خداوند در قرآن می فرماید: وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا ؛ و سلام بر او روزی به دنیا آمده و روزی که می میرد و روزی که زنده بر انگیخته می شود.(مریم، آیه 15)، همچنین می فرماید: وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا ؛ سلام بر من روزی به دنیا آمدم و روزی که می میرم و روزی که زنده بر انگیخته می شوم.(مریم 33)
از این آیات فهمیده می شود که آن چه برای انسان بسیار مهم است سلامتی تن و روان در سه مرتبه اساسی تولد، مرگ و رستاخیز است. انسان دوست دارد که خودش و آن که در حکم نفس و خودش است؛ یعنی فرزندانش از دو صفت سالم و صالح برخوردار باشند؛ یعنی از نظر تن و روان سالم و از نظر اعمال و رفتار صالح باشد تا این گونه سعادت دنیا و آخرت را برای خود تضمین کند.
انسان اگر تن و روانی سالم نداشته باشد، نمی تواند در مسیر کمالی آن چنان که بایسته و شایسته است گام بردارند. انسانی که بیمار و ناقص است نمی تواند عبادت های کاملی داشته باشد و حتی در شناخت و معرفت نیز ممکن است به کمالی دست نیابد. عافیت طلبی مهم ترین چیزی است انسان در زندگی دنبال آن است.
مساله دیگر که خیلی برای آدمی مهم است، امنیت و آرامش روانی است. این که خاطری آسوده داشته باشد. البته اگر سلامت تن و روان گاه بیرون از دسترس آدمی است، ولی خاطر آسوده دردست انسان است؛ زیرا انسان می تواند کاری کند که تا هماره خاطری آسوده داشته باشد؛ چرا که مساله ای قابل مهار است و انسان می تواند خاطر مشوش خود را آسوده سازد.
برای کسب خاطر آسوده باید کارهایی را انجام داد که نخستین آن تغییر نگاه و زاویه دید نسبت به خدا و حوادث و رخدادهایی است که بر اساس مشیت و اراده الهی پدید می آید. اگر انسان خداوند را به صفاتی همانند مالک، حکیم، علیم ، قدیر و رحمان بشناسد، می داند این خداوند مالک هستی خود و اوضاع و احوال اوست و او حکمیانه و هدفمند هر کاری را انجام می دهد و به همه کلیات و جزئیات عالم و دانا است و بر هر کاری توانا بوده و جز از راه بخشندگی و رحمانیت عمومی کاری انجام نمی دهد. پس هر چیزی که در جان و جهان انجام می گیرد به رحمت عمومی خداوندی حکیم و دانا و توانا است و چون بخلی ندارد و عجز و نادانی در وی راه نمی یابد، به طور طبیعی به قصد خیر خواهد بود. چنین نگاهی به حوادث موجب می شود که انسان خاطری آسوده داشته باشد. از این روست که گفته شده هر شب یک بار دست کم آیات 22 و 23 سوره حدید را بخوانید تا به این حقیقت دست یابید که هیچ چیزی بیرون از اراده و مشیت چنین خدایی نیست: مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ هیچ مصیبتى نه در زمین و نه در نفسْهاى شما [به شما] نرسد، مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابى است. این [کار] بر خدا آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفت تأسف نخورید ، و بر آنچه به شما داده شادمانی ( بی جا ) نکنید ، و خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.
اگر انسان چنین نگاهی به حوادث داشته باشد، دیگر خودش را به رنج نمی اندازد تا به هر جان کندنی چیزی را به دست آورد و کم تر توجه به دنیا خواهد داشت و بیش تر به فکر آخرت خواهد بود؛ چون وقتی انسان تن سالم و خاطرآسوده داشته باشد، دیگر چه غم دارد تا دنبال دنیا برود یا بدود؛ با آن که دنیا یک خصوصیتی دارد که اگر به دنبالش بروید می رود و اگر از او دور شوی دنبالت می آید.
به هر حال، وقتی دو چیز را داشته باشیم دیگر حرص زدن نمی خواهد؛ چنان که پیامبر(ص) می فرماید: ابن آدم إذا أصبحت معافى فی جسدک آمنا فی سربک عندک قوت یومک فعلى الدّنیا العفاء؛ فرزند آدم وقتی تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت یک روز خویش را داری ، جهان نگر مباش و بی خیال دنیا شو!(نهج الفصاحه ص 159 ، ح 23) یعنی دیگر نیازی نداری که حرص دنیا را بزنی چون از دنیا همین دو چیزش ارزش دارد که در اختیار داری و بقیه اش را تف کن!