بر اساس آموزه های قرآنی هر کسی را فطرتی است که بر اساس آن فطرت هر کسی در یک اعتدالی قرار دارد به گونه ای حق و باطل را از هم باز می شناسد و به سوی حق گرایش و از باطل گریزش دارد.(شمس، آیات 7 تا 10)
اسلام به عنوان تشریع الهی و شریعت خداوندی ، مطابق همین فطرت است؛ از این روست که انسان های با فطرت سالم و الهی، به سوی اسلام گرایش دارند و فلسفه و سبک زندگی خود را بر اساس آن سامان می دهند.(روم، آیه 30)
اما هستند کسانی که از این فطرت دور می شوند. از همین روست که از آموزه های وحیانی اسلام نیز گریزش دارند و گرایشی به آن ندارند. این افراد به چند دسته بخش می شوند؛ برخی از آن ها کسانی هستند با گرایش به خواهش های نفسانی، این تعادل الهی را به هم می ریزند و با دفن و دسیسه ، فطرت الهی ، قابلیت های فطرت را از میان می برند. دفن فطرت به سبب افراط و زیاده روی در پاسخ گویی به هواهای نفسانی تحقق می یابد که از آن به گناه یاد می شود.(شمس، آیات 7 تا 10)
البته علت دیگر، محیط زیست و محیط اجتماعی که در آن پرورش می یابند؛ خداوند در آیه 27 سوره نوح بیان می کند که برخی از محیط های اجتماعی چنان است که شخص از همان آغاز فطرتش تباه و دفن و دسیسه می شود. از این روست که کودک در یک محیط اجتماعی رشد می کند که از نظر اعتقادی کافر و از نظر رفتاری فاجر می شود.
البته از این آیه هم چنین به دست می آید که می تواند وراثت نیز این نقش را داشته باشد و پدران با گناهان و رفتارهایی که دارند، کودکی جز کافر و فاجر به دنیا نمی آورند و اصولا فطرت آنان را از همان آغاز تباه می سازند.