اگر جهان را غیر از خدایی که آفریدگار آن است ، گسی دیگر پروردگاری کند و یا شرکایی برای خداوند در ربوبیت و پروردگاری عالم باشد و خداوند رب العالمین همراه ارباب دیگری جهان را اداره کند، چه اتفاقی می افتد؟
خداوند در آیاتی از قرآن ضمن نقد نظریه تعدد خدایان و الهه به نقد تعدد ارباب و شریک در ربوبیت و آثار آن چون جنگ قدرت و تباهی و فساد جهان اشاره می کند و می فرماید: لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ؛ اگر در آنها زمین و آسمان جز خدا، خدایانى دیگر وجود داشت، قطعاً زمین و آسمان تباه مىشد. پس منزّه است خدا، پروردگار عرش، از آنچه وصف مىکنند. (انبیاء، آیه 22)
امام حسین(ع) در دعای عرفه به شرح این جمله می پردازد و می فرماید: لَوْ کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلا الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا سُبْحانَ الله الْواحِدِ الاَحَدِ الصَّمَدِ الَّذی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ؛ اگر در آسمان و زمین معبودهایی جز خدا بود، هر آینه هر دو تباه می شدند و متلاشی می گشتند و شکاف در آنها می افتاد. منزّه است خدای یگانه یکتا، و بی نیاز، که نزاده، و زاده نشده و احدی همتایش نبوده است.
پس هر گونه مشارکتی در حوزه الوهیت و ربوبیت به معنای فساد و تباهی در نظام هستی خواهد بود. حالا این مشارکت به شکل همسر و فرزند باشد که خدا آن را نفی می کند(انعام، آیه 101؛ جن، آیه 3) یا از طریق فرزندخواندگی و اتخاذ آن باشد که در آیه 22 سوره انبیاء نفی شده است و خداوند می فرماید: مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ؛ خدا فرزندى اختیار نکرده و با او معبودى دیگر نیست، و اگر جز این بود، قطعاً هر خدایى آنچه را آفریده بود با خود مىبرد، و حتماً بعضى از آنان بر بعضى دیگر تفوّق مىجستند. منزه است خدا از آنچه وصف مىکنند.
خداوند در این آیه این مطلب را نیز توضیح داده که وجود هر گونه الوهیت و ربوبیتی دیگری به معنای تضاد منافع میان خدایان و ارباب دانسته است. این بدان معنا خواهد بود که اگر تعددی وجود داشت می توان از آثار آن این تعدد را به دست آورد و جنگ قدرت به طوری طبیعی موجب فساد و تباهی جهان می شد. عدم وقوع فساد و تباهی در جهان خود دلیل بر این است که نظام هستی را یک خدا و رب همان طوری که ایجاد کرده مدیریت می کند.
نکته ای جالب و پند آموزی در بت شکنی حضرت ابراهیم(ع) وجود دارد. آن حضرت(ع) همه بتان را می شکند و تنها کبیر و بزرگ بتان را نگه می دارد و تبر را بر دوش او می گذارد و می گوید: قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ ؛ گفت: «نه بلکه آن را این بزرگترشان کرده است، اگر سخن مىگویند از آنها بپرسید.»(انبیاء، آیه 63)
در این آیه بیان می شود که اگر خدایانی باشد و به طور طبیعی جنگ قدرتی نیز خواهد بود و به طور طبیعی خدای بزرگ نمی گذارد تا خدایی دیگری باشد و همه آنها را نابود می کند. آن حضرت(ع) این بت بزرگ را نمادی از خدای بزرگ قرار داده و گفته است: به طور طبیعی خدای بزرگ خدای دیگری را نمی پذیرد و آن ها را نابود می کند.
پس دو حالت بیش تر نخواهد بود: 1. خدایانی دیگر نیست و تنها یک خدای بزرگ آفریدگار و پروردگار هستی است. از همین رو، نظام احسن هستی بدون فساد برقرار و باقی است؛ 2. اگر خدایی دیگری باشد، جنگ قدرتی پیش خواهد آمد و هر کسی می کوشد تا قلمروی خودش را افزایش دهد و این گونه است که خدایان دیگر نابود شده و سرزمین و قلمروی آنان از میان رفته و همان خودشان نابود می شود.
البته خداوند در آیات دیگر توضیح می دهد که میان خدایان صلح و صفا معنا ندارد؛ زیرا اگر خداوند همه هستی را پر کرده و صمد است، جایی برای خدای دیگر نمی ماند؛ زیرا باید آن خدا مخلوق و قلمروی دیگر داشته باشد که دلیلی بر آن نیست.