نکته اول: می توان میان دین و عقلانیت یکی از سه نسبت زیر را ترسیم و تصور کرد:1) خردپذیر، 2) خردگریز، 3) خردستیز.
بنابراین می توان گفت: گزارههای دینی به سه دسته تقسیم می شوند:
1) گزاره خردپذیر؛ و آن گزارهای است که دلیل عقلی به سود آن در دست است.
2) گزاره خرد گریز؛ گزارهای که دلیل عقلی به سود و یا زیان آن در دست نیست.
3) گزاره خردستیز؛ گزارهای است که دلیل عقلی مستقلی به زیان آن در دست است.
بنابراین خردستیز بودن گزارهای دینی آن است که با عقل مستقل ناسازگار باشد.
نکته دوم: برهان عقلی نشان میدهد که گزارههای خردستیز در لوح محفوظ محال است و خداوند از جعل و صدور چنین گزارههایی منزه است.
نکته سوم: در متون دینی گزارههای خردستیز یافت میشود. با آن که در لوح محفوظ این امر محال است.
نکته چهارم: علت وجود گزارههای خردستیز در متون دینی یا به خاطر مجعول بودن آن است و یا به خاطر آن است که از بیرون بر دین تحمیل شده است و یا به خاطر این است که موقت بوده و به جهت مصلحتی بیان شده است.
نکته پنجم: اگر منشا پیدایش گزارههای خردستیز در دین جعل و تحریف باشد، این مساله درباره قرآن راه ندارد و تنها درباره روایات محتمل است؛ اما اگر منشا آن تحمیل از بیرون باشد، احتمال آن در هر دو دسته از گزارههای قرآنی و روایی میرود. اما اگر منشا آن مصلحت موقتی باشد آن نیز تنها درباره گزارههای روایی محتمل است؛ زیرا گزارههای قرآنی ولو به طور موقت نمیتواند خردستیز باشد.
نکته ششم: اگر گزارهای از قرآن خردستیز بود میتوان احتمال داد که در تشخیص خردستیز بودن آن دچار اشتباه و خطا شدهایم و یا آن که باید آن را تاویل برد. مانند اذا جاء ربک و یا وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره. که دلالت بر جسمانیت الهی دارد و به یقین خلاف عقل و گزارهای خردستیز است. بنابراین تاویل برده میشود.
نکته هفتم: نمیتوان درباره احکام شرعی و فتاوای فقهی این گونه نتیجهگیری کرد؛ چون فتاوای شرعی مبتنی بر دو چیز است: الف) رکن درونی (منبع فتوا یعنی قرآن و حدیث معتبر) ب) رکن بیرونی (روش یعنی هنجارهای عقلانی و عقلایی و پیشفرضهای هستیشناسانه و خداشناسانه و انسان شناسانه و...
بنابراین به جهت صامت بودن شریعت، فتاوای شرعی به جهت روش استنباط و رکن بیرونی، میتواند خردستیز باشد.
نکته هشتم: برای تصحیح روش استنباط و جلوگیری از فتاوای خردستیز باید به عقل عرفی و عقلایی رجوع کرد.
نکته نهم: اختلاف در مورد روش استباط فقهی و هنجارهای عقل عرفی و عقلایی، ربطی به شریعت و اسلام ندارد. یعنی نقد آرای و نظریات فقهی به منزله نقد شریعت نیست؛ زیرا دین غیر از معرفت دینی است.
نکته دهم: مخالفت با نظر فقهیان در مورد روش استنباط، هنجارهای عقلایی و عرفی و فتاوای خرد ستیز مستند به عقلانیت عرفی و فقهی، در حکم مخالفت با خدا و پیامبر و در حکم ارتداد نیست و موجب خروج از اسلام نمی شود.(گزارشی گذرا از بر نوشته فنایی )