طلبه یعنی طالب که در ادبیات کنونی جهان عرب به معنای دانشجو به کار می رود، ولی در اصطلاح فارسی زبانان طلبه آن دانشجوی علوم اسلامی است که در اموری چون روش و هدف با دیگر دانشجویان تفاوت دارند. البته آن چیزی که تفاوت و فرق حقیقی میان طلاب و دانشجویان را ایجاد می کند، همان هدف است؛ وگرنه دانشجویان در دانشگاه ها نیز می توانند از همین روش های حوزوی استفاده کرده و آن را نیز به کار بگیرند.
البته اصل در علوم دانشگاهی در دانشگاه های ایران و جهان به ویژه در رشته های تجربی، همان روش تجربی و آزمایشگاهی بر اساس اثبات پذیری و ابطال پذیری است؛ اما بدان معنا نیست که آنان از روش های دیگری چون روش های تجریدی عقلی به ویژه در علوم ریاضی بهره نگیرند؛
اما آن چه در حوزه های علمیه اصل است، همان روش های تجریدی عقلی، نقلی معتبر، و در مراحل عالی تر روش های شهودی و حضوری است.
مایه تاسف است که امروز در حوزه های علمیه بیش تر روش های عقلی و نقلی در قالب علم حصولی تدریس می شود، و از روش های شهودی و حضوری خبری نیست؛ از این رو، در حوزه های علمیه یا اصلا یا کم تر، خبری از علم الوراثه است، بلکه طلاب تنها دنبال علم الدراسه هستند.
علم الدراسه که همان علوم حصولی است، چیزی جز انباشت مفاهیم و صورت های ذهنی و تراکم وجود ذهنی در طالب و دانشجو نیست؛
اما علم الوراثه که در تعبیر روایات از آن به وراثان پیامبران یاد می شود و در روایت آمده است: العلماء ورثه الانبیاء ، عالمان وارثان پیامبران هستند، علمی با انباشت مفاهیم و صورت ها و وجود ذهنی نیست؛ بلکه در این روش طلاب با بهره گیری از تقوا به خودسازی و تزکیه می پردازند و تلاش می کنند تا خود را مناسخ با اولیای الهی نمایند و شباهت به پیامبران و معصومان(ع) پیدا کنند. همین مناسخت و مشابهت است که موجب می شود تا اجازه یابند علوم الهی و وحیانی پیامبران را ارث ببرند. یعنی همان طوری که فرزند به سبب شباهت و مناسخت با پدر و مادر از آنان ارث می برد، اینان به سبب مشابهت و مناسخت با پیامبران، از آنان علم را به ارث می برند.
پس بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، اگر امت فرزند معصومان هستند چنان که پیامبر(ص) می فرماید: انا و علی ابوا هذه الامه؛ من و علی پدران این امت هستیم؛ پس باید این امت اسلام کاری کند که این سنخیت و مشابهت پدید آید و فلسفه و سبک زندگی آنان با فلسفه و سبک زندگی معصومان(ع) همانند شود. در این میان طلاب خود را مدعیان این راه و روش دانسته و می گویند می خواهند فلسفه و سبک زندگی معصومان را بشناسند و به دیگران ارایه دهند. اما پرسش این است تا چه اندازه طلاب دنبال این مشابهت و مناسخت بوده و هستند.
خداوند می فرماید کسی که تقوا پیشه گیرد به طور طبیعی از علم لدنی و حضوری بهره می برد ؛ یعنی همان طوری که خداوند به آدم(ع) و حضرت ابراهیم(ع) حقایق هستی را ارایه و نشان داده هم چنین به آن دسته از افراد که تقوا پیشه گیرند و به عنوان متقیان شناخته شوند، ارایه و نشان می دهد و این گونه اینان نیز از علم لدنی و تقوایی برخوردار خواهند شد.(بقره، آیه 282؛ فرقان، آیه 29؛ طلاق، آیات 2 و 3)
اما طلاب امروز به جایی آن که عالم علم الوراثه باشند، به علم الدراسه پرداخته اند. از همین رو، فلسفه و سبک زندگی آنان با سبک زندگی یک دانشجوی عادی هیچ فرقی نمی کند. جالب این که وقتی سخن از درآمد و راه های درآمد می شود طلبه همان راهی را می رود یک دانشجو و دانشگاهی می رود. وقتی از حقوق سخن به میان می آید همین طلاب و فضلای حوزوی می گویند: یک استاد دانشگاه فلان قدر حقوق می گیرد من هم باید همین اندازه به عنوان هیات علمی و استاد دانشگاه بگیرم؛ سوال این است که اگر هدف حوزه و دانشگاه و راه و روش آن یکی است، پس چه نیازی است که حوزه علمیه داشته باشیم؟!
وقتی به اوضاع طلاب و فضلا می نگریم افسوس می خوریم که چرا از تهذیب و نماز شب و قناعت و ... در حوزه خبری نیست؛ طلاب کارمند حتی در مراکز حوزوی به جای آن که مبنا را آخرت طلبی قرار دهند به فکر این هستند که خود را با کارمند یک شرکت دولتی مقایسه کنند و حقوقی که دریافت می کنند در سطح حقوق آنان باشد؛ زیرا خود را دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری می ببیند و خواهان همین میزان از حقوق هستند؛ در حالی که هدف اصلی ایجادی و وجودی این مراکز تبلیغ دین و ساخت آیین و سبک زندگی اسلامی و قرآنی در جامعه و الگوسازی است؛ بنابراین اگر حقوق یک استاد دانشگاه و یا کارمند دولتی و شرکتی فلان قدر است حقوق یک طلبه کارمند و استاد و مدرس باید یک دهم آن باشد و آن هم تنها برای امرار معاش در سطح یک زندگی طلبه گی نه بیش تر.
عالمان اسلامی اگر بخواهند به وظیفه و تکلیف انذاری خود بپردازند باید نخست تقوا پیشه کنند تا به علم الوارثه دست یابند و سپس با سبک زندگی اسلامی و قناعت و پرهیز از کنز و تکاثر و ثروت اندوزی تلاش کنند تا مسلمانی پیشه گیرند و هرگز نخواهند خود را همتراز مادی با یک دانشجو و یا یک دانشگاهی کنند تا این گونه طلبه گی کرده باشند؛ جالب این که برخی از عالمان اسلامی به دنبال همترازی و هم سطحی با یک بازاری هستند و می خواهند در سطح یک بازاری درآمد و زندگی و کاخ و اتومبیل و تفریحات خارجی و داخلی داشته باشند که این دیگر بسیار خطرناک است. معاذالله من شرور انفسنا.