همان طوری که ایمان و تقوا دارای مراتب تشکیکی است به طوری که انسان گمان می کند که این مدل از ایمان با آن مدل دیگر تفاوت ماهوی دارد و تقوای این شخص گویی اصلا با تقوای آن شخص نمی تواند یکسان باشد و به نظر می رسد که یا باید گفت این شخص در مرتبه نخست اصلا تقوا ندارد در حالی که تقوا دارد، ولی تقوایی بی رنگ یا کم رنگ است؛ زیرا در مقایسه با تقوای آن دیگری که در مرتبه بالاتر یا عالی است، خیلی به چشم نمی آید.
اگر بخواهیم توضیح بیش تری دهیم همانند نور خورشید با نور کرمک شتاب است؛ وقتی آدم به نور کرمک شتاب می نگرد اصلا آن را به حساب نور نمی گذارد. از این روست که آدمی گمان می کند که اصلا کرمک شتاب نوری ندارد. پس این تفاوت ها در درجات و مراتب است که تشکیک را ایجاد می کند و انسان ممکن است گمان کند که اصلا از نظر ماهوی شاید این نور یا تقوا یا ایمان نباشد. پس وقتی می گوییم این چیز دارای مراتب تشکیکی است، یعنی از اموری است که درجات و مراتب آن با چنان تفاوتی از یک دیگر قرار دارند که گویی دو چیز متفاوت و دو ماهیت متضاد هستند؛ در حالی که همه این ها یک ماهیت و یک چیز همانند نور است و تفاوت درجات ما را به شک انداخته است.
وقتی به عاملان عدالت نگاه می کنیم چنین تفاوت تشکیکی از درجات و مراتب را می بینیم و گویی به شک می افتیم که اصلا برخی از درجات آن از مصادیق عدالت است یا نیست؟
در قرآن دست کم برای عاملان عدالت سه درجه و مرتبه بیان شده است:
1. عامل به عدالت: هر انسانی به حکم اخلاقی و فطری باید هر چیزی را در جای خودش قرار دهد و حق کسی را نخورد و حق هر کسی را ادا کند. این همان چیزی است که در قرآن از آن با عبارت: اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛ عدالت ورزید که به تقوای الهی نزدیک تر است(مائده، آیه 8)؛ زیرا با عدالت انسان تقوای فطری را به اجرا می گذارد و زمینه ساز برای تقوای برتر می شود و به مراتب بالاتر تقوا دست می یابد.
2. قایم به عدالت قسطی: مرتبه بعدی از عدالت، عدالتی است که با جزئیات هم توجه دارد و عامل نیز تنها به شکل فعلی آن را انجام نمی دهد، بلکه برای انجام آن برپا می خیزد و قیام می کند و دست بردار نیست. خداوند فلسفه هدایت های وحیانی را دست یابی به چنین حرکتی از سوی توده مردم و بشریت دانسته و می فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ به راستى ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند و برای اجرای عدالت قسطی قیام کنند.(حدید، آیه 25)
3. قوام به عدالت قسطی: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، پیوسته به عدالت قیام کنید و براى خدا گواهى دهید، هر چند به زیان خودتان یا به زیان پدر و مادر و خویشاوندان شما باشد.(نساء، آیه 34 ؛ و نیز آیه 135؛ مائده، آیه 8)
مرتبه اول از عامل به عدالت در مرتبه نخست ایمان و تقوا هستند؛ اما عاملان مرتبه دوم در مرتبه دومی بوده و به نوعی قیام به عدالت برای آنان ملکه شده است و همانند مرتبه دوم ایمان و تقوا عمل می کنند؛ اما در مرتبه سوم دیگر از ملکه عبور کرده و جزو مقومات ذات شخص شده است؛ چنان که تقوا و ایمان مرتبه سوم این گونه است.