هر کسی را به اخلاق خوش می شناسند. خلق و خوی انسان می تواند نیک و خوب و خوش یا بد و ناخوش باشد؛ بهترین خوی انسانی همان است که نیک و خوش و خوب باشد. اصولا انسانیت انسان به عقلی است که تجلی آن در اخلاق نیک و خوش و دین (قانونمندی) است،(کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل) و پیامبر(ص) نیز دین را چیزی جز همان اخلاق نیک و خوش نمی داند و ماموریت خویش را نیز اتمام مکارم اخلاقی دانسته است. بر همین اساس است که پیامبر(ص) می فرماید انسان بد اخلاق به بهشت نمی رود؛ زیرا اصولا چنین شخصی دین ندارد؛ چرا که دین اسلام همان چیزی است که با فطرت الهامی و تکوینی الهی در تطبیق است.(روم، آیه 30)
اما اگر بخواهیم به سرآمد اخلاق نیک برسیم ، باید آن را در تقوا در هر مرتبه ای جست و جو کنیم؛ امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: «التُّقَی? رَئِیسُ الْأَخْلَاق؛ تقوا سرآمد و رییس تقوا است».(شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج20، ص47) از این روست که خداوند در آیات 2 و3 سوره بقره، دست یابی به هدایت تشریعی الهی متوقف بر تقوای تکوینی می داند؛ زیرا با چنین شرایطی است که انسان گام دیگری را برای خودسازی و اخلاق نیک بر می دارد و دست از فجور بر می دارد و خود را در محدوده باید و نبایدها و شایدها و نشایدها قرار می دهد و خطوط قرمز تقوای تشریعی را افزون بر تقوا و محدودیت های فطری می پذیرد.
پس هر کسی می خواهد به همه نیکی های اخلاقی برسد باید از تقوای فطری آغاز کند و سپس با تقوای تشریعی عام و خاص و اخص به مکارم اخلاقی و دین کامل دست یابد.