خداوند همان طوری که از مشیت خود سخن گفته از اراده خویش نیز سخن به میان آورده و مثلا می فرماید: وَلَـکِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ؛ ولی خداوند انجام می دهد هر آن چه را اراده می کند.(بقره، آیه 253) و یا در جایی دیگر می فرماید: یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ؛ خدا براى شما آسانى مىخواهد و براى شما دشوارى نمىخواهد.(بقره، آیه 185)
خداوند به صراحت در آیاتی از جمله آیه 107 سوره هود و آیه 16 سوره بروج می فرماید: فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ؛ هر آن چه را اراده کند انجام می دهد.
اراده به دو معنا بهکار میرود: یکی دوستداشتن، و دیگری تصمیمگرفتن.
دوستداشتن یا تصمیمگرفتن نسبت به انجام کار اختیاری خویش، «اراده? تکوینی» و نسبت بهکار اختیاری فاعل دیگری، «اراده? تشریعی» نامیده میشود.
اما باید گفت اراده? فرمان دادن یا وضع قانون، اراده? تشریع است، نه اراده? تشریعی؛ هر چند که تشریع، کاری تکوینی محسوب میشود.
هم چنین دوستداشتن چیزی یا کاری در نفوس متعلق به ماده، کیفیتی نفسانی است؛ اما معنای تجریدشده? آن قابل اطلاق بر مجردات تام و هم چنین خدای متعالی نیز هست. ازاینرو اراده بهمعنای خواستن و دوستداشتن را میتوان از «صفات ذاتی الهی» بهشمار آورد. صفات ذاتی، صفات و مفاهیمی است که نیاز به وجود متعلقی در خارج از ذات نداشته باشد؛ مانند حیات و علم و قدرت؛ اما صفات فعلی یا صفات اضافی هماره ناظر به وجود متعلقی در خارج است؛ مانند صفات سمیع و بصیر و متکلم و رازق و خالق و مانند آن ها.
چنان که گفته شد یکی دیگر از معانی اراده، تصمیم گرفتن نفوس است که آن نیز فعل یا کیفیتی انفعالی است. این امور هم در هر حال، مسبوق به تصور و تصدیق و شوق است و با این شکل نمی توان بر اراده خداوند این معنا را اطلاق کرد، اما میتوان آن را بعد از تجرید، بهصورت صفت فعلی به مجردات تام از جمله خداوند نیز نسبت داد؛ البته از آن جهت که فعل در شرایط خاصی متعلق حب ایشان قرار میگیرد، چنانکه در مورد خلق و رزق و سایر صفات فعلی و حتی در مورد علم فعلی نیز چنین است