در طول تاریخ بسیاری از طاغوتیان و طاغیان در اندیشه این بودند تا عاشورا و یاد امام حسین(ع) را از اذهان مردم ببرند. هجوم به امام حسین(ع) و گرامی داشت آن، از سوی دشمنان از آن روست که فلسفه بسیاری از قیام های بشری بوده است. هر کسی از عاشورا درس مقاومت، مبارزه با ظالمان و حاکمان طاغوتی و ستمگران را آموخته است. از این رو، دولت های طاغوتی همواره با امام حسین(ع) و عاشورا و بزرگداشت آن مخالفت کرده و به مبارزه با آن پرداختند. از به آب انداختن قبر آن امام همام(ع) گرفته تا شخم زدن کربلا و قطع کردن دست و پای زوار آن حضرت(ع) و کشتن عزاداران آن حضرت(ع) در ایران، پاکستان، عراق، افغانستان، عربستان و همه جای دیگر جهان، نمونه های از این گونه مبارزه با فلسفه قیام حسینی(ع) است.
در کشور جمهوری آذربایجان اکنون عزاداری امام حسین(ع) ممنوع می شود و بیرق های سیاه عزاداری از سوی دولت آمریکایی صهیونیستی جمهوری آذربایجان و الهام شیطان جمع آوری می شود. اما هنوز هم امام حسین(ع) و گریه و شوق سوزان عشق به آن حضرت(ع) است که دل های مردم غیور آران را زنده نگه داشته است؛ زیرا آنان شیفتگان امیرمومنان علی(ع) و یاران شاه اسماعیل صفوی هستند که تشیع را در تمامی ایران گسترش دادند و آن را مذهب رسمی ایران نمودند. اکنون که آران از ایران جدا شد، دشمن هر چند که مرزها را جدا کرده ولی نتوانست عشق ایرانی و آرانی را از امام حسین(ع) بردارد و همه توطئه های استکبار شیطانی نیز نتوانست خللی در میان ایرانیان و آرانیان ایجاد کند.
دوستی می گفت که در آغاز حکومت کمونیست ها به ویژه در دوره استالین و پس از جنگ جهانی دوم، مبارزه با مظاهر دین از مساجد و حسینیه ها آغاز شد. حکومت به گونه ای عمل کرد که دیگر کسی نتواند قرآنی در خانه داشته باشد و مسجدی برای نماز؛ چرا که مساجد را به کارخانه و اصطبل و مراکز عیاشی و تفریحی تبدیل کرده بودند.
در این میان، همه چیز از مردم گرفته شده بود، ولی عاشورا هم چنان در دل های مردم زنده بود. از این رو، مردم آن روز را می شناختند و به هر گونه شده به عزاداری می پرداختند. روزی گروهی از دانش آموزان به مدرسه نرفتند. فردا معلم از آنان پرسید که چرا دیروز غیبت کردید؟ هر یک بهانه ای آورد.
کودکی دبستانی به دلیل آموزه های دینی گفت: آقا من راستش را بگویم.
معلم با تشویق او گفت: آفرین! حتی اگر کار خطایی کرده اید راست آن را بگویید که دروغ خوب نیست.
کودک به دلیل همان صفا و سادگی اش گفت: دیروز ما برای عزاداری امام حسین(ع) و روز عاشورا به مدرسه نیامدیم.
معلم با عصبانیت دست خود را در گوش کودک نواخت و او را به زمین پرت کرد. با فریاد گفت: کسی هزار و چند سال پیش در یک نزاع خانوادگی برای کسب قدرت مرده و شما برای او عزاداری می کنید؟ سپس به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اهانت هایی را روا داشت که ذکر آن مناسب نیست.
کودک در حالی که از درد می گریست. از جا برخاست.
هنوز زمانی اندکی نگذشت که ناگهان معلم احساس درد شدیدی در دست خود کرد. حالت تشنج به او دست داد. اولیای مدرسه او را به سوی بیمارستان روانه کردند؛ ولی او قبل از این که به بیمارستان برسد در میانه راه به درک واصل شد.
پس از آن بود که در این شهر آذربایجان حکایت این کودک و معلم بر زبان افتاد و همگان از اهانت به عاشورا و امام حسین(ع) هراسان شدند و کسی جرات اهانت پیدا نکرد. این گونه بود که عاشورا سالیان سال مخفیانه در جمهوری آذربایجان و آران هم چنان باقی ماند و امام حسین(ع) احیاگر اسلام باقی ماند. اکنون آن کودک خود پیرمردی است که در آران زندگی می کند و مردم او را می شناسند و به او احترام خاص و ویژه ای می گذارند.
گذر از میان آتش با پای برهنه
یکی از سنت ها و آیین های عزاداری در هندوستان گذر از میان گودالی از آتش گداخته با پای برهنه است. در کتب مختلف از جمله کتاب هند و پاک آیت الله مرتضوی آمده است که این آیین داستان و حکایتی بس شگفت دارد.
مردم یکی از شهرهای هند هر ساله برای عزاداری جمع می شدند و دستجات عزاداری راه می انداختند. روزی گروهی از مخالفان خواستند تا در راستای مخالف با عزاداری برای امام حسین(ع) این حرکت بزرگ مسلمانان را مختل سازند. از این رو در مسیر حرکت عزاداران آتشی بزرگ از هیزم بر افروختند تا ایشان نتوانند از این مسیر به سمت حسینیه خود بروند.
هنگامی که پیشگامان دستجات عزادار به منطقه رسید خود را با انبوهی از هیزم های آتش گرفته و شعله های فروزان آتش مواجه دیدند. اگر می خواستند برگردند نظم دستجات پشت سر ایشان به هم می ریخت و اگر پیش می رفتند می بایست از میان آتش بروند. پیشگامان با خود گفتند: ما همیشه می گفتیم ای کاش در کربلا بودیم و جان خود را فدای امام حسین(ع) می کردیم، اکنون فرصتی است تا خود را همانند خیمه های سوخته اباعبدالله و کودکان و زنانی که در میان شعله های آتش خیام به این سو و آن سو می دویدند و می سوختند، به درون آتش بزنیم. پس حسین گویان خود را به درون شعله های آتش زندند ولی دیدند که هیچ آسیبی ندیدند. پس همگان به سلامت با حسین گویان از درون شعله های آتش آن خیابان گذشتند و خود را به حسینیه رساندند.
پس از آن هر ساله به یاد آن روز، شیعیان گودالی حفر می کنند و آن را از هیزم پر کرده و روی گداخته های سوزان گام می گذارند و حسین گویان به سلامت از میان آن می روند. این در حالی است که شعله های و گرمای سوزان آتش، اجازه نمی دهد کسی به آن نزدیک شود، ولی حسین گویان عاشورایی به سلامت از میان آن می گذرند بی آن که پای آنان آسیبی ببیند و بسوزد. اکنون پس یک سده هنوز هم شیعیان هند با پای برهنه بر روی آتش گداخته می دوند و فریاد یا حسین سر می دهند و جالب است که آنان گزندی از آتش نمی بیند و حتی پاهای شان هم تاول نمی زند .