غدیر تنها یک رخداد تاریخی نیست، بلکه نظریه ای برای زندگی است. تفاوت میان پیش و پس روزگار غدیر، همانند روزگار پیش از آفرینش آدم و پس از آن است؛ زیرا با غدیر، روزگار دیگری آغاز می شود و می بایست غدیر را آغازی بر پایانی دانست؛ چنان که آفرینش آدم و خلافت انسان، پایانی بر دورانی بوده است که بی خلافت گذشت.
کفر ابلیس به ولایت
خداوند رخداد آفرینش انسان را تنها یک رخداد تاریخی با آثاری محدود نمی داند، بلکه رخدادی بی مانند است که هستی را دگرگون کرده است. پیش از آفرینش انسان، خداوند خلیفه ای برای خود نداشت تا در مقام متاله مظهر ربوبیت و پروردگاری الهی باشد؛ اما با آفرینش انسان که با خلقت آدم(ع) آغاز شد، فرصتی پیش آمد تا موجودی بتواند همه اسماء و صفات الهی را مظهریت نماید و توانایی و استعداد خلیفه بودن در مقام مظهریت ربوبیت را بیابد.
واکنش منفی موجودات هستی نسبت به آفرینش آدم(ع) نبود، بلکه در این عبارت و حکم الهی نهفته است که وی را به عنوان خلیفه معرفی و قرار داده است. از نظر آنان کسی را شایسته و بایسته آن نیست که در مقام خلافت قرار گیرد؛ هر چند که در این میان مدعی به نام ابلیس از جنیان و آفریده شده از آتش نیز وجود داشت که خود را سزاوار این مقام می دانست و خواهان مظهریت در ربوبیت بود؛ چرا که وی توانسته بود با ظهور اسمای الهی و فعلیت آن، به مقام قدس در آید و در ساحت قدس حضور یابد.
اما آن چه که میان آدم(ع) و ابلیس به عنوان فصل ممیز وجود داشت، روح خاص الهی بود که در وی دمیده شده بود و این توانایی را با وجود این روح دمیده یافته بود که بتواند مظهر همه اسماء و صفات الهی شود. این مظهریت یعنی متاله شدن به معنای این بود که هیچ چیز در خداوند نیست که انسان توانایی مظهریت آن را نداشته باشد؛ هر چند که در فقر ذاتی و انفعال مطلق به سبب کالبد خاکی قرار دارد، ولی این فقر ذاتی به معنای نقصان آدمی نیست چنان که ابلیس مدعی آن بوده است و خود را شایسته تر و بایسته تر از حضرت آدم(ع) می داند.(اعراف، آیه 12)
به هر حال، ظرفیت و استعداد حضرت آدم(ع) ظرفیت متاله و ربانی شدن است. همین ظرفیت بی مانند انسان است که سرکشی برخی چون ابلیس را به دنبال داشته است؛ چرا که ابلیس خواهان مقام و منزلتی بود که شایسته وی نبوده است. آزمون خلافت انسان نشان داد که ابلیس حقیقت خود را نشناخته و به حقیقت خود و خدا کافر بوده است. در حقیقت، کفر به ولایت الهی را به سبب جهالت داشته است. از این روست که خداوند از کفر پیشین و نهان ابلیس خبر می دهد و آزمون خلافت آدم(ع) را تنها هویدا کننده این کفر می داند.(بقره، آیه 34)
به سخن دیگر، آن چه ابلیس بدان کفر می ورزید و در خود نهان داشت، اصل ولایت است. با آن که شایسته این مقام نبود ولی خواهان آن بود و برای رسیدن به این مقام دست از هیچ کوششی بر نداشت.
ماموریت حضرت آدم(ع) عزم بر متاله و ربوبیت بود، هر چند که ایشان نتوانست این ماموریت را به تمام و کمال به سرانجام برساند و به تعبیر خداوند عزم در مقام فعل در آدم دیده نشده است:«لم نجد له عزما، ما در او عزمی نیافتیم»(طه، آیه 115) به این معنا که جزم و اعتقاد به ماموریت در مقام اندیشه و نظر داشت، عزم در مقام عقل عملی نداشت. این گونه است که در دام ابلیس گرفتار شد و از مقام خود هبوط کرد تا مسیر کمال و مظهریت را دوباره بپیماید.
ماموریت پیامبران (ع) از زمان آغاز ماموریت ایشان در میان بشر، راهنمایی بشر به سوی متاله شدن و مظهریت در ربوبیت است که بیانگر ولایت الهی در میان خلق می باشد. اسلام که ماموریت همه پیامبران به عنوان دین و هدایت الهی می باشد، دستور چگونگی ظهور اسماء و صفات الهی در انسان و رسیدن به مقام متاله و ظهور در ربوبیت و تصاحب مقام ولایت است.
خاتمیت در دین و آغاز ظهور ولایت
تا پیش از ظهور حضرت محمد(ص) ولایت عمومی پیامبر(ص) باطن ولایت پیامبران دیگر بوده است؛ از این روست که همه پیامبران به ولایت ایشان بشارت می دادند و پذیرش ولایت آن حضرت(ص) بخشی از مفهوم اسلام و ایمان آنان بوده است. اما با ظهور مادی آن حضرت(ص) نور ولایت تجلی می کند و در دو شکل خودنمایی می کند. شکلی از آن همان ولایت مطلق پیامبر(ص) است که اکنون با ظهور آن حضرت، ظهور مطلق پیدا کرده است؛ اما این نور ولایت تنها زمانی می تواند ظهور اکمال و اتمامی داشته باشد که با نور علوی یکی به نمایش گذاشته شود؛ زیرا چنان که پیامبر(ص) فرمود نوری که تا عبدالمطلب در یک جا بود در عبدالله و ابوطالب تقسیم می شود تا دو جلوه مادی به خود گیرد. از این روست که خداوند حقیقت پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) را یکی می داند و به صراحت حضرت علی(ع) را نفس پیامبر(ص) معرفی می کند.(آل عمران، آیه 61)
نفس دارای معانی چندی چون ذات، روح، جان، روان و مانند آن است. هر یک از این معانی گفته شود، در بیان این مقصود کفایت می کند. در حقیقت نمی توان از وحدت نوری آن حضرت (ص) با علی(ع) چشم پوشید.
در این باره روایات زیادی است که از جمله این روایت است. پیامبر(ص) می فرماید: اول ما خلق الله نوری، ثم فتق منه نور علی فلم نزل نتردد فی النور حتی وصلنا حجاب العظمه فی ثمانین الف الف سنه ، ثم خلق الخلائق من نورنا، فنحن صنائع الله و الخلق بعد لنا صنائع؛ اولین چیزی که خدا خلق کرد، نور من بود، آنگاه نورعلی را از آن نور جدا کرد، و ما همچنان درنور بودیم تا اینکه درطی هشتاد میلیون سال به حجاب عظمت رسیدیم. آنگاه خداوند خلائق را از نورما خلق کرد، و لذا ما مصنوع خدائیم وخلائق مصنوع ما هستند. (مشارق انوار الیقین، ص 39)
در حقیقت، آن چه سازه و صنعت مستقیم الهی هستند، همان اهل بیت(ع) هستند: نحن صنایع الله و الخلق(الناس) بعد صنایعنا( صنایع لنا) ما سازه های خداوندیم و مخلوقات( مردمان) سازه های ما(سازه هایی برای ما) هستند.
اکنون این نور ولایت در مسیر جدیدی می بایست راه خود را ادامه دهد. اگر تا زمان خاتم(ص) ولایت باطن نبوت بود، از زمان خاتم(ص) ولایت ظهور یافت ولی در دو شکل جدا از هم می بایست ظهور خود را ادامه دهد. تا زمانی که حضرت خاتم(ص) بود نبوت و ولایت در آن حضرت مجتمع بود؛ پس از آن نبوت پایان می یافت و ولایت ظهور پیدا می کرد. از این رو، لازم بود تا حضرت(ص) این پیام را به خلق برساند که نبوت پایان یافته است ولی از این پس این ولایت است که ظهور می یابد و تا آخر زمان و قیامت پایدار است.
روز غدیر، در حقیقت روز اعلان تغییر در مدیریت جهان از ولایت باطنی به سوی ولایت ظاهری است. همان گونه که با ظهور پیامبر(ص) ولایت از باطن بیرون آمد و با ترکیب نبوت و ولایت جهان به کمال مطلق خود رسید و اسلام معنای کامل خود را یافت؛ هم چنین در روز غدیر ولایت به معنای مدیریت جدید جهان اعلان می شود و نفس پیامبر(ص) با مقام کامل نبوت و ولایت مطلق، مقام ولایت را به امیرمومنان علی(ع) تفویض می کند. از این روست که خداوند روز غدیر را یک روز استثنایی و بی نظیر در هستی و تاریخ خلافت بشریت می داند و می گوید که در این روز اتمام نعمت و اکمال دین انجام گرفت: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ امروز دین شما را برای شما کامل گردانیدم و نعمت خودم را بر شما به اتمام رسانیدم و برای شما اسلام را به عنوان دین خشنود شدم.(مائده، آیه 3)
در حقیقت، دین اسلامی که مورد رضایت و خشنودی خداوند است، دین با ظهور ولایت کامل انسان کامل است. در حقیقت آن نعمت هدایت که در شکل نبوت ظهور می یافت، امروز در شکل ولایت و سرپرستی مستقیم انسان کامل به تمامیت خود رسید. بنابراین، جهان از آن روز تغییر بنیادین کرد و با اتمام نعمت و اکمال دین اسلام با ظهور ولایت علوی، مسیر جدیدی برای انسان گشوده شد.