در روان شناسی آموزشی نکته ای را پیامبر(ص) بیان می کند که بسیار مهم و شگفت انگیز است. پیامبر(ص) می فرماید: أَزْهَدُ النَّاسِ فی الْعَالِمِ أَهْلُهُ وَجِیْرَانُهُ؛ کسان و همسایگان دانشمند از همه مردم نسبت به او بی رغبت ترند.(نهج الفصاحه، ص 359)
این بدان معناست که همسر و فرزندن و خویشان و همسایگان یک دانشمند و عالم کم تر به او مراجعه می کنند و از او یاد می گیرند.
این مساله روان شناسی به ما کمک می کند تا برای آموزش فرزندان خود افرادی را انتخاب کنیم که به نظر ما می تواند همان آموزش هایی را که خودمان می خواهیم به او یاد دهیم، او یاد دهد. فرزند از دیگری همان مطلبی که شما دوست دارید بیاموزد می آموزد و هدف شما برآورده می شود. پس به جای آن که خودتان دست به کار شوید و بخواهید فرزندان خودتان را به اموری گرایش دهید و یا از چیزی دور سازید از دیگران برای این کار کمک بگیرد و خودتان مستقیم وارد نشوید. بگذارید دیگری به کودک شما نماز و قرآن را بیاموزد و خودتان را کنار بکشید. اگر عالم دهر هم باشید فرزند و خویشان و همسایگان به تو توجه نخواهند کرد و از او یاد نمی گیرند. پس بهتر است که دیگری در کار وارد شود و اهداف شما را برآورده سازد.
امامان معصوم(ع) نیز با چنین مشکلی مواجه بودند. مردم شهر مدینه برای آموزش دین به نزد آنان نمی آمدند. امام صادق(ع) ضمن گلایه از وضعیت مدینه درزمان خویش می فرماید: اَشکُوا إلَی الله وَحدَتِی وَ تَقَلقُلِی مِن أهل المدینه ؛ من از تنهائی خودم به خدا شکوه می کنم، از اضطراب فکری خودم درباره حمایت دین به خدا شکایت دارم. (سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج 5، ص 73؛ و نیز کافی ، ج 8 ، ص 215).
علت این گلایه آن حضرت(ع) این بوده که مردم مدینه از علوم ایشان بهره نمی بردند و کسانی که شاگردان ایشان بودند همه از شهرهای دیگر بودند.
آن حضرت(ع) سپس در تبیین علت و چرایی این رفتار اهل مدینه در جایی دیگر به یک نکته روان شناسی آموزشی اشاره می کند و می فرماید دوست داشتم از این شهر مهاجرت می کردم و در جایی دیگر مردم را راهنمایی می کردم؛ زیرا دیگران به سراغ عالم می آیند ولی همشهریان این گونه نیستند: یا لِیتَ هذِهِ الطاّغِیَه اذِنَ لِی فَأتَّخِذُ فِی الطائِفِ قَصراً، فَسَکنْتُ وَ اَسکَنْتُکُمْ مَعِیَ و أضمِنُ له ألا یَجیء مِن ناحیتنا مکروه أبدا ؛ من از اینکه حوزة علمیّة من، من از اینکه دانشگاه الهی من بسته است، شکایت به خدا می برم! ای کاش این طاغوت به من اجازه میداد، من در طائف که از آب و هوای خوبی برخوردار است حوزة علمیّه میساختم، و اگر بخواهد تعهّد هم بگیرد من تعهّد میدهم که ما کاری به حکومت او نداریم.(کافی ، ج 8 ، ص 215).
البته در این مطلب به یک نکته دیگر در روان شناسی آموزشی نیز توجه داده شده است و آن نیز مساله آب و هوا و آرامش و آسایشی که باید استاد و شاگردان داشته باشند.