نماز کاری سخت و دشوار است. این که انسان بخواهد هر روز نماز بگزارد و خودش را مکلف کند تا در یک زمان مشخص هر روز همه کارهایش را به هم بزند و در اوقات نماز آن را برپاز دارد، شاید برای خیلی ها غیر قابل قبول باشد. از همین روست که خداوند در آیه 45 سوره بقره ضمن بیان بزرگ شماری این کار و سختی و دشواری آن می فرماید تنها کسانی نماز را بر پا می دارند و به آن در زندگی خودشان یاری و استعانت می جویند که احتمال قوی می دهند که لقاء الله و مراجعت به سوی خدا و قیامت و حساب و کتابی است. خداوند می فرماید: وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ؛ از شکیبایى و نماز یارى جویید. و به راستى این کار بسیار گران است، مگر بر فروتنان و اهل خشوع یعنی همان کسانى که گمان می کنند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت.(بقره، آیات 45 و 46)
خداوند در این آیات بیان می کند که یکم : نماز کاری بسیار سخت و دشوار است و بزرگی آن موجب می شود که هر کسی زیر بار این تکلیف نرود؛ دوم: تنها اهل خشوع و خداترس و فروتن در برابر عظمت الهی تن به این کار دشوار و سخت و بزرگ می دهد؛ سوم: این اهل خشوع اهل یقین و قطع نیستند، بلکه اهل ظن و گمان هستند؛ یعنی از درجه شک گذشته اند و میل به یک طرف پیدا کرده اند و احتمال قوی می دهند که چیزی باشد؛ چهارم: آن چیزی را که احتمال می دهند، لقاء الله و دیدار پروردگارشان است که مسئولیت پرورش آنان را به عهده دارد.؛ پنجم: احتمال می دهند بازگشتی به سوی خدا است. یعنی مرگ پایان کار و راه نیست، بلکه انسان به سوی پروردگارش بر می گردد. ششم: وقتی انسان به سوی پروردگارش باز می گردد به طور طبیعی پرورش دهنده می خواهد نتیجه عمل پرورشی خودش را ببیند و بسنجد و داوری و قضاوت کند. هفتم: پس همین احتمال قوی دیدار پروردگار و بازگشت به سویش موجب می شود که خداترس و فروتن و اهل خشوع شده و کاری سنگین و بزرگ و سخت و دشواری چون نماز را انجام دهد.
اما اگر این احتمال قوی را ندهد هرگز زیر بار نمی رود؛ زیرا خداوند بیان می کند که برخی برای فرار از این احساس قوی در خود به شگردی دست می زنند تا جلویشان را باز کنند و از احساس گناه رهایی یابند و لذت گناه را به احتمالات قوی تباه و تلخ نکنند. از این روست که به شبهه سازی می پردازند تا از شر نفس لوامه و سرزنشگر نجات پیدا کنند و این قدر غرولند نفس سرزنشگر را نشوند و با تمام آرامش دروغین به گناه پرداخته و دریدگی داشته باشند و از هر چه تکلیف و محدودیت و مرز است بگذرند: خداوند می فرماید: وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ؛ أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ ؛ و باز سوگند به وجدان سرزنشگر! آیا انسان مىپندارد که هرگز ریزه استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد؟! آرى ، بلکه تواناییم که خطوط سر انگشتانش را یکا یک درست و بازسازى کنیم، بلکه آدمى مىخواهد فراپیش خود را باز کند و دریدگی داشته باشد.(قیامت، آیات 3 تا 5) پس این افراد برای این که از غرولند نفس سرزنشگر رهایی یابند به شبهه سازی درباره قیامت می پردازند تا احساس گناه و ترس از آینده ای نداشته باشند که به نظر آنان خیالی و موهوم است ، تا بتوانند به شهوت رانی و دریدگی و فجور بپردازند و تکالیف الهی را کنار بگذارند و هر کاری دلشان خواست انجام دهند.
از مجموعه این آیات به دست می آید که تنها احتمال ظنی دیدار پروردگار و بازگشت به سوی خدا و وجود قیامت می تواند آدم را خداترس و فروتن واهل خشوع و خضوع نماید و همین امر به تنهایی موجب می شود تا انسان تکالیف سخت و سنگین و دشواری چون نماز را به جا آورد و انجام دهد.
در حقیقت شخص اهل ظن و گمان می گوید: نکند خبری باشد. بر همین اساس اهل خشوع و ترسان از خدا شده و اهل نماز می شود.