خداوند می فرماید: إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ ما هر آن چه شما انجام می دهید، استنساخ می کنیم(جاثیه، آیه 29). واژه «استنساخ» به مفهوم دستور و فرمان به نسخه نوشتنى و نمونه برداشتن آمده است؛ درست بسان واژه «استکتاب» که به مفهوم فرمان نوشتن کتاب آمده است.(مجمع البیان، ذیل آیه)
در صحاح اللغه مىگوید: نسخ کتاب و انتساخ و استنساخ آن به یک معنا است. و کلمه" نسخه" اسمى است براى استنساخ شده از کتاب. و راغب مىگوید: کلمه" نسخ" به معناى از بین بردن چیزى است به وسیله چیزى که دنبال آن قرار دارد، مانند از بین رفتن سایه به وسیله آفتاب، و از بین رفتن آفتاب به وسیله سایهاى که دنبالش مىآید، و از بین رفتن جوانى به وسیله پیرى، که به دنبالش مىآید. تا آنجا که مىگوید: و نسخ کتاب عبارت از آن است که صورت آن کتاب را به کتابى دیگر منتقل سازى، به طورى که مستلزم از بین رفتن صورت اول نباشد، بلکه صورتى مثل آن در مادهاى دیگر پدید آرى، مانند نقش کردن خطوط یک مهر در مومهاى متعدد. و استنساخ به معناى پیشى گرفتن در نسخ چیزى است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب، ذیل واژه نسخ) و مقتضاى آنچه وى نقل کرده این است که مفعول فعل استنساخ در عبارت:" من کتاب را استنساخ کردم" کتاب اصلى باشد، که از آن نسخهبردارى کردهایم، و لازمه این معنا در آیه مورد بحث که مىفرماید:" إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ" این است که اعمال ما نسخه اصلى باشد، و از آنها نسخه بردارند. و یا به عبارتى دیگر: اعمال در اصل کتابى باشد و از آن کتاب نقل شود.
و اگر مراد از این عبارت این بوده باشد که بخواهد بفرماید: اعمال خارجى که قائم به انسان است، از راه کتابت ضبط مىشود، باید مىفرمود:" انا کنا نکتب ما کنتم تعملون" یعنى ما همواره آنچه مىکنید مىنویسیم، چون در این صورت هیچ نکتهاى ایجاب نمىکند که اعمال را کتاب و نسخه اصلى فرض کنیم، تا نامه اعمال از آن کتاب استنساخ شود. و اگر کسى بگوید کلمه" یستنسخ" به معناى" یستکتب" است، هم چنان که بعضى گفتهاند، جوابش این است که هیچ دلیلى بر این معنا نداریم.
و لازمه این که گفتیم- بنا بر نقل راغب- باید اعمال، خود کتابى باشد تا از آن استنساخ کنند، این است که مراد از جمله" ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ" اعمال خارجى انسانها باشد، بدین جهت که در لوح محفوظ است (چون هر حادثهاى، و از آن جمله اعمال انسانها هم یکى از آن حوادث است، قبل از حدوثش در لوح محفوظ نوشته شده)، در نتیجه استنساخ اعمال عبارت مىشود از نسخه بردارى آن، و مقدمات و حوادث و عواملى که در آن اعمال دخیل بوده، از کتاب لوح محفوظ. و بنا بر این، نامه اعمال در عین اینکه نامه اعمال است، جزئى از لوح محفوظ نیز هست، چون از آنجا نسخه بردارى شده، آن وقت معناى اینکه مىگوییم" ملائکه اعمال را مىنویسند" این مىشود که ملائکه آنچه را که از لوح محفوظ نزد خود دارند، با اعمال بندگان مقابله و تطبیق مىکنند.(تفسیر المیزان، ذیل آیه 29 سوره جاثیه)
در تفسیر قمی آمده است که امام صادق(ع) می فرماید: پس کتاب مکنونى که نسخه ها همه اش از آنجاست همین کتاب است، مگر شما عرب نیستید؟ پس چرا معناى کلام را نمى فهمید؟ مگر شما به یکدیگر نمى گویید: این کتاب را استنساخ کن، مگر جز این است که کتاب از نسخه اصلیش استنساخ مى شود؟ این همان است که خداى تعالى مى فرماید" إنا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون".(نگاه کنید تفسیر قمی ذیل آیه) پس این که خدا میفرماید یعنی این نسخه? بدل آن اصل است و از روی آن نگارش می شود.
ثبت سرنوشت در إِمَامٍ مُبِینٍ
پس خداوند می خواهد بگوید: آنچه شما میخواستید انجام بدهید ما میدانستیم چه کار میخواهید بکنید(التوحید، الشیخ الصدوق، ص136) یعنی ما میدانیم که کدام خاک بر اساس گرایشهای طبیعی «لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن» یا ما میدانیم کدام گیاه بر اساس گرایشهای طبیعی یا غریزی، میوه شیرین میدهد یا حنظل تلخ. و ما میدانیم کدام حیوان بر اساس غرایز حیوانی چه کاری را انجام میدهد در کدام گوشه جنگل به سر میبرد. و ما در ازل میدانیم که فلان شخص با میل خود راه خوب میرود و آن شخص با میل خود راه بد میرود.
پس ما هر چیزی را با مبادی اینها در ازل میدانستیم و این نسخه اصل ما است؛ و آنچه شما انجام میدهید برابر این نسخه است. پس ما کار شما را استنساخ میکنیم و هر چه شما بخواهید انجام بدهید هر چند که با اختیار و اراده خودتان میتوانید خلاف آن را انجام بدهید، ولی با میل خودتان آن را انجام نمیدهید و ما همه اینها را میدانیم.
البته این معنای جبر نیست و ـ معاذ الله ـ این نیست که ما در ازل میدانستیم که زید الاّ ولابد باید بیراهه برود ، و یا عمرو راه خوب برود؛ چون زید میتواند هر دو راه را انتخاب کند ولی با میل و اراده خودش راه خوب را میرود، ما میدانیم او چه می کند ؛ یعنی ما میدانیم با آن چه از مبادی ارادی و اختیاری است با این همه همان راهی می رود که ما می دانیم: «بما له مِن المبادی الإرادیة و اختیاریة» ، نه اینکه ما اصلِ فعل را میدانیم، بلکه با توجه به مبادی اختیاری می دانیم که انتخابش چیست؟ و همه اینها در کتاب اصلی ضبط است و این کتابهای اعمال شما نسخهبرداری از آن همان اصل است که در امام مبین است. پس :إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ یعنی این نسخه بدل است و نسخه اصلش نزد ماست و ما داریم از همان نسخ اصلی استنساخ و رونویسی می کنیم.