سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون توانایى بیفزاید ، خواهش کم آید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :127
بازدید دیروز :302
کل بازدید :2147232
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/2/2
5:59 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

یکی در پیامی‌ نوشته بود: این خدایی که می‌پرستید چه نوع خدایی است. دیدنی است. خوردنی است. پوشیدنی است چشیدنی و بوییدنی است. بالاخره چه جور چیزی است؟ 

به نظرم این دوستم می‌خواست این پرسش را مطرح سازد که کارکرد و نقش خدا در هستی و به ویژه نسبت به من شخصی نه نوعی چیست؟ اگر بخواهیم از نظر جامعه شناسی و روانشناسی این پرسشگر گرامی‌را از حیث روش شناختی دسته بندی کنیم، ایشان در گروه متفکران کارکردگرا قرار می‌گیرد. این دسته برای هر چیز و پدیده ای فرهنگی، اجتماعی نقش و کارکردی را در نظر می‌گیرند. به طوری که اگر پدیده ای دارای کارکردی اجتماعی و فرهنگی نباشد پدیده ای بیهوده تلقی می‌شود. این گروه می‌کوشند تا انتظارات خود را از دین در حوزه کارکردگرایی تبیین کنند. مثلا ترس از حوادث طبیعی غیر قابل توجیه عقلانی موجب شد تا خدا به عنوان عامل توجیهی خود را در انسان جا دهد. همبستگی اجتماعی و یا علل دیگر با توجه به رویکرد جامعه شناسان و فیلسوفان دین تبیین کننده نقش خدا و دین در زندگی انسانی است. پدیده دین این گونه است که معنا می‌یابد. 

من نمی‌خواهم در این جا به این دوست گرامی‌پاسخی دهم تا به چرگه مومنان به خدا بپیوندد. به این معنا که تلاش کنم تا با استدلالات چندی بنمایم که این خدای ما در مقولاتی که این دوست اندیشیده نمی‌گنجد و از دسته مقولات دهگانه ارسطویی بیرون است و نه جسم است و نه... زیرا ایمان از مقولاتی نیست که بتوان تنها با استدلال و برهان و علم ایجاد کرد. ایمان یک فرایند پیچیده ای را می‌طلبد که تا پدیدار گردد. به ویژه که نگاه این دوستمان نگاهی حسی و بر پایه عقلانیت ابزاری است نمی‌توان با براهین فلسفی قدیم مطلوبم را اثبات کنم. استدلال علمی‌که در علم جدید برای اثبات نظریاتی چون کوانتم و نسبیت به کار می‌رود از آن جایی که دوری است و به هرحال با یک و یا چند واسطه به اصل خود باز می‌گردد نیز فایده ای ندارد.  

تامس کوهن فلیسوف علم آمریکایی استدلال را برای اثبات نظریه ای ناکارآمد می‌داند. وی معتقد است که هر نظریه پردازی می‌کوشد تا با به کار گیری استدلال و آوردن شواهد عینی از هستی نظریه ای اثبات کند. در روش اثبات گرایی به خلاف ابطال گرایی نظریه پرداز می‌کوشد تا با آوردن استدلال و شواهد از یک پارادایم نیونتی مثلا به کوانتمی‌و یا پارادایم نسبیت برسد. استدلال و شواهد عینی ای هر یک دوری است و تنها اگر پذیرشی از طرف رقیب صورت می‌گیرد اقناعی است.  

به این معنا که رقیب تنها زمانی به پارادایم و نظریه دیگری ایمان می‌آورد که اقناع شده باشد. استدلال به تنهایی نمی‌تواند این اقناع را پدید آورد و  یا موجب شود تا به نظریه رقیب ایمان آورد.  

به ایمان نیز می‌توان به دو گونه نگریست یکی نگاه به کارکردها و آثار آن است. در روایت است که ایمان عبارت از اقرار زبانی و عمل به ارکان و جوارح است.  آن چه در این عبارت آمده است بیان ماهیت ایمان نیست بلکه نگاه به کارکردهای آن است. به نظر می‌رسد موجود بی ایمانی وجود ندارد. به هرحال هر کس به پارادایمی‌ایمان دارد که در اصطلاح اسلامی‌از آن به کفر یاد می‌کنند. کفر نیز خود ایمانی است رقیب پارادایم ایمات به خدا. در ایجاد و تحول ایمان مجموعه ای از عوامل درونی و بیرونی نقش بازی می‌کنند. استدلال دوری و استدلال برهانی و عواطف و احساسات برای ایجاد آن تاثیر گذار هستند. این گونه نیست که ایمان به یکباره صورت بگیرد. اگر ما سخن از جهش ایمانی همانند جهش گشتالتی می‌کنیم از این رو است که این مجموعه عوامل و علل در یک زمان مانند نطقه جوش آب عمل می‌کند. در آن لحظه علل ناقصه متحول به علت تامه می‌گردد و فرد جهش ایمانی می‌کند و مانند آب به جوش می‌آید. در این جاست که ناگهان نگرش فرد نسبت به کل هستی دگرگون می‌شود و هستی را از این دریچه ایمانی جدید می‌بیند. از یک پارادایم به پارادایم رقیب منتقل می‌شود و آن چه را تا کنون دو گلدان می‌دید دو نیم رخ و یا اردک را خرگوش  و یا بر عکس می‌بیند. این جهش ایمانی همان نطقه جوش آب انسانیت است. این گونه نیست که استدلال دوری و برهانی و احساسات و عواطف تمام نقش را به عهده داشته باشد و یا اصلا نقشی را ایفا نکرده باشند. همه این علل و عوامل برای ایجاد این تحول و جهش ایمانی نقش مثبتی داشته اند ولی نمی‌توان روی یکی به عنوان اصلی و بر دیگری به عنوان فرعی انگشت نهاد. کلیک کردن بر یکی به جهت آن است که به عنوان عامل نطقه جوش و جهش ایمانی در فرد و شخص خاص این گونه بوده است ولی در شخص دیگر شاید عامل دیگری این نقش را به عهده بگیرد. 

به هر حال من نمی‌خواهم به این دوستمان بگویم که می‌توانی به این پارادایم رقیب به این دلایل ایمان بیاوری چون در ایمان به پارادایم رقیب قرار داری و به سادگی به جهش ایمانی نمی‌رسیم. یعنی من و تو در یک فرایند پیچیده و طولانی به این نقطه جوش و جهش ایمانی رسیده ایم که نمی‌توان با یک استدلال به پارادایم رقیب درآیم. در مناظرات‌هایزنبرگ و اینشتین  درباره نظریه کوانتم، اینشتین در نهایت گفت: استدلالات خوب است ولی من نمی‌توانم باور کنم که خدا شیر و خط بازی می‌کند. به این معنا که نظریه کوانتم با این ایمان وی نسبت به هدفمند بودن هستی  و حکمت الهی ناسازگار است.  

از سوی دیگر انسان می‌تواند در حالی که به چیزی یقین داشته باشد به آن چیز ایمان نیاورد. این گونه نیست که هرگاه استدلال و برهان بر چیزی قرار گیرد و فرد نیز درستی آن را قبول داشته باشد به آن ایمان آورد. ایمان چیزی نیست که بتوان به سادگی ماهیت آن را تعریف کرد. پیچیدگی ایمان را کم و بیش بیان کرده ایم ولی این تمام کلام نیست. می‌توان به چیزی یقین داشت و در همان حال به آن ایمان نیاورد. قرآن درباره برخی از کافران می‌گوید : واستیقنتها و جحدوها؛ به آیات الهی یقین دارند ولی انکار می‌کنند. این انکار همان ایمان به نظریه رقیب و عدم پذیرش نظریه مستدل و یقینی است.

 

این سخن بگذار تا وقت دیگر