خداوند به انسان ها دستور می دهد که در عالم ملک و ملکوت نظر کنند. این بدان معناست که عالم به دو دسته اصلی ملک و ملکوت بخش می شود.1. ملک عالم همان ظاهر و عالم خلق است: تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ ؛ مبارک خدایی که در دستش ملک است؛2. عالم ملکوت همان عالم امر و عالم باطن و غیب است: فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ؛ سبحان خدایی که به دستش ملکوت هر چیزی است.
ما مامور هستیم تا هم در ملک و هم ملکوت عالم نظر کنیم. خداوند می فرماید: أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ؛ آیا نمی نگرنند به شتر که چگونه خلقت و آفریده شده است.(غاشیه ، آیه 17)
در جایی دیگر می فرماید: أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ آیا در ملکوت آسمان ها و زمین نمی نگرند؟(اعراف، آیه 185)
البته حضرت ابراهیم(ع) چون اهل رویت بود نه نظر به او ملکوت نشان داده شده است: وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ و این چنین ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم ارایه و نشان دادیم. البته بین نظر و رؤیت و نگاه کردن و دیدن تلازمی نیست؛ چرا که انسان گاهی نگاه میکند ولی نمیبیند، چنان که گفته می شود: نظرت الی الهلال فلم أره؛ به هلال نگریستم ولی آن را ندیدم.
ملکوت آن چهره و زِمام و پیشانی و افساری است که به دست خداست، یعنی هر چیزی یک رابطه الهی دارد که این ملکوت اوست و این ملکوت به دست خدای سبحان است و چون آن نگاه، نگاه تجرّدی است از آن به «سبحان» یاد شده، بر خلاف مُلک که فرمود: تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ؛ زیرا این خلقی است و تجردی نیست، بنابراین با کلمه مبارک از آن یاد شده است. پس دیدن ملکوت عالم مشروط به زدودن حجابهای ظلمانی است که با تسبیحات و تجرد شدنی است.
به هر حال، با توجه به این که خداوند فرمان می دهد که در ملکوت عالم نظر کنیم: أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، معلوم میشود که دیدن ممکن است و ما باید سعی کنیم تا خودمان را مجرد کرده و در مقام سبوح در آیم و ملکوت عالم را بنگریم.