عقل گرایی در ساختار گفتمان انسان محوری نقش اساسی دارد؛ زیرا جایی برای وحی در این گفتمان وجود ندارد، هر چند که خدا و حتی معاد ممکن است در این گفتمان معنا پیدا کند؛ اما خدایی که ربوبیت را به خدا انسان واگذار کرده و اجازه داده تا انسان به عنوان خلیفه بر اساس عقل به قانون گذاری اقدام کند و بهشت نیز پاداش رفتاری است که انسان قانون مدار انجام می دهد.
اما در گفتمان اسلامی بر اساس تفسیر و تبیین اهل بیت عصمت و طهارت، انسان با آن که خلیفه الله است، ولی این وحی است که قانون را وضع و جعل می کند و عقل به عنوان میزان الهی چراغی می شود تا انسان به درستی بر اساس وحی که صراط مستقیم است، رفتار کند و از صراط مستقیم شریعت و وحی دور نیافتد و بیراهه نرود؛ چرا که در این منظر: العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل آن دستگاهی است که خدای رحمان بدان پرستش و بهشت بدان کسب می شود.
در گفتمان اسلامی، امام زمان(عج) موجود است؛ زیرا مسئولیت او استمرار تبیین گری و هدایت تشویقی مردمان است. حضور او لازم است و این گونه نیست که جهان و جامعه و جان به آدمی سپرده و تفویض شده باشد، بلکه حضور او در همه حوزه های هستی از جمله حوزه جان و جامعه پر رنگ و نقش تعیین کننده و اساسی است.
در گفتمان مسیحی کاتولیکی نیز نقش مسیح (ع) هم چون حضرت مهدی(عج) است؛ اما در گفتمان پروتستان مسیحی و نیز یهودی مسیح(ع) نقشی ندارد؛ زیرا در پروتستان وحی را در تقنین و مانند آن کنار گذاشته است، پس مسیح کاره ای نیست؛ و در یهودیت نیز هنوز مسیح (ع) به دنیا نیامده است تا کاره ای باشد؛ چنان که در اهل سنت این گونه است که حضرت مهدی(عج) به دنیا نیامده است و کاره ای نیست. از این رو، نوعی عقل اعتزالی حاکم بر جامعه اهل سنت است، هر چند که مدعی اشعری گری هستند. عقل اعتزالی همانند عقل غربی گرایشی به وحی و حضور آن در زندگی از طریق رهبری امام دارای ولایت نیست. روشنفکران غربی و متغرب نیز چنین گرایشی دارند و اگر امام زمان(عج) یا مسیح(ع) را نفی می کنند برای آن است که نمی خواهند نقش آنان را در تحولات زندگی اجتماعی بپذیرند و می خواهند خود اگر در جایگاه خالق قرار نگرفته اند، دست کم در مقام ربوبیت قرار گیرند و اختیار جان، جامعه و جهان را به دست خویش گیرند.