در آیات قرآنی بیان شده که عقل نظری که با برهان و استدلال کار می کند، جزم اندیشه ای و قطع و یقین ذهنی را به دنبال دارد، اما برآیند عقل عملی که با قلب و باور و ایمان کار دارد، علم شهودی و علم حضوری است.
می دانیم که ایمان و اعتقاد و باور، از سنخ علم و ادراک نیست، بلکه از سنخ عمل است؛ چون عقل عملی موجودی است مجرّد است، کارش نیز مجرّد است. این عقل عملی با کار مجرّدش به علم شهودی میرسد. از این روست که طلیعه آن، «علم الیقین» و میانه اش «عین الیقین»(تکاثر، آیات 5 و7) و پایان آن «حق الیقین» است.(واقعه، آیه 95؛ حاقه، آیه 51)
پس روش و برآیند علم حصولی از علم حضوری فرق دارد؛ چرا که اولی استدلالی و برهانی و با فهم و ادراک ذهنی و مفهوم کار دارد؛ اما دومی محصول ایمان و عمل صالح و چون از مجردات است و کارش با مجردات، با حقایق ملکوتی و باطن کار دارد؛ چنان که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا ... وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا؛ پس آنان و بهشت و دوزخ همانند آن است که کسی ببیند»(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج10، ص133)
هیچ ارتباطی بین عقل عمل و عقل نظر نیست؛ چرا که این مسئول و متولّی کار است نه علم و آن مسئول اندیشه است نه کار؛ از این روست که در پاسخ عقل عمل گفته شده است: مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان؛ آن چه که بدان خدای رحمان عبادت وبهشت بدان به دست می آید.( الاصول من الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص11)
عقل عملی، مثل عقل نظری مجرّد است؛ چرا که عقل عملی اراده ونیت و اخلاص و تصمیم و مانند آن هاست و همه این ها نیز امور مجرد هستند و هیچ ارتباطی به مفهوم ذهنی ندارد.
انسان هایی هستند که از نظر عقل نظری دانا و به تعبیر قرآن«قدعلمت» هستند(اسراء، آیه 102) و چشم ظاهر و حواس ادراکی آن ها کار می کند، ولی عقل عملی و حواس باطنی چون قلب از کار افتاده و دیگر موعظه و انذار و تبشیر که به عقل عمل ارتباط دارد در آن ها بی تاثیر است؛ چنان که آمده است:لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُور.(حج، آیه 46)