آفرینش انسان و حقیقت او از جمله مباحث پردامنه و پرخطر است. در آیات قرآنی نیز بخشی از آموزه های معرفتی قرآن به معارف آفرینش انسان و حقیقت او اختصاص یافته است.
البته در قرآن نسبت به حقیقت انسان و این که آفرینش او چگونه است با دو دسته از آیات مواجه می شویم که گاه فهم و درک آیات را سخت و ناشدنی می کند.
دسته اول آیات به آفرینش جداگانه جسم و روح انسان اشاره دارد. به عنوان نمونه در آیات 29 سوره حجر و 72 سوره ص آمده است: فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ؛ پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید.
در این دسته از آیات سخن از آفرینش جسم انسان و سپس دمیدن روح در آن است. یک دسته از روایات نیز این آیات را تایید می کند. از جمله آن ها روایاتی است که درباره آفرینش ارواح قبل از اجساد سخن به میان آورده است: «خلق الله الأرواح قبل الأجساد»(بحارالأنوار، ج58، ص132)
دسته دوم از آیات قرآنی سخن از آفرینش جسم در یک فرآیند و سپس انشاء خلقت دیگر در همان جسم است. پس این گونه نیست که ما نخست یک جسدی داشته باشیم و سپس روحی به آن افزوده شود و آن چیزی جسم شود، بلکه از همان اول جسم است که در یک فرآیندی رشد می کند و وقتی به بلوغ خود رسید در آن زمان یک انشاء و خلقت جدیدی رخ می دهد و آن جسم دارای روح انسانی می گردد.
خداوند در آیه 14 سوره مومنون این نوع آفرینش انسان را مورد توجه قرار می دهد و می فرماید: ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ؛ آن گاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم. پس آن علقه را به صورت مضغه گردانیدیم، و آن گاه مضغه را استخوانهایى ساختیم، بعد استخوانها را با گوشتى پوشانیدیم، آن گاه جنین را در آفرینشى دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است.
پس در آفرینش انسان از همان آغاز آفرینش با جسمی است که در حال نمو و رشد و تغییرات خلقی است تا جایی که به نوع کمیت به کیفیت تبدیل می شود و در حقیقت یک نوع جهشی خاص با عنایت الهی رخ می دهد و همان جسم روح پیدا می کند و انسان می شود.
در این جا سخن از این است که تا پیش از انشاء جدید و خلقت دیگر، انسان و حیوان مشترک هستند، ولی از این جا به بعد انسان از حیوان جدا می شود. این جدایی در همان قالب انشاء روح صورت می گیرد؛ زیرا خداوند در آیات 8 و 9 سجده در تفسیر انشاء خلق آخر می فرماید:ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِینٍ ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ؛ سپس نسل- فرزندان- او را از چکیدهاى از آبى سست و پست پدید کرد. آن گاه او را درستاندام کرد، و از روح خویش در او دمید، و براى شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد چه اندک سپاس مىگزارید.
پس همان طوری که در خلقت آدم(ع) روح دمیده می شود، در فرزندان او نیز روح دمیده می شود. این دمیدن روح پس از فرآیندی که در جسم انسان ایجاد می شود و جسم به کمال خود رسیده و آماده پذیرش چنین نفخ روح می گردد.
به نظر می رسد که نوعی تقابل میان این دو دسته از آیات باشد؛ زیرا دسته دوم از آیات ناظر به اصلی است که در فلسفه اسلامی به عنوان «جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء» مطرح شده است. بر اساس این مبنا روح آدمی از نظر حدوث جسمانی و از نظر بقا روحانی است. پس این طور نیست که روح جداگانه خلق شده و سپس به جسم یا جسد افزوده شود.
اما می توان میان این دو دسته از آیات و نیز روایات جمع کرد. به این معنا که گفته شود آن دسته نخست از آیات و روایات ناظر به وجود «عقلی نفس» است و این آیه سوره مومنون ناظر به وجود «نفسیِ نفس» است.
پیامبر(ص) در روایات بسیاری از وجود نوری، روحی، امری، خلقی و نفسی خود سخن به میان می آورد و در روایات بسیاری تبیین می کند که هر انسانی دارای مراتبی چندی است. این ها همه به عنوان نشئات وجودی انسان مطرح است. البته در آیات قرآنی از نشئات گوناگونی که برای موجودات از جمله انسان است سخن به میان آمده است. این نشئات شامل نشاه دنیا و آخرت و نشئات دیگری است که ما از آن هیچ اطلاعی نداریم.(واقعه، آیه 61)
در آموزه های وحیانی اسلام این معنا مورد تاکید قرار می گیرد که نفس آدمی دارای مراتبی است که گاه از آن به روح و در مرتبه ای به نفس یاد می شود. این مطلب بلند دامن است و به همین میزان دراین جا بسنده می شود.