عوالم و جواهر اصلی جهان را به چهار دسته اصلی: 1. عالم و جوهر عقلانی، 2. عالم و جوهر نفسانی، 3. عالم و جوهر مثالی ؛ 4. عالم و جوهر جسمانی تقسیم کرده اند.
1. جوهر عقلانی، که مجرد تام است و علاوه بر اینکه ذاتاً دارای ابعاد مکانی و زمانی نیست، تعلقی هم به موجود مادی و جسمانی ندارد؛
2. جوهر نفسانی، که ذاتاً مجرد است ولی تعلق به بدن (موجود جسمانی) میگیرد، بلکه بدون بدن امکان پیدایش ندارد، هرچند ممکن است پس از پدید آمدن، تعلقش از بدن قطع شود و بعد از مرگ بدن هم باقی بماند؛
3. جوهر جسمانی، که دارای ابعاد مکانی و زمانی است، و ما نمودهای آن را بهصورت اعراضی از قبیل رنگها و شکلها احساس میکنیم و وجود خود آن را با عقل اثبات مینماییم. مشائین هر جوهر جسمانی را مرکب از دو جوهر دیگر بهنام «ماده» و «صورت» میدانند که البته باید گفت که آنها خودشان عوارض جسم هستند نه جوهری مجزا در برابر جواهر دیگر؛
4. جوهر برزخی یا مثالی: موجودات واسطهای میان مجرد تام و مادی محض، بهنام «اشباح مجرده» و «صور معلقه» که در اصطلاح متأخرین بهنام «جوهر مثالی و برزخی» معروف شده است.
در حقیقت اشراقیون عالمی را بهنام «اشباح مجرده» یا «صور معلقه» اثبات کردهاند که واسطهای بین عالم عقلی و عالم جسمانی است، و بدین مناسبت در لسان متأخرین به «عالم برزخ» نامیده شده، چنانکه آن را «عالم مثال منفصل» در برابر «عالم مثال متصل» نفس نیز مینامند.
اطلاق «مثال» بر این عالم، بهمعنای دیگری غیر از مثالهای افلاطونی است؛ زیرا آنها مجرد تام و از قبیل جواهر عقلانی هستند، در صورتیکه جوهر مثالی نوعی دیگر از موجودات بهشمار میرود که نه مانند جوهر عقلانی بهکلی فاقد صفات و حدود جسمانی است، و نه مانند جوهر جسمانی قسمتپذیر و مکاندار است، بلکه از قبیل صورتهای خیالی است که در ذهن انسان مرتسم میگردد و برای اینکه مثلاً نصف آنها را تصور کنیم، باید دو صورت کوچکتر را در ذهن خودمان بهوجود بیاوریم، نه اینکه صورت بزرگتر به دو نیمه تقسیم شود.
همچنین باید دانست که تعبیر «اشباح» و مانند آن درباره? این عالم بدین معنا نیست که موجودات این عالم صورتهای کمرنگی از موجودات جسمانی هستند، و از نظر مرتبه? وجودی ضعیفتر از آنها میباشند، بلکه این تعبیر، نشاندهنده? وجود صورتهای ثابت و تغییرناپذیری در آن عالم است که نهتنها ضعیفتر از موجودات مادی نیستند، بلکه قویتر از آنها بهشمار میآیند.
ادراکات حسی مربوط به مرتبه? مثالِ نفس یا همان «عالم مثال متصل» است؛ همچنین طبق ظواهر کتاب و سنت، جن موجود جسمانی لطیفی است که به تعبیر قرآن کریم از «آتش» آفریده شده و دارای خصایص جسمانی است و حتی در تکلیف و ثواب و عقاب با انسان شریک است؛ هرچند در اثر لطافت مورد احساس افراد عادی قرار نمیگیرد. اما باید دانست که عالم جنیان غیر از عالم برزخ که برزخ میان عالم عقلانی و عالم جسمانی مادی است؛ زیرا عالم جنیان همین عالم جسمانی مادی است با این تفاوت که آنان از جسم لطیف تری مانند انرژی ساخته شده اند، همان طوری که هوا و بسیاری از گازها به چشم عادی دیده نمی شود، جنیان نیز از راه حواس ظاهری بشر دیده نمی شود.
به هر حال، وجود اشباح مجرد از ماده قابل انکار نیست و در روایات شریفه، تعبیراتی مانند «اشباح» و «اظلال» وارد شده که قابل انطباق بر آنهاست و کمتر کسی است که قدمی در راه سیر و سلوک برداشته باشد و چیزی از این قبیل موجودات را مشاهده نکرده باشد. اما اثبات آنها از راه برهان عقلی چندان آسان نیست.
البته بیشترین اعتماد برای اثبات جوهر مثالی، میان جوهر عقلانی و جوهر جسمانی بر مکاشفات و سخنان معصومین(علیهم السلام) است.
نکته دیگر آن که تقسیم موجود به مادی و غیرمادی، یک تقسیم عقلی و دایر بین نفی و اثبات است؛ اما منحصر کردن عوالم غیرمادی به عوالم عقل و نفس و مثال، حصر عقلی و دایر بین نفی و اثبات نیست، و همچنانکه اشراقیین عالم مثال را بر عوالم دیگر افزودهاند، احتمال اینکه عالم یا عوالم دیگری وجود داشته باشد که ما از خصایص آنها آگاه نباشیم، احتمال نامعقولی نخواهد بود.