چند روزی از عروسی فاطمه(س) دختر محمد (ص) نگذشته بود. پدرش دوست دارد بداند دامادش علی(ع) از زندگی و تازه عروس خود خشنود است و مشکل و چالشی نیست یا اگر مساله ای هست به عنوان حکمیت پیش از آن که سر باز کند و مشکل ساز شود، حل و فصل نماید و تجربیات یک عمر زندگی خود را به این تازه عروسان منتقل کند.
علی(ع) را می خواند و از او می پرسد: کیف وجدت اهلک؟ ؛همسرت را چگونه یافتی؟ فقال: نعم العون علی طاعة اللَّه ؛ علی (ع) در پاسخ عرض می کند: او بهترین یاور بر اطاعت خدا است. [بحار ج 43 ص 117.]
در این جمله کوتاه، حضرت علی(ع) هدف از زندگی مشترک خود را به زیبایی بیان می کند. هر کسی از ازدواج و تشکیل خانه و خانواده هدفی دارد که دغدغه او را نشان می دهد. یکی می خواهد تا به نیازهای جنسی خود پاسخ دهد؛ آن دیگری در اندیشه مودت و محبت، تن به ازدواج می دهد؛ آن دیگری در اندیشه آن است تا از تنهایی در آید و گرفتار افسردگی و روان پریشی نشود و سکونت و آرامش را به دست آورد. یکی هم می خواهد تا همه را با هم داشته باشد که کمی سخت و دشوار است و جالب این که برخی هم ازدواج می کنند تا به مال و منال و ثروتی دست یابند و از ثروت همسر خود بهره گیرد. آن یکی در اندیشه آسایش و آن دیگری هم تنها در اندیشه آرامش است.
با نگاهی به انگیزه ها و اهدافی که هر کسی برای خود جهت ازدواج بیان می کند و یا در دل دارد، می توان دغدغه و فلسفه زندگی او را شناخت و دانست. البته برخی نهان کاری می کند و آن چه را در دل دارند و انگیزه های آنان را شکل می دهند، بیان نمی کنند و چیز دیگری را برزبان می رانند و یا در یک فرآیندی در طول زندگی معنا و مفهوم زندگی متحول می شود و انگیزه ها و اهداف اولیه ازدواج در آنان رنگ می بازد و یک چیز دیگر می شود. به هر حال، هر کسی بر نفس خود آگاه و بصیرت دارد و اگر چیزی را بر زبان آورد ولی می داند در دل چه می خواهد هر چند توجیهاتی را بیان کند که گاه موافق و گاه مخالف آن چیزی است که در دل دارد .
با پاسخی که امیرمومنان علی(ع) به پیامبرگرامی(ص) می دهد می توان دغدغه و فلسفه زندگی آن حضرت(ع) را دانست و به دست آورد که چه هدف و فلسفه ای برای زندگی خود دارد. این گونه است که بر اساس فلسفه زندگی خود، سبک زندگی خود را سامان می دهد.
بر اساس آن چه گزارش های قرآنی و نیز در تاریخ و احادیث و روایات آمده، دانسته می شود که علی(ع) و فاطمه(س) کفو هم بوده اند و تبیین هر یک بیانگر تبیین دیگری از فلسفه زندگی است. خداوند در آیاتی بیان می کند که هر دو نفس پیامبر(ص) هستند و فلسفه و سبک زندگی آنان یکی است. از این رو، می توان گفت که آنان قرآن مجسم هستند.
امیرمومنان(ع) در بیان فلسفه زندگی خود که در پاسخ پیامبر(ص) آشکار می سازد، طاعت خداوند را همه هدف زندگی خود می داند؛ از این روست که زندگی خانوادگی خود را بهترین کمک بر این مهم معرفی می کند و همسرش را بهترین معاون در اطاعت خداوند و عمل به فلسفه زندگی خود می داند.
این گونه است که این خانواده همه وجود خود را در راستای فلسفه زندگی خود هزینه می کنند و همگان یار و یاور هم در این هدف زندگی هستند و در امور خیر و نیکی و اطاعت خداوند معاونت می کنند.(سوره انسان)
فاطمه(س) چون می دانست که زندگی ایشان می بایست در راستای معاونت در اطاعت الهی باشد، هرگز کاری نمی کرد تا حضرت علی(ع) مشغول به کاری شود که ایشان را از اطاعت خداوند دور کند و به ایشان مشغول دارد.
روزی حضرت علی (ع) وارد خانه شد و دید چهره ی فاطمه (س زرد شده است، از فاطمه(س) می پرسد: چرا چهره ات این چنین پژمرده است؟
فاطمه (س) پاسخ می گوید: در خانه هیچ غذایی برای خوردن نداریم.
علی (ع) به فاطمه زهرا (س) می فرماید: چرا به من نگفتید تا برای خانه غذا تهیه کنم.
فاطمه (س) می فرماید:علی جان من از خدا شرم دارم چیزی را از تو طلب کنم که در توان تو نیست.
یعنی فاطمه(س) نسبت به همسرش علی(ع) شناخت کاملی داشته است که اگر توان و استطاعت بیش تری داشته بی گمان آن را برای همسرش انجام می داده است و اگر نتوانسته است غذایی تهیه کند، حتما در توان و استطاعت او نبوده است. پس حاضر نمی شود درخواستی را از شوهر بکند که او شرمنده شود.
این خانواده که سبک زندگی و فلسفه زندگی ایشان از سوی خداوند الگوی همسران و مومنان معرفی شده است(سوره انسان) و خداوند ایشان را در قرآن و از جمله همین سوره به عنوان اهل بهشت معرفی می کند، نشان می دهد که زندگی خانوادگی می بایست بر اساس اطاعت الهی و خشنودی و رضای او شکل گیرد. پس هر کاری را می کردند تا گامی بر خلاف خشنودی و رضای خداوند و اطاعت او برندارند، بلکه کاری کنند تا کمک کار همسر بر اطاعت و خشنودی خداوند باشد.
این معاونت در اطاعت الهی تا دم آخر زندگی ادامه داشته است. این مطلب را روایات و تاریخ به خوبی گزارش می کند. امیرالمؤمنین(ع) و زهرا (س) در آخرین ساعتها با هم خلوت کردند. پس حضرت امیرمومنان علی(ع) فرمود: قال: اوصینی بما احببت. قالت: یا ابن عم ما عهدتنی کاذبة و لا خائنة و لا خلفتک منذ عاشرتنی. فقال علیه السلام: معاذ اللَّه انت اعلم باللَّه وابرّ واتقی و اکرم و اشدّ خوفاً من اللَّه من ان اوبّخک بمخالفتی، قد عزّ علیّ مفارقتک؛
زهرا(سلاماللهعلیها) در آخرین ساعتهای وداع به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) گفت: پسر عمو! در طول عمر هرگز به تو دروغ نگفتم و خیانت نکردم و هیچگاه با تو مخالفت ننمودم.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در پاسخ فرمود: آری ای دختر پیامبر! معاذ اللَّه که تو خلافی را مرتکب شده باشی. مرتبه خداشناسی و نیکوکاری و تقوا و خداترسی تو بالاتر از آن است که با من مخالفت کرده باشی. مفارقت از تو بسیار بر من سخت است. [بحار ج 43 ص 91.]