سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با خرد، ژرفای حکمت و با حکمت، ژرفای خرد بیرون آورده می شود . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :45
بازدید دیروز :280
کل بازدید :2094900
تعداد کل یاداشته ها : 1987
103/8/26
12:31 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

 إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ  فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛ هر آینه ، این قرآنی است گرامی قدر کریم، در کتابی مکنون و نهفته در لوح محفوظ که جز پاک‏شدگان بر آن دست نزنند.(واقعه، آیات 77 تا 79)

مراد و منظور از این مسّ نمی توانند مسّ و لمس ظاهری باشد ؛ زیرا سخن از کتاب مکنون در لوح محفوظ است که در مراتب عالی قبل از نزول قرار دارد و سخن از این نیست که تنها کسانی که طهارت می گیرند می توانند آن را دست بزنند، بلکه سخن از تطهیر شدگان است همان طوری که در آیه 33 سوره احزاب از اهل عصمت وطهارت (ع) به عنوان تطهیرشدگان یاد کرده است. پس مراد از این مسّ چیست و چگونه می توان مسّ انجام داد. در هنگام تماس چه اتفافی می افتد؟

در پاسخ باید گفت خداوند برای قرآنی مراتبی بیان می کند که شامل کتاب مکنون، لوح محفوظ، ام الکتاب، کتاب مبین، قرآن عربی و مانند آن می شود. خداوند هم چنین بیان می کند که برخی از این مراتب حقیقت برای برخی مراتب دیگر آن است؛ به این معنا که آن مرتبه عالی تر نسبت به پایین که از آن به رقیقه و مرتبه نازله تعبیر می شود، مرتبه حقیقت آن است.

خداوند هم چنین بیان می کندکه مراتب نازل و پایین آن همانند مرتبه قرآن عربی، قابل تعقل و تفکر است؛ اما مراتب عالی تر آن، قابل تعقل و تدبر نیست، اما قابل مسّ است.

پرسش این است که مراد از مسّ چیست؟ و چگونه می توان به آن مراتب دسترسی داشت و آن مراتب را مسّ کرد؟

مراد از مسّ نوعی خاص از لمس است. به نظر می رسد که لمس با حواس ظاهری امکان پذیر است ؛ یعنی با استفاده از قوه لامسه می توان چیزی را لمس کرد. بر این اساس باید آن چیزی که لمس می شود، مادی و محسوس باشد؛ زیرا قوه لامسه مادی و ظاهری است؛ اما مسّ می تواند نسبت به چیز مادی و غیر مادی باشد؛ از این روست که در غیر مادی واژه مسّ و مشتقات آن از جمله تماس مطرح می شود.

برخی در بیان فرق لمس و مسّ گفته اند: مسّ، تماس پیدا کردن است گرچه در آن طلب نباشد، ولی لمس، تماسی را گویند که در آن طلب و ادراک است؛ مثلاً در بهم رسیدن و برخورد دو جسم بی شعور مانند دو کتاب چون در آن طلب نیست، این اتصال را تماس و مسّ گویند؛ ولی اگر شما با دست خود چیزی را لمس کنی و بخواهی بدانی این چیز، سرد است یا گرم، زبر است یا نرم، این اتصال و برخورد را لمس می گویند؛ زیرا شما طلب ادراک کرده اید. پس لمس در حقیقت یک نحوه شعور است. دو اتومبیل که به هم می‌خورند تماس پیدا می کنند؛ اما لمس نیست؛ زیرا طلب ادراک در آن نیست.

به عبارت دیگر: لمس مختص است به موجوداتی است که احساس دارند؛ در حالی تماس به موجوداتی است که احساسی ندارند. هم چنین در لمس ادراک شرط است در حالی که در مس چنین شرطی نیست.

راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن می نویسد: اللمس: إدراک بظاهر البشرة کالمسّ و یعبر به عن الطلب، والمسّ یقال فیما یکون معه إدراک بحاسة اللمس؛ لمس درک چیزی با ظاهر پوست است همانند مسّ و بیانگر طلب از چیزی است؛ در حالی که مسّ در جایی به کار می رود که آن درک با قوه حسی لامسه انجام گیرد.

برخی از جمله ابی هلال عسکری در فروق اللغه و زمخشری در اساس اللغه می نویسند: مسّ در جمادات کاربرد دارد ، در حالی که لمس در موجودات جاندار به کار می رود.

به نظر می رسد که این تعریف نادرست باشد، چون در آیات قرآنی سخن از مسّ شیطان آمده است.(اعراف، آیه 201) هم چنین خداوند در آیه 257 سوره بقره می فرماید: یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ؛ شیطان از راه مسّ او را به خبط و جنون می کشاند. شکی نیست که شیطان از جنیان آن نیز از موجودات مادی و محسوس هستند، هر چند که با حواس ظاهری ما در حالت عادی غیر قابل رویت هستند. پس این موجودات دارای حیات و جاندار نیز انسان را مسّ می کند.

هم چنین خداوند در آیه 237 سوره بقره می فرماید: وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ؛ و اگر زنان را قبل از مسّ طلاق داده باشید. شکی نیست که این تماس میان مرد و زن است که هر دو جاندار و ذو حیات هستند.

برخی دیگر گفته اند: مسّ با باطن دست است، در حالی لمس این گونه نیست. این نیز نادرست است؛ زیرا وقتی سخن از مسّ زنان است، به معنای دخول در فرج زن است که موجب می شود تا صداق و مهریه ای خاص یعنی کامل تعلق بگیرد و پیش از آن مهریه کامل پرداخت نخواهد شد. پس در این عمل سخن از باطن کف دست نیست، بلکه آلت مردانگی است که دخول را انجام می دهد. هم چنین مراد این نیست که تنها با تماس کف دست مهریه کامل تعلق خواهد گرفت.

در قرآن همان طوری که مسّ به عنوان کنایه از دخول جنسی و جماع و نکاح مطرح شده، هم چنین واژه لمس به همین معنا به کار رفته است. خداوند می فرماید: أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء(نساء، آیه 43)

ابن منظور در کتاب لسان العرب خود می نویسد: یُقال: مَسَست الشَّیء أمَسّه إذَا لَمَستَه بِیَدک؛ مسّ کردن چیزی به معنای لمس آن با دست است.

برخی گفته اند: مس مطلق تماس است؛ اما لمس یک تماس خاص است. این گروه توضیح نداده اند که مراد از تماس خاص چیست و چگونه است؟

برای حل مساله، با نگاهی به کاربردهای قرآنی می توان فرق را تشخیص داد؛ زیرا هیچ شکی نیست که میان واژگان عربی هر چند به ظاهر مترادف هستند، نوعی فرق چیزی و لطیف است که باید ملاحظه شود.

بیشترین کاربردهای واژه مسّ و مشتقات آن، درباره شرور و ضرر و بدی و سوء است.(بقره، آیات 80 و 214 و 275؛ آل عمران، آیات 24 و 140 و 174؛مائده، آیه 73؛  انعام، آیه 49؛ اعراف، آیات 73 و 95 و 188و 201؛ انفال، آیه 68؛ مائده، آیه 73؛ یونس، آیات 12 و 21 و 107؛ هود، آیات 10 و  48 و 64 و 113؛ یوسف، ایه 88 حجر، آیه 48  و 54؛ نحل، آیه 53؛  اسراء، آیات 67 و  83؛ طه، آیه 97؛ انبیاء، آیه 46 و 83؛ نور، آیه 14؛ روم، آیه 33؛ فاطر، آیه 35؛ ص، آیه 41؛ زمر، آیات 8 و 49 و 61؛ فصلت، آیات 49 و 50 و 51؛ قمر، آیه 48؛ معارج، آیات 20 و 21)

اما این واژه در آیه 79 سوره واقعه درباره مسّ کتاب مکنون سخن به میان آورده که ارتباطی به شرور و بدی ندارد؛ هم چنین در آیه 120 سوره آل عمران سخن از مسّ نیکی و حسنه است؛ و نیز در آیه 35 سوره نور، از نور الهی سخن به میان آمده است؛ هم چنین در آیات 23 و  237 سوره بقره و 74 سوره آل عمران و آیه 20 سوره و 49 سوره احزاب که به یک ارتباط جنسی و جماع و نکاح اشاره دارد که جنبه منفی و شرآمیز ندارد، مگر آن که گفته شود که این مسّ به اعتباری برای زن مطلقه شرّ است.

واژه دیگری که نزدیک به لمس و مسّ است، واژه مسح است که آن نیز نوعی ارتباط لمسی همراه با حرکت است.(ص، آیه 33؛ نساء، آیه 43؛ مائده، آیه 6)

به نظر می رسد که مسّ و تماس اعم از لمس است؛ زیرا لمس تنها با حواس ظاهری اتفاق می افتد در حالی که مسّ با حواس غیر ظاهری نیز شدنی است؛ و دیگر آن که در لمس، حرکت مطرح نیست، در حالی که در مسح حرکت مطرح است. به نظر می رسد که چنین حرکتی در تحقق معنا و مفهوم مسّ مد نظر نیست ولی به دلیل این که در جماع این حرکت لازمه جماع و دخول است، باید گفت که مسّ با حرکت تحقق می یابد؛ این در حالی که در لمس صرف قرار گرفتن چیزی بر چیزی بدون حرکت، مفهوم لمس تحقق می یابد.

پس می توان چند فرق اساسی میان لمس و مسّ بیان کرد: 1. لمس تنها با حواس ظاهری همانند قوه لامسه شدنی است؛ در حالی که مسّ بدون آن نیز شدنی است و نیازی نیست که حواس ظاهری از جمله قوه لامسه در کار باشد، مانند مسّ شیطان که موجب جنون ممسوس می شود و این تماس حسی و ظاهری نیست؛ 2. لمس تنها با برخورد تحقق می یابد و برای تحقق مفهوم آن نیازی به حرکت و تحرک نیست، در حالی که مسّ زمانی تحقق می یابد که تحرک و حرکتی وجود داشته باشد؛ 3. لمس تنها میان دو چیزی مادی و محسوس است؛ در حالی مسّ می تواند میان دو چیز معنوی و غیر مادی و غیر محسوس اتفاق نیز تحقق یابد؛ مانند مسّ روح انسان و شیطان؛ و یا روح انسان با حقیقت کتاب مکنون. البته در آیه 8 سوره جن از لمس آسمان توسط جنیان سخن به میان آمده است که باید گفت که این به سبب همان وجود مادی آنان است که از آتش هستند و این آسمان نیز به اعتبار تبدل امثالکم حقایق به تمثل برزخی آن است. جنیان در این آیه می گویند که با شهاب سنگ ها و نگهبانان مواجه شده ایم، که به معنای یک لمس مادی است؛ زیرا شهاب سنگ ها از جنس مادی است.

از نظر قرآن مراتب عالی قرآن که غیر قابل تعقل و تفکر است، تنها با حرکت طهارتی روح انسان دست یافتنی است و انسان با طهارتی که از راه عبادت تقوایی به دست می آورد می تواند با آن مرتبه عالی تماسّ برقرار کرده و آن را مسّ کند.

البته از آن جایی که می فرماید: لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛ شکی نیست که این طهارت باید از سوی خداوند به شخص داده شود؛ یعنی همان طوری که اهل بیت عصمت و طهارت(ع) با اراده و مشیت الهی تطهیر و مطهر شده اند، باید چنین تطهیری نسبت به هر کسی دیگر انجام گیرد تا تماس شدنی شود.

پس اگر اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بر اساس آیه 33 سوره احزاب تطهیر شده از هر گونه رجس و پلیدی هستند و چنین تماسی را با مرتبه عالی قرآن در کتاب مکنون دارند، کسانی دیگر نیز می توانند با تمسک به این حبل الله متین الهی به آن دست یابند؛ زیرا کسی که به مودت و محبت اهل بیت(ع) به اطاعت آنان پرداخته(آل عمران، آیات 31 و 32) و گام در گام آنان نهاده و شیعه و محبوب خدا شده است، براساس تعلیم و تزکیه آنان(بقره، آیه 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2) به پاکی و طهارتی می رسد که آنان از آن بهره مند هستند و این گونه چون در مقام «سلمان منا اهل البیت، سلمان از ما اهل بیت است» می توانند با آن مرتبه عالی قرآن در مقام «لدینا علی حکیم»(زخرف، آیات 3 و 4) ارتباط برقرار کرده و متصل شده و تماس پیدا کنند.

با توجه به آن چه گفته شد مسّ به معنای نوعی ارتباط خاص میان تطهیرشدگان با کتاب مکنون است که در این ارتباط نوعی پیوند شگفت رخ می دهد، همان پیوندی که میان ثقل اکبر و ثقل اصغر به عنوان حبل الله المتین مطرح است. این مطلب در جایی خود بحث شده است.


94/10/17::: 2:42 ع
نظر()