حور به چیزی گفته می شود که تضاد روشن و واضحی میان نقطه مرکزی وسط آن با پیرامونش باشد؛ مثل نقطه سفید و پیرامون سیاه، یا بر عکس. می گویند وقتی متوکل عباسی، به تخریب قبر اباعبدالله الحسین (ع) اقدام کرد، آن را شخم زد و آب انداخت؛ اما آب همه جا را فراگرفت جز آن قبر مقدس. این منطقه را حائر حسینی می گویند.
هم چنین وقتی چیزی دور چیزی دایره وار بگردد یا بازگردد، این نیز حائر است؛ از همین روست که همه بشر بلکه همه هستی حائر است؛ زیرا در ساختار «انا لله و انا الیه راجعون» در حال گردش است؛ از همین رو، کافری که معتقد به این نیست، کاری می کند که بر خلاف این اصل و سنت الهی است؛ خدا می فرماید: کافر این اعتقاد و کارهای خلاف را انجام می دهد؛ زیرا «إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ ؛ او پندارد و گمان دارد که هرگز چون حائر نیست و برنخواهد گشت. (انشقاق، آیه 14)
از نظر قرآن، انسان می بایست در دل حائر خدا باشد و نقطه مرکزی را خدا قرار دهد و دورش بگردد و این گونه حیران او شود. اصولا دل انسان این گونه ساخته شده است؛ زیرا خلقت الهی به گونه ای است که انسان دنبال عبودیت است و حائر و حیران بندگی.(ذاریات، آیه 56)
بر اساس آموزه های قرآنی، هر انسانی به سبب همان ویژگی دنبال معبودی است که حائر او باشد؛ اگر انسان واله خدا شد و حائر او، «اله» و معبودش که حیران اوست، همان «الله» می شود و در ساختار حقیقتی قرار می گیرد که در قالب انابه و انقطاع می گوید: لا اله الا الله؛ یعنی مالوه و معبودی جز الله نیست که حائر و حیران و واله او گردم.
اما اگر این انتخاب درست را نداشته باشد؛ هر چیزی برایش «اله» می شود و حائر و حیران او می گردد. به سخن دیگر، هر چه دلش را ربود و گرفتار حیرت و حیران کرد، همان «اله» اوست؛ چرا که الهه هر کسی همان چیزی است که دلش را ربوده است و گرفتار حیرت و حیران نموده و شخص حائر او شده و او را مالوه و معبود خود قرار داده است.
خدا در قرآن درباره غیر خدا پرستان گرفتار به هواهای شیطانی می گوید: کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرَانَ؛ مثل کسی که شیطان او را در زمین به شدت هوایی و ساقط کرده و حیران نموده است.(انعام، آیه 71)
این استهوته ، از ریشه هوی به معنای سقوط است؛ زیرا هواهای نفسانی موجب سقوط انسان است؛ شیطان با هواهای نفسانی انسان را ساقط می کند و در زمین حیران می گذارد؛ این گونه است که به جای خدا، ارباب متفرق می گیرد و به هر دری می زند و از این جا به آن جا می رود و دور آن چون حائری می گردد، ولی دستش به جایی و چیزی نمی رسد؛ چرا که غیر خدا هیچ هستند و سود و زیانی ندارند.(همان)
به هر حال، عاقل عالم و عامل آن است واله و شیدای خدایی شود که همان حقیقت «اله» است و حائر او باشد و بداند که در ساختار هستی، حیرت تنها برای خدا حقیقت است و حائر دیگران بودن جز باطل نیست، پس دل به خدایی بدهیم تا دل ما را برباید و واله و حیران او شویم که «الله» است و بندگی را تنها برای او شایسته و بایسته.