مرگ برای انسان های معمولی بسیار سخت و دشوار و حتی وحشتناک و دهشتناک است؛ اما برای کسانی که به کمال می رسند مانند چیدن میوه رسیده است.
اصولا بر خلاف تصور ساده مردم، مرگ انسان را نمی گیرد، بلکه این انسان است که مرگ را می گیرد. مرگ مانند آب و غذا و میوه ای است که انسان آن را هنگام رسیدن می چیند و می چشد. از همین روست که در قرآن از چشیدن مرگ توسط انسان سخن به میان آمده است نه از چشیدن انسان توسط مرگ. پس این انسان است که با چشیدن مرگ، بقای خود را تضمین می کند و ابدی می شود. خداوند می فرماید: کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ؛ هر نفسی چشنده مرگ است.(آل عمران، آیه 185)
انسان تا زمانی که در دنیا است در حال کارزار با مرگ است. مرگ از انسان می گریزد تا زمانی که در نهایت در دام انسان گرفتار می شود؛ زیرا انسان می خواهد به بقا و جاودانگی برسد و اگر مرگ را نچشد به جاودانگی نمی رسد. با چشیدن مرگ انسان ابدیت را برای خود فراهم می کند.
مرگ انسان کامل همانند یک نفس کشیدن و بوییدن یک چیز خوش بویی چون گلی است؛ چنان که در روایتی است که جان دادن برای مومن، مانند بوییدن گلی خوش بو است ؛ و در روایت دیگر نیز آمده که مرگ مانند بوییدن سیب است.(نگاه کنید: حق الیقین ،مجلسی ،فصل بهشت و منازل آخره ،شیخ عباش قمی ؛ میزان الحکمه، ج 12، ص 5675، حدیث 19122)
پس مرگ بـراى مـؤمـن مـانـنـد خـوشـتـریـن بویى است که استشمام مى کند و از بوى خوش آن خوابش مى برد و رنج و درد به کلى از او برطرف مى شود.
پـیـامـبـر خـدا(ص ) در این باره فرموده است: عـلاقـه مـندترین شیعیانمان به ما، جان کندنش مانند نوشیدن آب خنک روحـ بـخشى است که یکى از شما در روز تابستان بنوشد و بقیه آن ها در بسترخود با خوشایندترین حالت مى میرند، حالتى که هر یک از شما آرزوى چنان مردنى را مى کند.
در حـدیـث مـعـراج نیز آمـده اسـت : هـرگاه بنده درحال مرگ قرار گیرد، فرشتگانى بالاى سر او مـى ایـسـتـنـد و دسـت هـر فرشته اى جامى از آب کوثر است و جامى از شراب بهشتى و به روح او مـى نـوشـانند تا سستى و تلخى مرگ از او برود و نوید بزرگ را به او مى دهند و مى گویند : خوش باش و جایگاهت نیکو بادا.
پیامبر خدا(ص ) هم چنین فرمود: مرگ براى مؤمن، همانند یک دسته گل خوشبو است .(نگاه کنید: میزان الحکمه، ج 12)
امام حسن عسکری می فرماید: قِیلَ لِلصَّادِقِ ( علیه السَّلام ) : صِفْ لَنَا الْمَوْتَ ؟ از حضرت امام صادق(ع) درباره توصیف مرگ پرسیده شد و آن حضرت فرمود: لِلْمُؤْمِنِ کَأَطْیَبِ رِیحٍ یَشَمُّهُ ، فَیَنْعَسُ لِطِیبِهِ ، وَ یَنْقَطِعُ التَّعَبُ وَ الْأَلَمُ کُلُّهُ عَنْهُ ، وَ لِلْکَافِرِ کَلَسْعِ الْأَفَاعِیِّ ، وَ لَدْغِ الْعَقَارِبِ ، أَوْ أَشَدَّ ؛ برای مومن مرگ خوش ترین بویی است که استشمام می کند به طوری که از بوی خوشش جان می گیرد و به خواب راحت می رود و از همه درد و رنج ها بریده می شود؛ و مرگ برای کافر همانند نیش افعی و گزش کژدم بلکه بدتر از آن است.( بحار الأنوار ، ج 6 ، ص 152)
مولوی می سراید:
مرگ اگر مرد است آید پیش من * تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بیرنگ و بو * او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
یا آورده شده است:
مرگ اگر مرد است گو پیش من آی * تا در آغوشش بگیرم تنگ؛ تنگ
من از او جانی ستانم جاودان * او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ