سفاهت به معنای بی خردی و سبک مغزی است. گاه به کسی بی خرد گفته می شود که اصلا قوه عاقله ندارد، و گاه به کسی گفته می شود که از این قوه عاقله برخوردار است ولی از آن بهره ای نمی برد. از آن جایی که سفاهت در جایی به کار می رود که طرف عقل دارد ولی از آن استفاده نمی کند، پس باید گفت از باب عدم و ملکه است؛ یعنی در چیزی که شانیت عقل به عنوان ملکه وجود دارد، آن شان نیست؛ مثلا وقتی به چیزی نسبت کور و کوری را می دهیم که شانیت بینایی را داشته باشد و هرگز مثلا به سنگی نمی گوییم کور است، بلکه به انسان و حیوانی آن را نسبت می دهیم که شانیت بینایی را دارد.
بنابراین، سفیه کسی است که شانیت آن را دارد که با خرد و با عقل به هر دو معنای پیش گفته باشد؛ اما فعلا به هر دلیلی آن را ندارد.
سفیه یعنی احمق و ابله و به کسی گفته می شود که درصدی از عقلانیت و خرد را دارد، ولی ناقص و ناتمام دارد. از این رو، برخی آن را به کم خرد و سبک مغزی معنا کرده اند، و آن کسی است که میان سودمند و زیان آور نمی تواند تفاوت و فرقی بگذارد.
پس در برابر سفیه ، عاقل است که دنبال امر نافع و سودمند می رود و قدرت تشخیص میان آن دو را دارد.
خداوند می فرماید: وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ؛ و چه کسى- جز آنکه به سبک مغزى گراید- از آیین ابراهیم روى برمىتابد؟(بقره، آیه 130)
پس عاقل آن است که به دین ابراهیم (ع) رو می آورد؛ چرا که آن را مفید و سازنده برای دین و دنیای خود می یابد. از همین روست که امام صادق(ع) در تعریف عقل می فرماید: قال رجل له - علیه السلام - ما العقل ؟ قال : ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان ؛ آن چه بدان خداوند رحمان بندگی و پرستش شود و بهشت بدان به دست آید. (اصول کافی ، ج 1 ، ص 11)
عاقل با استفاده از روش تفکر و بهره مندی از عقل مجهولات خود را با معلوماتی که دارد روشن می کند و به دانش خویش می افزاید. از این روست که پذیرش و واذرش وی بر اساس تعقل و تفکر است نه تقلید.
این در حالی است که سفیه و سبک مغز پذیرش و واذرش وی بر اساس تقلید کورکورانه است. پس وقتی که میخواهد چیزی را بپذیرد، میگوید: إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَی أُمَّةٍ؛ این سنتی است که در زندگی پدران خود یافتیم(زخرف، آیه 22؛ و نیز آیه 23 ) و وقتی میخواهند چیزی را رد کنند، میگویند: مَا سَمِعْنَا بِهَذا فِی آبَائِنَا الأوَّلِینَ؛ چنین چیزی از پدران پیشین خود نشیندیم.(مومنون، آیه 24)