خداوند در حوزههای چندی به پاسخگو است. از مهم ترین این حوزهها میتوان به پاسخگویی خداوند نسبت به درخواستهای وجودی و بیانی موجودات اشاره کرد. به این معنا که خداوند وقتی موجودی را در هستی میآفریند به تمام خواستهها و نیازهای او پاسخ میدهد و شرایط و امکانات مورد نیازش را برای مقصود موجود فراهم میآورد. این پرسشها میتواند به شکل کلامی و بیانی و به صورت دعا و طلب به درگاه خداوند مطرح شود و میتواند این گونه نباشد. یعنی موجود خود نداند که به چه چیزی نیازمند است و خواسته درونی او را تشکیل میدهد. در این گونه از موارد به پرسشهای ذاتی و وجودی موجود پاسخ میدهد و نیازهای او را بر طرف میسازد.
گونه دیگر پاسخگویی، پاسخ گویی به پرسشهای معرفتی و شناختی موجودات به ویژه انسان و جن است. خداوند به این پرسشها نیز پاسخ میدهد و در قرآن و کتب دیگر آسمانی به این گونه پرسش نیز پرداخته است. بنابراین هیچ شک و شبهه ای درباره پاسخگویی خداوند در این دو حوزه وجود ندارد.
نوع سوم پاسخگویی که میتوان درباره خداوند تصور کرد، پاسخگویی خداوند نسبت به پرسشهایی دانست که در حقیقت بازخواست است. به این معنا که فرد مسئول پاسخگویی نسبت به اعمال و گفتار و رفتارش باشد. چنان که ما درباره مسئولان حکومتی و دولتی میگوییم که باید نسبت به مردم و مجلس و سایر نهادهای نظارتی پاسخگو باشند. اکنون این پرسش مهم و اساسی و چالش برانگیز مطرح میشود که آیا خداوند نیز به عنوان یک موجود پاسخگوی رفتار و اعمال خود است؟
از همان آغازین روزهای پیدایش اسلام تاریخی این پرسش برای مومنان مطرح شد که آیا خداوند نیز همانند موجودات دیگر پاسخگو است؟ دو گروه عمده در پاسخ به این پرسش در میان اهل تسنن وجود دارد که کاملا در مقابل یک دیگر به شکل اثبات و نفی قرار گرفته اند. اشعریها بر این باورند که خداوند در این حوزه پاسخگو نیست و در مقابل معتزلیها بر این نکته پا میفشارند که او نیز پاسخگو اعمال خود است؟
پرسش دیگری که بر پایه نگرش اعتزالی پیش میآید که خداوند در برابر چه کسی پاسخگوست؟ آیا بالاتر از خداوند موجودی است تا از او بازخواست کند؟ اگر نیست خداوند به کسی باید پاسخگو باشد؟
ریشه این مباحث در قرآن است. آموزهها و گزارههای قرآنی به گونه ای است که در صورت نگرش گزینشی میتوان هر دو قول متناقض را به قرآن نسبت داد. کاری که بسیاری برای اثبات نظرات خود و تحمیل آن به دین و قرآن انجام میدهند. اما پاسخ درست به این پرسش با نگاه پازلی و کنار هم نهادن همه آیات به خوبی آشکار میشود.
خداوند در آیه 23 سوره انبیاء میفرماید: او در آن چه میکند بازخواست نمیشود ولی آنان بازخواست میشوند. این آیه به صراحت پاسخگو بودن خداوند را نفی میکند و پاسخگو بودن همگان ( چه انسان و چه غیر انسان و چه خدایانی که مشرکان میپرسند و چه غیر آنان ) را اثبات میکند.
علامه محمد حسین طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان در بیان عدم امکان بازخواست و پاسخگو بودن خدا مینویسد که خداوند مالک و رب مطلق است و این معنا در آیه قبل به صورت ربالعرش و قدرت مطلق بیان شده است. مالک نیز از تصرف در ملک خود بازخواست نمیشود. بنابراین علامه میکوشد با اشاره به مساله ملک طلق و محض بودن همه هستی جواز هر گونه تصرف برای خداوند را اثبات کند که نتیجه آن عدم امکان بازخواست از خداوند است.
محمد باقر بهبودی در تفسیر معانی قرآن با اعتراض به تفاسیر موجود بر این باور پا میفشارد که این آیه به مساله عدم پاسخگویی خداوند و بازخواست از او نمیپردازد بلکه آیه 23 در حقیقت بیان و تفسیر آیه 22 است. به این معنا که مشرکان برای خداوند صفاتی را اثبات میکنند که خداوند آن را در قرآن نقد میکند. مشرکان بر این باورند که برای آسمانها و زمین خدایان و الهههای چندی است (شاید به شکل رب الانواع ) این خدایان را خدایی است که الله است و او خدای خدایان است. مشرکان با اثبات این دو مطلب به این مساله میپردازند که آنان یعنی خدایان در برابر الله پاسخگو هستند ولی الله بازخواست نمیشوند. بنابراین آیات این گونه معنا میشود: پس پروردگار عرش از توصیف مشرکان منزه است. توصیفی که میگوید که الله در آن چه میکند بازخواست نمیشود ولی خدایان بازخواست میشوند.( نک: معانی القرآن، محمد باقر بهبودی، چاپ اول، تهران، 1369 ص مقدمه ص 7) در این نگرش هیچ تناقضی میان این آیه و آیه دیگری که در آینده آورده میشود وجود ندارد، چون این آیه کلام خداوند و قرآن نیست، بلکه قول مشرکان است که خداوند این توصیف را نمیپذیرد و آن را از ذات خود منزه میداند. بنابراین خداوند هم خدایان دیگر را نفی میکند و هم عدم بازخواست و پاسخگو بودن خود را که مشرکان آن را از ساحت الهی نفی کرده بودند. پس این آیه اشاره ای ندارد که خداوند بازخواست میشود و یا نمیشود.
البته بیشتر مفسران این تفسیر را نمیپذیرند. ولی اگر این آیه ابهام داشته باشد و نتوان به این پاسخ درست رسید که آیا خداوند پاسخگوست یا نیست ؟ میبایست به آیه دیگری مراجعه شود تا این پرسش را تبیین کند.
آیه دیگری که به این پرسش پاسخ میدهد آیه 165 سوره نساء است. خداوند در این آیه میفرماید: و پیامبرانی را فرستاد که بشارت دهنده و ترساننده اند تا آن که پس از فرستادن این همه پیامبران مردم را بر خدا حجتی نباشد؛ و خداوند عزیز و حکیم است.
در این جا خداوند دلیل فرستادن پیامبران را از میان برداشتن حجت مردم دانسته است. حجت زمانی آورده میشود که شخص بخواهد از بازخواست رهایی یابد. به این معنا که در قیامت اگر خداوند مردمان را بازخواست کند و بگوید که چرا ایمان نیاورده اید؟ آنان نگویند که ما آگاهی نداشتهایم. شما اگر ایمان ما را میخواستید باید کس و کسانی را میفرستادید.
این آیه بیان میدارد که پاسخگویی خداوند امکان ذاتی دارد، هر چند که امکان وقوعی ندارد، زیرا خداوند آن چنان کارها را حکیمانه و درست و به کمال و تمام انجام میدهد که جای هیچگونه پرسش و بازخواست نمیگذارد. از این روست که حجت را بر مردمان تمام میکند.
این روش در حقیقت سالبه به انتفای موضوع است؛ یعنی عدم پاسخگویی خداوند که بنابر تفسیر علامه طباطبایی در آیه 23 انبیاء بیان شده به جهت عدم بقای هر گونه پرسشی است، نه آن که پاسخگویی خداوند امکان ذاتی نداشته باشد.
بنابراین میتوان این نگرش را پذیرفت که همگان و حتی خداوند پاسخگوست و نسبت به اعمال و رفتارش قابلیت و شانیت بازخواست را دارا میباشد هر چند به جهاتی امکان وقوعی نمییابد. برخی برای این نگرش شاهد مثالی از آیه 30 سوره بقره میآورند که فرشتگان در هنگام آفرینش آدم و خلافت انسان از خداوند میپرسند: آیا کسی را در آن خواهی گماشت که در زمین فساد کنند و خونها ریزد؟ این پرسش میتواند پرسش اعتراضی باشد که به زبانی بازخواست نیز میباشد.
به هرحال به نظر میرسد که همگان از حوزه پاسخگویی حتی پاسخگویی نسبت به اعمال و رفتار خود بیرون نیستند. و شگفت این که این بازخواست نه از سوی عالی نسبت به دانی و مالک نسبت به مملوک بلکه از سوی دانی و مملوک انجام میشود. بنابراین حتی اگر پاسخگویی خداوند را نتوانیم در این معنا اثبات کنیم ولی احتمال آن قوی مینماید. از این جا میتوان به ضرس قاطع بیان کرد که همگان در برابر حتی دانی و مملوک و رعیت و شهروند مسئول میباشند و هیچ کس از دایره پاسخگویی بیرون نیست. این پاسخگویی نه تنها در برابر خداوند بلکه در برابر همه هستی است. ما در برابر اعمال خود نسبت طبیعت و انسانهای دیگر مسئول هستیم و باید افزون بر پاسخگو بودن در برابر خداوند به تک تک آنهایی که بدان ظلم و ستمیروا داشته ایم پاسخگو باشیم. هیچ فردی ولو در نهایت اقتدار و عصمت از دایره پاسخگویی بیرون نیست.