در آیات قرآنی گاه از انسان چنان ستایش و تعریف و تمجمید می شود که گویی انسان عرش الله است و همه هستی بر دوش انسان نهاده شده است؛ و گاه دیگر چنان نکوهش می کند که گویی پست تر از انسان نیست. خداوند همان طوری که در آیه از کرامت انسان و «احسن تقویم» او سخن به میان آورده (تین، آیه 4) و بر خود «تبارک الله» و آفرین می فرستد(مومنون، آیه 14؛ غافر، آیه، 64)، در آیه ای دیگر از پست ترین پستان یعنی «أَسْفَلَ سَافِلِینَ» سخن به میان می آورد(تین، آیه 5) و همه انسان ها را در خسران می بیند.(عصر، آیه 1)
راز این ستایش و کوهش(ستایش) و نکوهش الهی نسبت به انسان چیست؟ خداوند در قرآن به این پرسش در آیات خود به تفصیل پاسخ داده است؛ یعنی همان طوری که درباره علل و عوامل کوهش(ستایش) و نکوهش دنیا سخن به میان آورده، درباره راز تمجید و تکریم انسان از سویی و تکذیب و سرزنش و نکوهش انسان از سوی دیگر سخن گفته است.
از نظر قرآن، راز کوهش و تمجید و تبریک و تکریم انسان را می بایست در جنبه های معنوی و روحی او جست؛ زیرا انسان تنها کسی است که مشرف به شرافت برخورداری از روح الهی شده (حجر، آیه 29؛ سجده، آیه 9) و از علم کامل اسمای الهی سود برده(بقره، آیه 31) و ظرفیت قرار گرفتن در مقام خلافت الهی را یافته (بقره، آیه 31) و می تواند متاله و خدایی شده(بقره، آیه 138) و در مقام مظهر ربوبیت الهی به عنوان ربانی قرار گرفته(آل عمران، آیه 19) و به پروردگاری ما سوی الله بپردازد و حتی فرشتگان را به سجده اطاعتی در آورد که بر اساس انباء اسمای الهی انجام می گیرد.(بقره، آیات 31 تا 33)
این نفس انسانی که از دامن خاک و نطفه دورریختنی (قیامت، آیه 37) برآمده، در یک حرکت جوهری به مقام «ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ ؛ سپس همان نطفه که استخوان با گوشت شده را خلقتی دیگر دادیم . پس آفرین بر خداوندی که نیکوترین آفریدگان است.»(مومنون، آیه 14)
در حقیقت جنبه هایی چون برخورداری از شرافت روح الله، علم الاسماء، خلافه الله ، امین الله(احزاب، آیه 32) موجب کرامت و آفرین و بارک الله گویی خداوند شده است. این جهت در اصطلاح قرآنی و فرهنگ عرفانی اسلامی، جنبه امری و جهت امری و یلی الهی انسان نامیده می شود.
اما اگر به جنبه های خلقی، یا همان دنیوی، مادی و کالبدی او توجه شود، انسان چیزی نیست؛ بلکه باید سرزنش شود؛ زیرا انسان اگر به این جنبه خود دل ببندد، سقوط می کند؛ زیرا از نظر قدرت و عظمت انسان به کوه و آسمان و زمین نمی رسد.(اسراء، آیه 37؛ نازعات، آیه 27) همین نگرش و گرایش انسان به جنبه خلقی خودش او را به سقوط می کشاند و او را در رده چارپایان(اعراف، آیه 179) بلکه خار و خاشاک(جن، آیه 15) و بلکه سنگ خارا و آتش زنه دوزخ (بقره، آیه 24) قرار می دهد.
نکته: کوهش و نکوهش همانند گرایش و گریزش از اضداد است. کوهش اسم مصدر از کوهیدن به معنای همچو کوهی شدن در استواری و استقامت نوعی ستایش از چیز یا شخص است؛ و نکوهش اسم مصدر از نکوهیدن به معنای نه چون کوهی شدن در بی پایگی و بی اساسی بیانی روشن از سرزنش است.