اسم اعظم از اسمای الهی است کسی می تواند با این اسم اعظم تصرف کند که دارای مقام اسم اعظم باشد؛ زیرا اسم اعظم، لفظ و یا مفهوم یا مصداق نیست که کسی بتواند با لفظی یا مفهومی یا مصداقی در کائنات تصرف داشته باشد؛ زیرا نظام هستی بر اساس علت و معلوم است و حتی اگر بگوییم که جهان مظهر تجلیات الهی است، شخص باید مظهر تجلیات اسم اعظم الهی باشد تا بتواند در هستی تصرف داشته باشد.
پس اسم أعظم مقام است، و اگر کسی به آن مقام رسید آنگاه الفاظی که دالّ بر آن مقام است از او اگر صادر شود، و شخص این صفتها و اوصاف را خواهد داشت. مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در جلد اول کافی از امام باقر(ع) نقل می کند: إن اسم الله الأعظم على ثلاثة وسبعین حرفا وإنما کان عند آصف منها حرف واحد فتکلم به فخسف بالأرض ما بینه وبین سریر بلقیس حتى تناول السریر بیده ثم عادت الأرض کما کانت أسرع من طرفة عین ونحن عندنا من الاسم الأعظم اثنان وسبعون حرفا، وحرف واحد عند الله تعالى استأثر به فی علم الغیب عنده، ولا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم؛ اسم اعظم 73 حرف است و آن چه در نزد آصف بن برخیا بود، تنها یک حرف از آن بود. پس بدان سخن گفت و میانش با تخت بلقیس خسوف در زمین پدید آمد تا تخت را به دستش برگرفت و سپس زمین به حالت نخست خود بازگشتو این سریع تر از طرفه عینی بود؛ و در نزد ما از این اسم 72 حرف است و یک حرف در نزد خداوند تعالی است که اسم مستاثر در علم غیب در نزد خداست.( الکافی، چاپ الإسلامیة، الشیخ الکلینی، ج1، ص230)
از این حدیث به دست می آید که اسم أعظم متعدّد است و آصفبنبرخیا یک اسم و حرف از آن را داشته و توانست با استمداد از آن اسم تخت را جابه جا کند و به وجود مبارک سلیمان(سلام الله علیه) عرض کند: أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ؛ من پیش از آن که پلک برگردد تخت را نزدت می آورم.(نمل، آیه 40?
پس اسم اعظم هرگز ناظر به لفظ یا مفهوم نیست تا کسی لفظی را بگوید یا مفهومی را تصوّر کند و بتواند چنین کاری را خارق عادتی را در نظام هستی انجام بدهد؛ زیرا چنان که گفته شد نظام هستی، نظام علت و معلول است و ممکن نیست یک حقیقت خارجی و واقعی را انسان با یک مفهوم زیر و رو کند؛ چرا که اسمای الهی، حقایق خارجی هستند؛ از این روست که ادعیه و غالب دعاها از جمله «کمیل» و «سمات» و «ندبه»و مانند اینها آمده است: «وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَیْء ؛ به اسمای تو که همه ارکان هر چیزی را پر کرده است» یا می فرماید: و«بِاسْمِکَ الَّذِی»( البلد الأمین و الدرع الحصین، ابراهیم بن علی کفعمی عاملی، ص188؛ الکافی، الشیخ الکلینی، ج2، ص594؛ الإقبال بالأعمال الحسنة، السیدبن طاووس، ج3، ص139) بنابراین اسم اعظم لفظ و مفهوم نیست؛ چون الفاظ و مفاهیم ذهنی ارکان جهان هستی را تأمین نمیکند؛ بلکه این اسم اعظم حقایق خارجیهای است که مظهر اسمای الهی هستند، و این ها میتوانند اثرگذار باشند. پس کسی که دارای مقام اسم اعظم و مظهر آن است می تواند در کائنات و عالم واقع تصرف کرده و مرده را احیا و زنده کند و کارهایی دیگر انجام دهد.