زیرا این مصیبت ها و شرور، عام و فراگیر است.(عنکبوت، آیات 2 و 3)

درباره امیرمومنان امام علی(ع) آمده است: روزی امام بیمار شده بود. جمعى از برادران و یاران  به عیادتش آمدند. آنان عرض ‍ کردند: کَیفَ نَجِدک یَا امیر المؤمنین؟ حالتان چطور است اى امیر مؤ منان؟ قَال: بِالشرّ؛ فرمود: شرّ است!!

قَالوا: مَا هَذا کَلامُ مِثلِکَ ؛ گفتند: این سخن شایسته مثل شما نیست.

امام فرمود : انّ الله تَعالَى یَقولُ: وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً ؛ فَالخیرُ الصّحةُ وَ الغنا ؛ وَ الشَّرُّ المَرضُ و الفَقرُ؛ خداوند متعال مى گوید: ما شما را با شرّ و خیر گرفتار فتنه و آزمایش مى کنیم. خیر همان تندرستى است و بى نیازى و شر بیمارى و فقر است. و این تعبیرى است که من از قرآن مجید انتخاب کرده ام.(مجمع البیان، ذیل آیه 53 سوره انبیاء)


  
  

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، خردورزی و تعقل تنها راه رهایی بشر از دوزخ است؛ زیرا این تعقل و خردورزی است که به انسان می آموزاند و یادآور می شود که خدا و غیب هایی چون قیامت و آخرت است و جهان بیهوده خلق نشده و دارای فلسفه و هدفی مشخص است که خدای حکیم آن را آفریده و به عنوان رب العالمین پروردگاری می کند.

به سخن دیگر، خردورزی است که نقل را معتبر می کند و وحی را به عنوان یکی از راه های شناخت حقایق هستی مورد امضا و تایید قرار می دهد؛ زیرا اگر عقل نباشد، نقل بی اعتبار خواهد شد. از این روست که در آموزه های وحیانی قرآن، هماره بر اهمیت تعقل و خردورزی و بهره گیری از عقل تاکید شده است.

خدا در قرآن می فرماید: وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ؛ و گفتند: اگر ما می شنیدیم یا تعقل می ورزدیم از اصحاب آتش دوزخ نمی بودیم.(ملک، آیه 10)

هر چند در این آیه سخن از نقل و شنیدن نیز به میان آمده و حتی به عنوان اولین گزینه مطرح است؛ ولی باید توجه داشت که این تقدیم به چند اعتبار می تواند باشد: 1. به دلیل این که بیش تری مردم از راه شنیدن با حقایق آشنا می شوند و کم تر کسی است که به درجه عقلانیت برسد و از تعقل ورزد؛ زیرا بسیاری از مردم خیال بافی را با تفکر و تعقل یکسان دانسته اند و خیال بافی خود را به فکر کردن نسبت می دهند؛ در حالی که تعقل و خردوزی که تفکر و اندیشیدن را به باور می آورد، بهره گیری از معلومات قطعی برای شناخت مجهولات است. بر این اساس، خیال بافی را نمی توان تفکر و تعقل دانست؛ 2. دیگر آن که انسان ها بسیاری از حقایق غیبی را نمی توانند حتی از راه تعقل به دست آورند؛ زیرا عقل به کلیات آگاهی می یابد و در جزئیات نیازمند نقل است. از همین روست که نقل در آیه مقدم داشته شده است.

هر چند در آیه واژه «اَوْ» به معنای «یا» به عنوان دو راه رهایی مطرح شده است؛ ولی باید دانست که از نظر آموزه های قرآنی، سمع و شنیدن یعنی راه نقل باید با راه عقل امضا و تایید شود؛ زیرا اگر به هر نقلی بسنده شود، از مصادیق تقلید کورکورانه است که در قرآن نفی شده است. پس باید نقل را به عقل عرضه داشت تا عقل آن را تایید کند. از این روست که برخی « أَوْ» را به معنای «واو» گرفته و گفته اند آن چه را شنیده به تعقل ارزیابی کند. بنابراین، تنها راه رهایی انسان از دوزخ، بهره گیری از تعقل است و انسان باید نقل را به تعقل دهد تا پس ارزیابی به عنوان نقل معتبر از آن بهره گیرد. اصولا انسان زمانی به وحی قرآنی به عنوان نقل معتبر تکیه و اعتماد می کند که تعقل در این آیات وی را به این نکته رهنمون می کند که وحی قرآن، مطابق حقایق عقلی و مستندات آن است. از همین روست که در آیات قرآنی، تفکر تعقلی در آیات تدوینی و تکوینی بارها مورد تاکید قرار می گیرد؛ زیرا این تعقل و تفکر است که انسان را به نقل معتبر و قابل اعتمادی چون وحی می رساند و بستری برای رهایی از دوزخ فراهم می آورد.


  
  

از نظر قرآن، برای ورود به بهشت دو شرط لازم است:

  1. ایمان به خدا و رسالت و معاد: این شرط ناظر به حسن فاعلی است. خدا می فرماید: مَن یُؤْمِن بِاللَّهِ ...یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ؛ هر کسی به خدا ایمان آورد... وارد بهشت می کند.(طلاق ، آیه 11)

  2. عمل صالح: این شرط ناظر به حسن فعلی است. خدا می فرماید: وَ یَعْمَلْ صَالِحاً یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ؛ و کار صالح کرد او را وارد بهشت می کند.(همان)

اما از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ورود به دوزخ به عمل طالح و گناه شدنی است و شرط دیگر ندارد؛ یعنی هر کسی گناه کند به دوزخ می رود، خواه مومن باشد یا کافر.

البته کسی که مومن است و حسن فاعلی دارد، با این حسن فاعلی، قبح فعلی و گناه را نیز دارد، به دزوخ می رود، اما هرگز در آن جاودانه نخواهد بود، بلکه خدا او را از دوزخ رها می کند و در نهایت به بهشت می رود؛ زیرا خدا هم غفار است و هم تکفیر کننده و پوشاننده گناهان و عیوب و تبدیل کننده آن بدی ها و نیکی ها.

باید گفت کفار هرگز مشمول این عنایت و رحمت الهی نخواهند شد؛ یعنی کسانی قبح فاعلی را با قبح فعلی جمع کرده اند و کفر را با گناه آمیخته اند هرگز به بهشت در نمی آیند. خدا می فرماید: وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ خَالِدِینَ فِیهَا وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ؛ و کسانى که کفر ورزیده و آیات ما را تکذیب کرده‏ اند آنان اهل آتشند و  در آن ماندگار خواهند بود و چه بد سرانجامى است. (تغابن، آیه 10)


  
  

یکی از مهم ترین کلید واژه ها قرآنی درباره قیامت، حسابرسی فردی است؛ این که هر کسی دوزخ و بهشت خویش را می سازد و در آن بسر می برد؛ این گونه نیست که یک بهشت و دوزخ اجتماعی باشد، بلکه بهشت و دوزخ هر کسی فردی است و اگر سخن از اجتماع در بهشت است، اجتماعی از خود فرد و اعمالش است؛ زیرا بهشت و روح و ریحان و حور آن، چیزی جز اعمال شخص نیست؛ پس آن اجتماع بهشتی برای هر فردی، اجتماعی از مجموعه اعمال شخص است.

هم چنین در دوزخ هر فردی با اعمال خویش همراه است و این اجتماعی از اعمال شخص است که او را در بر می گیرد و از درون و بیرون او را می سوزاند.

برای درک فرق میان جمع و اجتماع باید توجه داشت که جمع به گروهی گفته می شود که در یک نقطه یا جایی گرد آمده اند و ممکن است هیچ گونه ارتباطی با هم نداشته باشند و نیازهایی یک دیگر را نیز برطرف نمی کنند؛ اما اجتماع نوعی ترکیب از اجزاء یا افراد است که به یک دیگر نیاز دارند و نیازهای یک دیگر را برطرف می کنند. مثلا دعوت فرعون برای مبارزه مردمی با حضرت موسی(ع) یک اجتماع است؛ چنان که در قرآن آمده است: وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ؛ و به توده مردم گفته شد: آیا شما هم برای مبارزه اجتماع می کنید؟(شعراء، آیه 39)

از نظر قرآن، با آن که روز قیامت یک حشر جمعی اتفاق می افتد، و از آن به «یوم الجمع» یاد می شود، با این همه آن روز هم چنین «یوم الفصل» است؛ زیرا هر یک در قیامت تنهای تنها می آید و حق و باطل و خیر و شرش سنجیده می شود و پاداش می یابد؛ در آن روز همان طوری که حق و باطل جدا می شود، هر کسی با اعمال خودش جدا مورد محاسبه قرار می گیرد.

مهم ترین ویژگی قیامت این امور است:

  1. روز جمع است نه اجتماع: در آن روز همگان در حشر جمعی از اولین بشر تا آخرین گرد می آیند: هذَا یَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاکُمْ وَ الأوَّلِینَ؛ این همان روز جدایی و داوری است که شما و اولین را جمع کردیم.(مرسلات، آیه 38) و نیز می فرماید:قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ؛ بگو در حقیقت اولین و آخرین قطعا همه در موعد روزى معلوم جمع شده گرد آورده شوند.(واقعه، آیات 49 و 50) و نیز می فرماید: یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِکَ یَوْمُ التَّغَابُنِ وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ وَیُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ؛ روزى که شما را براى روز گردآورى جمع و گرد مى ‏آورد؛ آن روز، روز غبن و حسرت خوردن است و هر کس به خدا ایمان آورده و کار شایسته‏ اى کرده باشد بدیهایش را از او بسترد و او را در بهشتهایى که از زیر درختان آن جویبارها روان است درآورد در آنجا بمانند این است همان کامیابى بزرگ. (تغابن، آیه 9) از همین رو، خدا هشدار و انذار می دهد که به فکر روزی باشند که جمعیت است ولی اجتماعی نیست تا کسی فریاد رس کسی دیگر باشد: وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ؛ بدین گونه قرآن عربى به سوى تو وحى کردیم تا مردم مکه و کسانى را که پیرامون آنند هشدار دهى و از روز گردآمدن و جمع خلق که ضروری است و تردیدى در آن نیست، بیم دهى. گروهى در بهشتند و گروهى در آتش.(شوری، آیه 7)

  2. هر کسی با آن که در جمع است؛ ولی با آن همه انسان ها، باز هم تنها است: وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا؛ و روز قیامت همه آنها تنها به سوى او خواهند آمد.(مریم، آیه 95)

  3. در حشر جمعی انساب و رابطه نیست: فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءَلُونَ؛ پس آنگاه که در صور دمیده شود دیگر میانشان نسبت‏ خویشاوندى وجود ندارد و از حال یکدیگر نمى ‏پرسند(مومنون، آیه 101)؛ زیرا عامل نسبت ها همان خلقت کالبد به واسطه  والدین در دنیا بوده است؛ اما وقتی در قیامت کالبد انسانی از زمین اخروی روییده می شود، دیگر نسبتی نخواهد بود؛ چرا که نفس همان روح دمیده الهی است که هیچ ارتباطی با انسان ها دیگر ندارد.

  4. در حشر جمعی، اسبابی نیست: وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ؛ و میانشان اسباب و پیوندها بریده گردد.(بقره، آیه 166) پس دیگر رابطه سببت نیز از میان می رود و تنها رابطه ای که است رابطه سببت میان اعمال دنیوی انسان با خود انسان است. پس دیگر خویشاوندی نسبی و سببی نیز در کار نیست؛ زیرا اجتماع نیست تا این رابطه ها باقی باشد و نیازها از سوی دیگران برطرف شود.

  5. خویشان گریزان: در روز حشر جمعی مردم از یک دیگر گریزان هستند و حتی خویشان کاری به کار دیگری ندارند؛ زیرا مشغول کار خودشان هستند: یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ ؛ روزى که آدمى از برادرش و از مادرش و پدرش و از همسرش و پسرانش مى‏ گریزد . در آن روز هر کسى از آنان را کارى است که او را به خود مشغول مى دارد. (عبس، آیات 34 تا 37)

  6. باربر بار خویش: هر کسی در آن روز بار خویش را به دوش بلکه درون خویش حمل می کند؛ زیرا در قیامت اعمال در درون آدمی جا می گیرد و شاکله و شخصیت او را می سازد و چیزی شبیه آبستنی زنان و حمل به کسر حاء است نه حمل به فتح حاء بر دوش تا کسی آن را بردارد و یاری کند: وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَإِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَى حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى؛ و هیچ باربردارنده‏ اى بار گناه دیگرى را برنمى دارد و اگر گرانبارى دیگرى را به یارى به سوى بارش فرا خواند، چیزى از آن برداشته نمى ‏شود، هر چند خویشاوند باشد.(فاطر، آیه 18) و نیز می فرماید: وَلَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى؛ و هیچ کس جز بر زیان خود دستاورد و کسبی انجام نمى‏ دهد و هیچ باربردارى بار گناه دیگرى را برنمى دارد.(انعام، آیه 164) و نیز می فرماید:أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى؛ در تمام کتب آسمانی آمده که هیچ بردارنده‏ اى بار گناه دیگرى را بر نمى دارد و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست و نتیجه کوشش او به تحقیق می بیند و سپس هر چه تمامتر وى را پاداش دهند. (نجم، آیات 38 تا 41)


  
  


برخی از انسانها برای حل مشکلات خویش به جنیان پناه می برند و این گونه نه تنها مشکلی از مشکلات آنان حل نمی‌شود، بلکه بر گرفتاری و مشکلات آنان افزوده شده و رنجی فراگیر آنان را احاطه کرده و در بر می‌گیرد و در گودالی از آن می افتند که خروج از آن نشدنی یا دشوار و سخت خواهد بود.
به عنوان نمونه دخترانی گمان می کنند بخت ایشان بسته شده و طلسم و جادو شده و همزاد جنی آنان را گرفتار کرده اند. پس برای رهایی و گشایش بخت خویش به جنیان یا کسانی که دارای موکل جنی هستند مراجعه می‌کنند تا با پرداخت پول یا بی پول خود را نجات دهند.
با این که برخی از جنیان و نه همه ایشان توانایی سرقت اطلاعات از آینده نزدیک مانند یک روز یا یک هفته را دارند، اما چون مورد تیرباران شهاب سنگ و هجوم فرشتگان نگهبان آسمان قرار می‌گیرند، اطلاعات آنان به سبب نقص یا شیطنت ذاتی این دسته از جنیان دزد و سارق مخدوش یا همراه با دروغ و باطل است. پس نمی توان به این اطلاعات ترتیب عمل داد و اعتماد کرد.(جن، آیات 6 تا 17‌؛ صافات، آیات 6 تا10؛ ملک، آیه 5)
از نظر آموزه‌های قرآنی، این اطلاعات از آینده که از طریق جنیان به دست می‌آید نه تنها مفید و سازنده نیست و مشکلی از مشکلات را حل نمی‌کند، بلکه موجب سقوط در درکات و افتادن از چاله به چاه است. از این رو، با تعبیر از این اعتماد به رهق بر آن است تا بیان کند، چنین رویه ای موجب سقوط در رنجی فراگیر و چاهی از مشکلات است، نه راه برون رفت و رهایی از آن.
خدا در قرآن کریم می فرماید : وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا؛ و اینکه مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه مى بردند ، پس مردان جن بر طغیان و تباهی آنان به شکلی فراگیر افزودند. (جن، آیه 6)
باید یاد آور شد جنیان به سبب عمر طولانی و توانایی نهان شدن از چشم انسان (اعراف، آیه 27) و طواف پیرامون انسان (اعراف، آیه 201) می‌توانند اطلاعات بسیاری از انسانها داشته باشند که این هیچ ربطی به غیب گویی و پیش گویی از آینده و تقدیر انسان ندارد. پس نباید به کسانی که مدعی پیش گویی هستند آن چنان اعتماد کرد که مثلا خوشبخت یا بدبخت شده یا در آینده بی شوهر یا با شوهر خواهی شد؛ زیرا اطلاعات دزدی و سرقتی از نظر زمانی محدود و مخدوش و همراه شیطنت است.


  
  


انسان دارای دو دشمن است: دشمن درونی و دشمن بیرونی. اما انسان با آن باید با دشمنان خویش به گونه عادلانه رفتار و بی ظلم، مراقب دشمنان و توطئه های کثیف آنها باشد، و آنان را رسوا کند، به همکاری و همراهی آنها می پردازد و حتی بدتر اینکه کارهای زشت و بد آنان را بزک می کند و به تزیین و آراستن آن اقدام می کند.
از نظر آموزه‌های قرآنی، دشمن ترین دشمنان انسان، هوای نفس اوست. این دشمن درون، برای دستیابی به اهداف شوم خود، به تسویل و تزیین کارهای زشت می پردازد تا آن را توجیه و نیک جلوه دهد. خدا می فرماید : قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا؛ گفت: بلکه نفوس شما کاری زشت را در نظرتان آراست تا انجامش بر شما آسان شود. (یوسف، آیات 18 و 83؛ طه، آیه 96)
دشمنان بیرونی انسان ها از جنیان شیطانی و انسانی نیز این گونه است. اینان نیز کارهای زشت و بد را تزیین کرده و آن را می آرایند. خدا می فرماید : وَقَیَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَیَّنُوا لَهُم مَّا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ؛ به خاطر کفر و طغیانشان برای آنان همنشینانی مفسد و تبهکار گماشتیم که لذایذ مادی و شهوانی حال و آینده را در نظرشان زیبا و دلربا جلوه دادند. (فصلت، آیه 25)
این بزک کنندگان زشتی اعمال و کارهای دشمنان، تلاش می کنند با این کار، مردم را فریب دهند و با دشمن همراه کنند. اینان نفوذی های دشمن هستند که امروز به عنوان رفیق همراه و همسوی ملت خود را نشان می‌دهند، در حالی که دشمن ملت و کارگزار دشمنان هستند.
از نظر آموزه‌های قرآنی، شیوه های عملکردی همه آنها مثل هم است ‌؛ زیرا قلوب آنها مثل هم است و دیگر نیازی به اندیشکده و اتاق فکر مشترک ندارند تا به یک دیگر توصیه و سفارش کنند و مثل روزنامه های زنجیره ای عناوین و تیتر مشترک بزنند؛ زیرا وقتی همانندی ذاتی دارند و هویت و شخصیت آنها یکسان است، به طور طبیعی مثل هم می اندیشند و عنوان می زنند و عمل می‌کنند. (اسراء، آیه 84)
خدا درباره این اشتراک هویتی و شخصیتی آنها می فرماید: کَذَ?لِکَ مَا أَتَی الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ. أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ؛ همچنین هیچ پیامبری بر کسانی که پیش از اینان بودند نیامد مگر اینکه گفتند : جادوگر یا دیوانه است ! آیا این اقوام یکدیگر را به این گونه داوری ناحق درباره پیامبرشان سفارش کرده بودند ؟ ! نه بلکه همه آنان گروهی یاغی و سرکش بودند و این یاوه گویی ها ، محصول سرکشی و یاغی گری آنان بود . (ذاریات، آیات 52 و 53)
از این آیات روشن است که عملکردهای مشترک و یکسان دشمنان به سبب اشتراک فکری و رفتاری آنها است ‌؛ زیرا دارای شخصیت مشترک هستند.


  
  


شب قدر در دهه سوم ماه مبارک رمضان نهان است، اما نشانه‌های وجود دارد که می‌توان دریافت چه شبی، همان شب قدر است.
از جمله این نشانه ها تغییر شگرف آب و هوایی است.
در حدیث است. قال الباقران علیهما السلام:
سالته عن علامة لیلة القدر، فقال: علامتها ان یطیب ریحها، و ان کانت فی برد دفئت، و ان کانت فی حر بردت فطابت.
محمد بن مسلم گوید : از علامت لیلة القدر پرسید؟ پس امام باقر یا صادق علیهما السلام فرمود: علامت لیلة القدر این است که بوی خوشی از آن پخش می ‏شود، اگر در سرمای (زمستان) باشد، هوا گرم و ملایم می‏ گردد، و اگر لیلة القدر در گرمای (تابستان) باشد، خنک و معتدل و نیکو می‏ گردد.(وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 256)
علامه طباطبائی در علایم شب قدر می‏ گوید: روایات در معنی و خصایص و فضایل شب قدر بسیار است، در بعضی از آن روایات علامت هایی برای شب قدر ذکر کرده از قبیل اینکه شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع می‏ کند و هوای آن روز معتدل است. (المیزان، ج 40، ص 322)
در شب هایی قدر در حرم حضرت معصومه سلام علیها بارها در وسط تابستان، ناگهان هوا دگرگون شده و باران پراکنده دانه درشت باریده و بوی خاک بر خاسته و هوا به شدت مطبوع و خوش شده است. البته باران به اندازه ای نبوده که اهل احیای این شب مبارک از میدان آستانه و صحن های مطهر نیاز به جا به جایی داشته باشند. هماره از این تغییرات آب و هوای معلوم می‌شود شب قدر کدام است. تجربه ای شاید شما نیز در شهرهای خود در شب های قدر داشته اید.


  
  


شب قدر به اندازه هزار ماه یعنی هشتاد و سه سال و اندی ارزش دارد به شرطی که حقیقت آن ادراک شود.
در آیات و روایات برای این شب مبارک که روح و فرشتگان تا مطلع فجرش تنزل می یابند تا مقدرات امر تعیین شده پس از امضای حجت خدا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای اجرا دریافت کنند، اهداف و اعمال چندی بیان شده است.
از جمله در حدیثی آمده است : قال موسی (علیه السلام): الهی ارید قربک.
قال: قربی لمن استیقظ لیلة القدر.
قال: الهی ارید رحمتک.
قال: رحمتی لمن رحم المساکین لیلة القدر.
قال: الهی ارید الجواز علی الصراط.
قال: ذلک لمن تصدق بصدقة فی لیلة القدر.
قال: الهی ارید من اشجار الجنة و ثمارها.
قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فی لیلة القدر.
قال: الهی ارید النجاة من النار.
قال: ذلک لمن استغفر فی لیلة القدر.
قال: الهی ارید رضاک.
قال: رضای لمن صلی رکعتین فی لیة القدر
یعنی : خداوندا! می خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسی است که شب قدر بیدار شود، گفت: خداوندا! رحمتت را می خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسی است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند: گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو می خواهم فرمود: آن، از آن کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد. گفت خداوندا! از درختان بهشت و از میوه هایش می خواهم، فرمود: آنها از آن کسی است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهایی از جهنم را می خواهم، فرمود: آن، از آن کسی است که در شب قدر استغفار کند: گفت خداوندا خشنودی تو را می خواهم، فرمود: خشنودی من از آن کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.(مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 456.)


  
  


شکر به معنای اظهار نعمت در برابر منعم است که نعمتی را به ما بخشیده است بی آن مستحق آن باشیم.
از نظر آموزه‌های قرآنی، شکر، واجب عقلی و نقلی است. پس دو حجت الهی یعنی عقل و نقل، کاشف از این حکم الهی وجوب شکرگزاری و سپاس است. به این معنا وقتی که به عقل و نقل مراجعه می‌کنیم، آن دو، این حکم الهی را درک و بیان می‌کنند.
بر اساس آیات قرآنی، شکر از نعمت و نعمت دهنده می تواند در سه شکل تحقق یابد:
1. شکر زبانی: این که بهره مند از نعمت از آن سخن بگوید و از منعم با زبان تشکر کند. خدا می فرماید: وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ؛ و نعمت های پروردگارت را بازگو کن .(ضحی، آیه 11)
2. شکر قلبی: این که قلب در برابر نعمت دهنده خاضع و خاشع باشد؛

3. شکر عملی: این که انسان نعمت را در جای درست به کار گیرد که اهداف نعمت دهنده نیز برآورده شود؛ زیرا نعمت دهنده، کاری را بی حکمت و هدف انجام نمی دهد، به ویژه وقتی که منعم، خدا باشد. پس وقتی خدا نعمتی چون چشم داده است انتظار دارد آن را برای خلافت الهی و شناخت دقیق خدا و حق و باطل و مانند آن به کار گیریم. خدا می فرماید : یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ؛ گروه جن برای او هرچه مى خواست ، مى ساختند از معبدها ، و مجسمه ها ، و ظروف بزرگی مانند حوض ها ، و دیگ هایی ثابت. ای خاندان داود ! به خاطر سپاس گزاری به فرمان های حق عمل کنید؛ و از بندگانم اندکی سپاس گزارند .(سبأ، آیه 13)


  
  
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >