خداوند در آیه 71 سوره اسراء می فرماید: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ؛ روزی هر مردمی به امام خودشان خوانده می شوند. از این آیه چند نکته می توان استنباط کرد:
1. دعوت الهی بر دو قسم است: الف: دعوت تشریعی: مانند دعوتی که از طریق پیامبران انجام می گیرد و مثلا خداوند به پیامبرش می فرماید: ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ؛ مردم را به سوی پروردگارت با حکمت و موعظه نیکو بخوان! (نحل، آیه 125) با این که این دعوت به سوی حیات است(انفال، آیه 24)، ولی از ویژگی این نوع دعوت آن است که مخاطب مختار به اطاعت و عصیان است؛(مائده، آیه 70؛ اعراف، آیه 30؛ انسان، آیه 3) ب: دعوت تکوینی: دعوتی است که هیچ کس نمی تواند از آن تخلف کند وعصیان ورزد. دعوتی که در روز قیامت انجام می گیرد از مصادیق دعوت تکوینی است. خداوند در آیه 25 سوره روم می فرماید: ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِّنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ؛ پس چون شما را با یک بار خواندن از زمین فراخوانَد، بناگاه از گورها خارج مىشوید؛
2. وقتی خداوند دعوت می کند می تواند به دو شکل باشد: الف: یکی آن که به نام پدر و مادرهای دنیوی صدا کند و بخواند؛ که البته بر خلاف آن چه زمخشری گفته چنین اتفاقی نمی افتد؛ زیرا اصولا در آخرت ارتباطات نسبی و خویشاوندی نیست: فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءلُونَ ؛ پس آن گاه که در صور دمیده شود، دیگر آن روز میانشان نسبت خویشاوندى وجود ندارد، و از حال یکدیگر نمىپرسند (مومنون، آیه 101) ؛ زیرا همه از زمین آخرت و قیامت بر آمده اند و آن چیزی که والدین در آن نقش داشتند همان جسم آنان در دنیا بوده نه روان و روح که نفخ الهی است(حجر، آیه 29) پس می ماند جسم که آن نیز از زهدان و رحم مادر و صلب پدری نیست بلکه از زمین چون نبات و گیاه بر آمده است؛ ب: دیگر آن که بر اساس اصل انسان یعنی همان تقسیم بندی اعتقادی ایمان و کفر مردم خوانده شوند. شکی نیست که قرآن این دومین را اثبات می کند؛ پس هر کسی را به نام اعتقادی اش می خوانند. این جاست مساله خواندن افراد به نام امام مطرح می شود؛ زیرا هر امتی از نظر اعتقادی به امام و سر و راسی مرتبط است که همان نشانه اوست.
3. امام بر اساس دسته بندی اصلی کفر و ایمان خواهد بود؛ چرا که نفاق به کفر بر می گردد. بر این اساس امت ها به دو دسته و امام ها نیز به امامان ایمان و امامان کفر تقسیم شده و در قیامت هر کسی بر اساس این دسته بندی کلی صف می بندد و خوانده می شود. به سخن دیگر، خداوند دو دسته امام معرفی می کند: الف: امام مومنان؛ ب : امام کافران. خداوند می فرماید: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ(اسراء، آیه 71) و در خصوص امامان کفر می فرماید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ؛ و آنان را پیشوایانى که به سوى آتش مىخوانند گردانیدیم.(قصص، آیه 41)
4. به نظر می رسد که امامان هر امتی همان امامی است که در آن زمان حجت خداوند بر زمین است. بر این اساس هر امتی به پیامبر خودش خوانده می شود و آنان شاهدان اعمال آنان خواهند بود. البته هر وصی پیامبری نیز همین حکم را خواهد داشت و در زمان وصی نیز صف بندی بر اساس وصی هر پیامبری خواهد بود. این بدان معنا خواهد که در دوره علی(ع) صف علوی ها و در عصرها دیگر صف حسنی ها و حسینی ها و مهدوی ها بسته خواهد شد.
5. از آن جایی که همه امت اسلام تحت ولایت عظمای پیامبر(ص) قرار می گیرند، پیامبر(ص) راس امت اسلام از آدم (ع) تا خاتم (ص) خواهد بود؛ زیرا امت ایمان در این صف کلی قرار می گیرند. از این روست که خداوند در قرآن می فرماید: فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَـؤُلاء شَهِیدًا؛ پس چگونه است حالشان آن گاه که از هر امّتى گواهى آوریم، و تو را بر آن شاهدان امت، شاهد و گواه آوریم؟ (نساء، آیه 41) پس پیامبر(ص) امام کل و شاهد شاهدان خواهد بود. در برابر همه کفر تحت ولایت شیطان قرار می گیرند و او آنان را به سوی دوزخ می برد.
6. امام به عنوان راس و سر هر امتی است. در داستان مرغان حضرت ابراهیم(ع) و چگونگی احیاگری آن حضرت، خداوند دستور می دهد که تن پرندگان را ریز ریز کرده ولی سرهای آنها را سالم در دست داشته و آنان را به سوی سر و راس بخواند تا زنده گشته و نزد او آیند. این داستان به خوبی نشان می دهد امام راس هر امتی است که بدان خوانده و احیاء و زنده می شوند. خداوند می فرماید: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبَّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَی وَلکِن لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ؛ و یاد کن آن گاه که ابراهیم گفت: «پروردگارا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مىکنى؟» فرمود: «مگر ایمان نیاوردهاى؟» گفت: «چرا، ولى تا دلم آرامش یابد.» فرمود: «پس، چهار پرنده برگیر، و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان سپس بر هر کوهى پارهاى از آنها را قرار ده آن گاه آنها را فرا خوان، شتابان به سوى تو مىآیند، و بدان که خداوند توانا و حکیم است.»(بقره، آیه 260)