شاید پویانمایی و کارتون «گربه سگ» را دیده باشید. بر اساس آموزه های قرآنی انسان چون در حال صیرورت و شدن است و در یک حرکت جوهری، نفس انسانی که مجرد ناقص است می بایست به کمال برسد، نفس انسانی هماره در حال تغییر و تحول است. از این روست که نمی توان ماهیت واقعی هر فرد انسانی را تا زمانی که از دنیا نرفته، تعیین کرد؛ زیرا هویتی که در آخر می پذیرد همان ماهیت اوست. این هویت وجودی می تواند از مصادیق «حی متاله» یا «کالحجاره او اشد قسوه» (بقره، آیه 74) یا «کالانعام بل هم اضل » یعنی گیاه و جماد باشد.(اعراف، ایه 179 ؛ فرقان، آیه 44) پس نفس انسانی حتی می تواند به شکل وحوش در آید و محشور شود که در آیه نخست سوره تکویربیان شده است.
به سخن دیگر، چنان که حضرت آیت الله علامه حسن زاده آملی فرمودند انسان جنس الاجناس است نه نوع الانواع ، پس می تواند به هر شکلی ماهیت بگیرد و این انسان است که فصل اخیر خودش را با عملش خودش مشخص و مقدر می کند که آیا حی متاله باشد یا سگ و گرگ و گاوپلنگ و گاوخر و شیرخر و مانند آن.
بر اساس آموزه های قرآنی عالم می تواند خر و سگ شود یا «خرسگ» یعنی ترکیبی از دو حیوان باشد و ماهیت و فصول آنان را به خود بگیرد؛ یعنی در مرتبه کالانعام (اعراف، آیه 179) و چارپایان در آید که در آیات قرآنی بیان شده است.
این که خداوند در آیه 176 سوره اعراف عالم و دانشمندی چون چارپا به جای سر به آسمان کاسه قلب خویش را وارونه کرده و به زمین می نگرد و مخلد در آن شده به عنوان سگ زبان درآر معرفی می کند:کَمَثَلِ الْکَلْبِ ؛ و یا در آیه 5 سوره جمله عالم بی عمل را به خر تشبیه می کند و می فرماید: کَمَثَلِ الْحِمَارِ، بیانگر این واقعیت است که دانشمند می تواند «خرسگ» باشد یا هر ترکیبی دیگر از چارپایان که در روایات معراجی برخی از آن ها چون خوک و مار و عقرب و مانند آن آمده است. پس عالم بیعمل چون سامری و بلعم باعور و ملل و نحل سازها و احزاب شیطانی سازها که با این نِحلهها در برابر انبیا ایستادند، از مصادیق خرسگ هستند.