برخی میان شاکله که خداوند در آیه 84 سوره اسراء آورده و فرموده است: قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ ؛ بگو هر کسی بر اساس شاکله خودش عمل می کند، با فطرت که در آیه 30 سوره روم آمده و خداوند می فرماید : فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛ فطرت خدایی که مردم را بر آن فطرت آفریده است، فرق دارد.
از نظر آنان، فطرت الهی همان نفس تسویه شده و ملهم به الهامات الهی است(شمس، آیات 7 تا 10) که هیچ تغییر و تبدیلی در آن راه نمی یابد؛ چون خداوند در ادامه آیه 30 سوره روم فرموده است: لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ؛ تبدیلی در خلقت الهی نیست.
خداوند در آیات سوره شمس روشن می کند که گناه و فجور موجب می شود که آن فطرت دفن و دسیسه شود، ولی هرگز تغییر و تبدیلی در آن راه نمی یابد و با آن که مدفون است و فتیله چراغ فطرت و هدایت پایین آمده، ولی در آن زیر زنده است. همین زنده بودن فطرت با آن که شخص شاکله خودش را تغییر داده، موجب می شود که شخص در دوزخ از عذاب رنج ببرد؛ زیرا با وجود فطرت انسانی اش، ماهیت دیگری گرفته و چارپا شده و یا سنگ و گیاه دوزخی شده است.
البته شاکله انسان تغییر خواهد کرد. به این معنا که انسان را خداوند بر اساس شاکله و ساختار درست و راستی آفریده است؛ اما این شخص با گناه کم کم آن حالت الهی را تغییر می دهد و شکل و ماهیت دیگری به خود می گیرد. در مرحله نخست این امور حال و سپس ملکه و در نهایت فصل مقوم می شود. این گونه است که «انسان گاو» می شود، یعنی از نظر فطری انسان است ولی از نظر شاکله و ماهیت و ساختاری که خودش ایجاد کرده گاو شده است. خداوند می فرماید برخی از انسانها به سبب این گناه شاکله خودشان را تغییر می دهند و ماهیت چارپایان را می گیرند و خر و اسب و سگی می شوند. این همان انسان سگ و انسان خر و انسان گرگ و مانند آن هاست.
آن که ابلیس می گوید من کاری می کنم که این خلق الله تغییر کند: وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا؛ و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد و وادارشان مىکنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند و وادارشان مىکنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند ولى هر کس به جاى خدا شیطان را دوست خدا گیرد قطعا دستخوش زیان آشکارى شده است.(نساء، آیه 119)
منظورش همان شاکله و شخصیت و ماهیت و ساختار انسانی است، نه اصل فطرت انسان که قابل تغییر و تبدیل نیست.(روم، آیه 30)
پس به یک معنا می بایست گفت که فطرت همان زیربنای وجود آدمی است و شاکله همان روبنا است.
این شاکله و روبنا ، عین ذات یا جزو ذات آدمی نیست. این شاکله دست ساز انسان است و با قضا و قدر حتمی الهی ساخته نشده است. این انسان با کارهای خودش و با وسوسه و تشویق ابلیس و شیاطین می آید این شاکله و روبنا را تغییر می دهد و کاری می کند که نخست ملکه او این شاکله شده و سپس به شکل فصل مقوم او در می آید و این گونه است که «انسان خوک» یا «انسان شتر گاو پلنگ » می شود.
این که گفته می شود انسان جنس عالی است نه نوع سافل برای همین است؛ زیرا انسان در دنیا در حال شدن است و ماهیت و شاکله شخصیتی خودش را شکل می دهد تا مشخص شود که انسان متاله خواهد شد یا انسان سگ و یا انسان گاو .