سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! ... قلبم را از وحشت آفریدگانِ بدت بپوشان، و انس به خود و دوستان و فرمانبرانترا به من ببخش . [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :149
بازدید دیروز :302
کل بازدید :2147254
تعداد کل یاداشته ها : 1987
04/2/2
6:26 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
خلیل منصوری[174]
http://www.samamos.com/?page_id=2

خبر مایه
پیوند دوستان
 
فصل انتظار اهالی بصیرت هزار دستان سرباز ولایت رایحه ی انتظار اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی .:: مرکز بهترین ها ::. نگارستان خیال جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی نگاهی نو به مشاوره پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم هم رنگــــ ِ خـــیـــآل جبهه مقاومت وبیداری اسلامی کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! تکنولوژی کامپیوتر وبلاگ منتظران سارا احمدی بوی سیب BOUYE SIB رمز موفقیت محقق دانشگاه سرزمین رویا وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده آدمک ها ✘ Heart Blaugrana به نام وجود باوجودی ... سرباز حریم ولایت دهکده کوچک ما از قرآن بپرس کنیز مادر هرچه می خواهد دل تنگت بگو •.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.• پیامبر اعظم(ص) عطاری عطار آبدارچی ستاد پاسخگویی به مسایل دینی وبلاگ شخصی امین نورا چوبک نقد مَلَس پوست کلف دل نوشت 14 معصوم وقایع ESPERANCE55 قدرت شیطان دنیای امروز ما تا ریشه هست، جوانه باید زد... آواز یزدان خلوت تنهایی کتاب شناسی تخصصی اس ام اس عاشقانه طرحی نو برای اتحاد ایرانیان سراسر گیتی در گوشی با خدا **** نـو ر و ز***** اس ام اس سرکاری و خنده دار و طنز دنیا به روایت یوسف جاده خدا خام بدم ایلیا حرفای خودمونی من بازی بزرگان کویر مسجد و کلیسا - mosque&church دنیای ماشین ها بچه دانشجو ! پژواک سکوت گنجهای معنوی دنیای موبایل منطقه‏ ممنوعه طلبه علوم دینی مسافر رویایی انواع بازی و برنامه ی موبایل دانشجو خبر ورزشی جدید گیاهان دارویی بانوی بهشتی دو عالم سلام

 در این دنیا مثل این که بی جفت بسر نمی شود. هر جا را نگاه کنی جفتی می بینی . ترکیب شگفت انگیزی است . دنیا و آخرت ‚ زن و مرد‚ شب و روز و حتی مرگ و زندگی . گویی خداوندبه این ترکیب علاقه مند است . عجیب است بسیط الحقیقه کل الاشیا و این همه ترکیب پسندی . خودش در نهایت بساطت است و نه مرکب است و نه جسم و الی آخر و این همه جفت سازی و ترکیب بندی . مباحث زیباشناختی اش بماند برای یک روز دیگر ولی آن چه می خواهم بنویسم این است که مرگ جفت مخلوق دیگری به نام زندگی است . مرگ هم مانند زندگی آفریده ای از آفریده های خداوند است. پس این طور که می گویند مرگ نیستی و فقدان چیزی است درست نیست چنان که اگر گفته شود شب فقدان روز و نبود خورشید است درست نیست. خداوند همان طور که روز راآفریده شب را آفریده است و مرگ و زندگی را هم چنین .

این طور هم نیست که زندگی و مرگ از هم جدا باشند و مرگ پس از زندگی آفریده می شود‚ بلکه همان لحظه که زندگی خلق می شود مرگ هم آفریده می شود. نمی پرسی این دیگر چه صیغه ای است؟ باور کن همین است که می گویم .  مرگ و زندگی هم آغوش هم هستند. اصولا مرگ یعنی گذرگاه رفتن به جای دیگر و از حالتی به حالتی دیگز مانند رفتن از گذرگاه روز به شب .

خوب حالا که همه چیز جفت دارد پس تعجب ندارد که هر پسر و دختری از جفت خوششان بیاید و در به در دنبال جفت باشند . توی یک وبلاگی خواندم پسری از این که نتونسته بود تا به حال جفتی پیدا کند گلایه داشت. حق هم داشت. این خصلت ذاتی همگان است.مگر جز خدای بیسط و یکتا و یگانه و به قول قدیمی ها مزدا کسی دیگری یافت می شود که جفت نخواهد.

این تنهایی هم بد چیزی است . نه تنها آدم حصولش سر می رود بلکه خودش را هم گم می کند . من شگفت می کنم از افرادی که در تنهایی در جستجوی خود هستند. مگر پیامبرش بی جفت بود. او که به همه کمالات رسید از جفت گریخته بود. نه جانم او هم جفت داشت و جفتش را دوست می داشت. البته باید مواظب بود تا در جمع گم نشوی . باید مثل کسی باشی که در تن ها تنها باشی و از لطف و صفای تنهایی نه جفت گریزی لذت ببری.

این هایی که خودشان را صوفی و عارف نام نهادند اگر مفهوم تنهایی را با مفهوم جفت گریزی یکی بدانند من غیر عارف و صوفی که با ایشان همراه نمی شوم.

این جفت عارف و صوفی نیز خود حکایتی است. در نشست یک روزه عارف و صوفی شناسی ما هم گرفتار این مساله شدیم که آخر این صوفی و عارف کی هستند یا دوتا. طاق هستند یا جفت. به نظر برخی ها همه این ها نام های یک موضوع بیش تر نیستند و همه یک حرف توی چنتشه شان بیشتر ندارند. مثلا همین دکتر برنجکار می گوید صوفی و عارف یکی هستند. بیچاره حق هم دارد چون وقتی از زاویه روش شناختی تاریخی به مساله نگاه می کند می بیند این عارف و صوفی از جهت آغاز و انجامشان از جهت سران و بزرگانشان از بدو تا ختم یکی هستند. اما این آقای دکتر عابدی رفیق شفیق ما پایش را در یک لنگه کفش کرده و پافشاری دارد که نه آقا این دوتا دوتا هستند. این هم از بدیهیات است مگر می شود دو تا یکی باشد. با اصول و مبانی ریاضیات هم نمی سازد. از آن جایی که من هم جفت خواهم مانند هر مرد و زنی بر این باورم که آنها دوتا هستند نه یکی .

یک اشتباهی کردم و به جهت پافشاری زیاد آقای عابدی یک کنگه کفش به ایشان دادم . شاید بهتر بود این کار را نمی کردم و دو لنگه و جفت را به ایشان می دادم تا دو تا پایش را در دو لنگه کند و یک لنگه را به آقای برنجکار که طاق نگر است . از نظر اصول زیباشناختی و هنرهای زیبا این هم بهتر بودو قابل قبول تر. مشکل برنجکار با این چیزها حل شدنی نیست چون ایشان که آن ها را یکی می داند نمی تواند به این خلق الله نشسته در همایش  بفهماند که اینها اگر یکی هستند چرا و جور کفش آن هم لنگه به لنگه و جور واجور پوشیده اند. صوفی از خانقاه و چیزهایی می گوید و می کند که در چنته هیچ عارفی نمی گنجد. چیزهایی که تنها در کشکول همین آقایان دراویش می توان جست و یافت.از من قبول ندارید بروید از همین آقای شیخ بهایی در نان و نک بپرسید.   ادامه دارد...