خواهر آیتالله میرزا هاشم آملی میگوید «یک روز صادق از کوچه که آمد، رفت پیش مادرش،مادر ایشان فرزند آیت الله آقا سید محسن نبوی از فقهای بزرگ آن دوران بود، صادق مادرش را مادر یا مامان صدا نمیزد، میگفت «اما» آقا صادق به مادرشان چیزی گفتند که ایشان از هوش رفتند، از صادق پرسیدیم چی گفتی، بچهها یک فحش فارسی به ایشان یاد داده بودند که صادق معنی آن را نمیدانست.
برای همین آقا اصلا موافق این نبودند که فرزندانشان با بچههای روستا دمخور شوند و بازی کنند، آنها مربیای به نام سید اسماعیل داشتند که از تهران با آنها به پردمه آمده بود و کارش این بود که هر روز صبح این بچهها را میبرد بالای کوه دور از بچههای روستا نگه میداشت و عصر آنها را بازمی گرداند» حتی به یاد دارد که «باقر آنقدر کوچک بود که توان رفتن به کوه را نداشت، گریه میکرد، به آقا گفتیم اجازه بدهید چادری در حیاط علم کنیم و وسایل بازی کودکانه مثل سماور و استکان و نعلبکی... در اختیارش بگذاریم، آقا مخالف شطرنج و این جور چیزها بودند.»
روستای پردمه در گذشته محل تردد و اقامت آیتاللهها بود. آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله حسنزاده آملی، آیتالله معرفت، آیتالله قافی یزدی،آیتالله جوادی آملی... و دامادش آیتالله محقق داماد. اینها میآمدند خدمت آقا و 3 ماه 3 ماه میماندند.»
برگرفته از سایت مازندنومه :
http://www.mazandnume.com/?PNID=V9964