اسلام دین اول و آخر است و همه پیامبران از آدم (ع) تا خاتم(ص) به اسلام دعوت می کردند؛ زیرا دین در نزد خداوند تنها اسلام است: «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ»(آل عمران، آیه 19) از همین روست که خداوند در آیه 85 همین سوره آل عمران می فرماید: وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ و هر که جز اسلام، دینى دیگر جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است.
البته برای این که در همه زمان ها دسترسی آسانی برای دین داران باشد، اسلام در قالب شرایع و مناهج خاص آمده است تا هر کسی به آسانی از راه پر رفت و آمدی به سمت این رودخانه عظیم فرات شیرین و گوارا و دریای شفابخش برود و به میزان خود و نیازش آب بردارد و ظرف وجودش را پر کند. این شارع پر رفت و آمد و این شریعه و راه صاف و همواره کنار رودخانه عظیم اسلام، در هر زمانی نامی گرفت و به نام پیامبرانی معروف شد، چنان که خداوند در آیه 48سوره مائده می فرماید: وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَآ آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ؛ و این کتاب را به راستی بر تو نازل کردیم ، تصدیق کننده و حاکم بر، کتابهایی است که پیش از آن بوده اند پس بر وفق آنچه خدا نازل کرده است در میانشان حکم کن و از پی خواهشهاشان مرو تا آنچه را از حق بر تو نازل شده است واگذاری برای هر گروهی از شما شریعت و روشی نهادیم و اگر خدا می خواست همه شما را یک امت می ساخت ولی خواست در آنچه به شما ارزانی داشته است بیازمایدتان پس در خیرات بر یکدیگر پیشی گیرید همگی بازگشتتان به خداست تا از آنچه در آن اختلاف می کردید آگاهتان سازد.
هم چنین در آیه 13 سوره شوری نیز می فرماید: شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاء وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ ؛ برای شما آیینی مقرر کرد ، از همان گونه که به نوح وصیت کرده بود و، ازآنچه بر تو وحی کرده ایم و به ابراهیم و موسی و عیسی وصیت کرده ایم که دین را بر پای نگه دارید و در آن فرقه فرقه مشوید تحمل آنچه بدان دعوت می کنید بر مشرکان دشوار است خدا هر که را خواهد برای رسالت خود بر می گزیند و هر که را بدو بازگردد به خود راه می نماید.
پس شرایع موسوی و عیسوی و مانند آن ها، راه های پر رفت و آمد و صاف و همواری است که پیامبران (ع) به سوی صراط مستقیم و این نهر بزرگ و عظیم اسلام کشیده اند تا هر کسی به آسانی به این رود عظیم دسترسی داشته باشد.
البته بر اساس آموزه های قرآنی شریعت محمدی(ص)، کامل ترین و آخرین شریعت است(مائده، آیه 3) که تغییر نمی کند و تا قیامت خواهند ماند؛ زیرا ایشان خاتم النبیین است: مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا؛ محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولى فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. و خدا همواره بر هر چیزى داناست.(احزاب، آیه 40)
این شریعت محمدی(ص) دیگر شرایع را در کلیت و عمومیت آنها تصدیق می کند(بقره، آیات 41 و 91 و 97 ؛ ال عمران، آیه 3؛ نساء، آیه 47؛ مائده، آیه 48؛ فاطر، آیه 31)، ولی در همان حال ناسخ شرایع دیگر است و پیامبر(ص) و مومنان عصر ایشان و پس از آن نمی توانند از شرایع دیگر پیروی کنند: ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ؛ سپس تو را در طریقه آیینى نهادیم که ناشى از امر خداست. پس آن را پیروى کن، و هوسهاى کسانى را که نمىدانند پیروى مکن.(جاثیه ، آیه 18)
البته نسخ که از سوی خداوند انجام می گیرد: مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ(بقره، آیه 106) برای ما انسان ها نسخ است؛ زیرا ما انسان ها گمان می کنیم که این احکام و قوانین در شرایع پیشین دارای اطلاق و عموم است، پس وقتی تغییر داده می شود گمان می کنیم نسخی صورت گرفته است، در حالی که برای خداوند این نسخ نیست؛ زیرا خداوند از اول می دانست که این حکم یک دوره خاص زمانی دارد که پایان می یابد. پس نسخ از مصادیق تخصیص ازمانی است؛ و خداوند از همان اول میداند که این حُکم منقطعالآخر است.
مثلا در همین دین اسلام، به ظاهر ما از نسخ یعنی برداشتن و تغییر حکم در تغییر قبله سخن می گوییم، در حالی که این حکم نماز به سمت بیت المقدس از همان اول محدود به یک دوره زمانی خاص بود. پس اگر عموم و اطلاقی در آیه هست به حسب ظاهر برای ما دوام هست، ولی برای ذات اقدس الهی که عالِم به غیب است بازگشتش به تخصیص ازمانی است.
هم چنین برای وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بیت(ع) به لحاظ قوس نزول که صادر اول هستند و همه چیزها را پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به اذن خدا میدانند، نسخ برای آنان هم تخصیص ازمانی است. پس برای آنان در قوس نزول چون عالم هستند و میدانند، تخصیص ازمانی است، هر چند که در قوس صعود برابر «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» همان نسخ خواهد بود؛ زیرا آنان هر دم میگویند بر دانشم بیافزا؛ و آنان هم هر لحظه محتاج به علم جدید از سوی خداوند هستند.