سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم دشمن آنند که نمى‏دانند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :509
بازدید دیروز :442
کل بازدید :2100218
تعداد کل یاداشته ها : 1987
103/9/7
5:2 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام
 

در کاربرد قرآن از واژه اسلام دست کم با دو معنای متفاوت آن رو به رو هستیم: یکی معنایی که من از آن به اسلام تاریخی یاد می‌کنم و دیگر معنایی که به اسلام حقیقی و واقعی از آن یاد می‌شود و در برابر اسلام تاریخی می‌ایستد. اسلام به اعتبار یک دین تنها در معنای دوم آن معنا می‌یابد. در غیر این صورت آن نیز شریعتی از شرایع به شمار خواهد آمد.

اسلام به مثابه یک حقیقت و دین، اسلامی‌است که از نوح به معنای واقعی آن آغاز شده است (یونس ، 72 که در آن جا نوح می فرماید: و امرت ان اکون من المسلمین ) و همه پیامبران مامور به آن بوده اند.(یونس 83 و 90 از زبان موسی علیه السلام  و مائده 111 از زبان حورایون عیسی علیه السلام) از این رو می‌توان این ادعای پیامبران پیشین را مدعا و شاهد بر این معنا گرفت. برخی به صراحت و شفافیت اسلام خود را اعلام کرده و حتی گفته‌اند: من نخستین مسلمانم.

این اسلام را می‌توان حتی در نخستین انسان و بشر یعنی آدم ردگیری کرد، ولی به جهاتی من به این باور نرسیده ام که آن اسلامی‌ که به صورت مجموعه حقایق الهی برای انسان فرستاده شده و نوعی وفا به عهدی است که خداوند به آدم پس از هبوط وعده داده است در دوره فترت میان آدم و نوح وجود داشته است. یعنی می‌شود مدعی شد که اسلام حقیقی به عنوان مجموعه گزاره‌ها و آموزهای معرفتی و دستوری پیش از نوح وجود نداشته است، چنان که این مطلب را می‌توان از ظاهر قرآن نیز برداشت نمود. البته این مساله مهمی نیست. آن چه مهم است اثبات این معناست که دست کم از زمان نوح(ع) یا ابراهیم (ع) این معنای از اسلام به شکل دین مطرح بوده است. این اسلام همان اسلام حقیقی و غیر تاریخی است. به نظر چنین می‌رسد که این مفهوم همان معنا از اسلامی‌ باشد که در آیه‌ای از قرآن به آن اشاره شده و گفته است: ان الدین عند الله الاسلام (ال عمران ، 19) و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه ( همان 85) ... دین در نزد خدا تنها اسلام است ... ؛ و هر کس غیر از آن را بجوید هرگز از او پذیرفته نخواهد شد.

به این معنا که آن چه مورد پذیرش الهی است، اسلام حقیقی است که شامل همه شرایع پیشین نیز می‌شود؛(انعام ، 163) و اسلام تاریخی یعنی اسلامی که با شریعت محمدی (ص) آغاز شده است چون دیگر شرایع، بخشی از اسلام حقیقی است.( در آیه 13 سوره شوری این عبارت آمده است که شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی...، که نشان می دهد بخشی از دین بوده است؛ زیرا واژه  «من الدین» به معنای بخشی و بعضی از دین است) البته به جهت آن که این اسلام در بردارنده همه شرایع پیشین و حقایق و آموزه‌ها و گزاره‌هایی فراتر از آن شرایع نیز می‌باشد، می‌تواند به عنوان کل یعنی همان دین اسلام در نظر آید. شاید به جهت این نگرش دوم است که شریعت محمدی را به عنوان کل یعنی اسلام حقیقی، افزون بر اسلام تاریخی در نظر می‌گیرند. به این معنا که شریعت محمدی به اعتبار «چون که صد آمد نود هم پیش ماست»، هم اسلام حقیقی به تمام معنای کلمه است و هم اسلام تاریخی به معنای شریعتی از شرایع موجود در اسلام حقیقی می‌باشد.

هدف از این مقدمه بیان این مطلب است که اسلام حقیقی با اسلام تاریخی آمیخته است. از این رو نمی‌توان اسلامیت حقیقی آن را از اسلامیت تاریخی آن جدا و تفکیک نمود.

شرایع دیگری چه شریعت نوح و یا ابراهیم و موسی و عیسی (علیهم السلام) همان دین اسلام حقیقی هستند که مورد پذیرش الهی است و هر کس غیر این دین را بپذیرید از جاده الهی و صراط مستقیم هدایت وی بیرون است. بنابراین هیچ شکی و شبهه‌ای در اسلامی‌بودن شرایع پیشین نیست. اما چیزی که در این میان مطرح است، تمامیت این شرایع است. اگر چیزی بخشی از حقیقت را دارا باشد می‌تواند مدعی شود که آن را داراست و این که نمی‌توان در صحت انتساب حقیقت به آن شک و تردید روا داشت. اما شریعت محمدی به جهت آن که تمامی‌حقیقت را داراست می‌تواند به صراحت و شفافیت تمام اعلام دارد که اسلام واقعی و حقیقی است. این همان کاری است که پیامبر اسلام (ص) انجام می‌دهد و به نام اسلام به خود هویت می‌بخشد. البته پیامبر با این کار خود، اسلامیت دیگر شرایع را نفی نمی‌کند. کاری که برخی پس از پیامبر انجام دادند و کوشیدند تا اسلامیت شرایع دیگر را نفی کنند. چنان که نمی‌توان به جهت آن که شرایع دیگر بخشی از دین و حقیقت را در بر دارند آن را هم سنگ و هم تراز اسلام حقیقی و تاریخی محمدی قرار داد و به تکثر گرایی در حقیقت قایل و پلورالیسم را اثبات کرد؛ زیرا هر یک بخشی از طرح کلی دین را در اختیار دارند نه تمام آن را. مانند کسی که تصویری مبهم از فیلی در تاریک خانه ارایه می‌دهد و می‌گوید فیل دارای چهار ستون است. اسلام محمدی این فیل را به بیرون از تاریک خانه عقل و فهم انسانی آورده است و در زیر نور خورشید حقیقت تمام آن را در معرض تماشا قرار داده است. از این رو نمی‌توان و عقلانی و بخردانه نیست که شرایع دیگر را هر چند بخشی از حقیقت و اسلام حقیقی است نمی‌توان به عنوان حقیقت اسلام پذیرفت.

نکته ای که باید در این جا یادآور شوم آن است که پیامبر دو کار انجام داد که می‌توان آن را از یک دیگر بازشناخت. نخستین کاری که وی انجام داد هویت بخشی به شریعت کامل خود به نام اسلام تاریخی است. از این رو برخی از کارهای وی چون تغییر قبله از بیت‌المقدس به مکه، تغییر روز تعطیلی از شنبه و یک‌شنبه به جمعه و انتخاب گورستان ویژه مسلمین و نامگذاری معبد از کلسیا و کنیسه به مسجد و مانند آن، از جهت تاکید بر این هویت مستقل بوده است. ولی همه این‌ها تنها برای تمایز بخشیدن و هویت دادن به اجتماع مسلمانان نبود تا گفته شود که «هیچ یک محتوای معرفتی ندارد و اولا و بالذات مربوط به هویت مسلمانان است،» بلکه در این امور نیز نگاه معرفتی وجود دارد و این کارها دو کارکرد متفاوت هویت بخشی و معرفت بخشی داشته است. به  نظر می‌رسد که همه آن اموری که به شکل نمادی و به عنوان هویت بخشی مطرح است دارای بار معنایی خاصی است و معارفی را در خود نهان دارد. بنابراین تفکیک اسلام هویت از اسلام حقیقت و یا اسلام تاریخی از اسلام حقیقی نسبت دست کم نسبت به آن چه پیامبر (ص) آورده است نادرست و غیر واقعی است. من از تعبیر به اسلام در این گزاره اخیر خودداری ورزیده ام تا از افتادن در خلطی که برخی افتاده اند پرهیز و دوری کنم. آن چه پیامبر آورده است همان حقیقت کاملی است که به طور ناقص پیش از این در شرایع دیگر از سوی خداوند داده شده است. شرایع دیگر نیز هر چند دربردارنده حقیقت و از مجموعه اسلامند، ولی حقیقت کامل در آن چیزی است که به پیامبر (ص) از سوی خداوند داده شده است.

نکته آخر آن که می‌توان میان دو دسته از اسلام پس از پیامبر تفکیک و جدایی انداخت و آن را به عنوان اسلام تاریخی و اسلام حقیقی بازشناخت. به این معنا که پس از پیامبر ما با دو گونه اسلام رو به رو می‌شویم. اسلامی‌ که برداشت و تفسیر مسلمانان است و اسلامی ‌که مسلمانان آن را پذیرفته اند. به این معنا که برخی از مسلمانان با نگرشی بیرونی با توجه به دانش و معارف بیرونی از اسلام تفسیر و تعبیری را ارایه می‌دهند که این اسلامی‌ می‌شود که خلافت دنیوی و دینی را از هم باز می‌شناسد و امامت دین و خلافت دنیا را از هم جدا می‌سازد. اسلامی‌ که پس از پیامبر تاکنون حکومت و حاکمیت داشته است. دوم اسلامی ‌است که مسلمانان آن را پذیرفته‌اند بدون آن که در آن تغییری ایجاد کنند. اسلامی‌ که با پیروی از پیامبر (ص) در همه حوزه‌ها در جان و روح برخی نفوذ کرد و این اسلام از جامعه دور افتاد و در گوشه‌ای مهجور ماند. این همان اسلام حقیقی است که باید دوباره باز شناخته شود. این همان اسلام علی (ع) و شیعیان اوست.


85/4/5::: 8:0 ص
نظر()