یکی از سنت های الهی، قانون امتحان است. خداوند به صراحت در آیات قرآنی بر این معنا تاکید دارد که همه انسان ها مورد آزمایش و آزمون الهی قرار می گیرند. واژگان و اصطلاحاتی که خداوند برای این سنت به کار برده، شامل واژگانی چون امتحان(حجرات، ایه 4)، بلا(دخان، آیه 33 و بقره ، ایه 49)، ابتلاء(بقره، آیه 124 واحزاب، آیه 11)، فتنه(قمر،آیه 27 و عنکبوت، آیه 2) و مانند آن است.
خداوند در آیات 2 و 3 سوره عنکبوت می فرماید: اَحَسِبَ الناسُ اَنْ یُتْرَکوُا اَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لایُفْتَنُونَ، وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ، آیا مردمان گمان کرده اند چون بگویند ایمان آورده ایم، رها می شوند و هرگز مورد آزمایش و آزمون قرار نمی گیرند. ما امتهایی را که پیش از آنان بودند، آزمایش کردیم، خدا راستگویان و دروغ گویان را کاملاً میشناسد.
بنابراین، همگان حتی مدعیان ایمان، مورد آزمون قرار می گیرند تا دست کم صدق و کذب ایشان را خود آنان روشن شود؛ هر چند که انسان بر نفس خود بصیر است: بَلِ الْاِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَلَوْ اَلْقَی مَعَاذِیرَهُ؛ بلکه انسان بر نفس خویش بصیرت دارد، و هر چند عذر تراشی کرده و توجیه کند.(قیامت، ایات 14 و 15) این گونه است که خداوند با آزمون و فتنه، بر مدعیان ایمان اتمام حجت می کند تا عذرتراشی و بهانه جویی و توجیه گری را کنار بگذارند.
در این میان، آزمون های برای مدعیان ایمان سخت تر و دشوارتر خواهد بود؛ زیرا ادعای امری بزرگ چون ایمان را دارند، و این می بایست در بوته آزمون مشخص شود که شخص تا چه اندازه پای بند باورهایش است. مثلا اگر کسی به خداوند ایمان داشته و ولایت او را پذیرفته باشد، می بایست در تکوین و تشریع خداوند را بر خود مقدم دارد، و در همین راستا ولایت پیامبر(ص) و چهارده معصوم(ع) را به عنوان ولایت مظهری بپذیرد و ایشان را برخود مقدم دارد: النَّبِیُّ اَوْلَی بِالْمُوْمِنِینَ مِنْ اَنفُسِهِمْ(احزاب، ایه 6)؛ چرا که ولایت اولوالامر معصوم که متاله و خدایی شده هستند، مظهر ولایت خداوندی و خلیفه او بر هستی است.
این آزمون در اشکال گوناگونی بروز و ظهور می کند که از آزمون های معمولی چون امساک در خوردن و آشامیدن، و مبارزه با لشکر بزرگ دشمن (بقره، آیات 245 ـ 262) تا محدودیت سازی در بهره مندی از مواهب دنیا(قمر، ایه 27) و تا فتنه به فرزند و مال (انفال، ایه 28)، یا ترس و گرسنگی، زیانهای مالی و جانی و کمبود مواد غذایی یعنی فقدان آرامش و آسایش(آل عمران، آیه 186) را شامل می شود.
از آیات قرآنی این معنا به دست می آید که آزمون ارتباط تنگاتنگی با خواسته های نفسانی بشر و غرایز طبیعی او دارد. به این معنا که محدودیت هایی را در آرامش و آسایش انسان پدید می آورد تا این گونه هر کسی شاکله وجودی و شخصیت حقیقی خویش را چنان که هست به نمایش گذارد و حقیقت باطن هر چند که بر خود شخص روشن است ، به هویدا رسد و آشکار گردد تا چیزی نهان نماند و مدعی امری در خفا و سر نشود.
به سخن دیگر، آزمون های الهی به گونه ای است که در کوزه هر آن چه هست برون تراود و آشکار گردد.
در این میان، ابزارهایی را خداوند برای آزمون انسان قرار داده است که از آن جمله هواهای نفسانی درونی و وسوسه های شیطانی بیرونی است. ابلیس بارها انسان را فریفته است و با وعده های دروغین گمراه نموده است. خداوند درباره ابلیس می فرماید: وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا؛ شیطان جز غرور به ایشان وعده ای نمی دهد.(اسراء، آیه 65) این گونه است که با وعده های دروغین و باطل ابلیس انسان گمراه می شود. بنابراین یکی از ابزارهای امتحان و آزمون الهی، ابلیس و وعده های پوچ و دروغین اوست.
امام زمان(عج) و کشتن ابلیس
ابلیس پس از آن که در مقام قدس در آمد، با یک آزمون الهی هبوط کرد و در نهایت به عناد و استکبار و خودبزرگ بینی اش سقوط کرد. در آن زمان از خداوند خواست تا او را تا روز قیامت مهلت دهد؛ ولی خداوند نمی پذیرد تا او را تا روز قیامت مهلت دهد،بلکه به او مهلت می دهدتا وقت معلوم در دنیا باشد و به عنوان ابزار آزمون الهی عمل کند: فانک من المنظرین الى یوم الوقت المعلوم(حجر، ایات 37 و 38)
در قرآن و نهج البلاغه ، آمده است پس از آن که شیطان مهلت خواست خداوند به او مهلت داد تا «یوم الوقت المعلوم» امّا در این که منظور از «یوم الوقت المعلوم» چیست در میان مفسّران قرآن و نهج البلاغه گفتگوست.
بعضى گفته اند: منظور پایان جهان و برچیده شدن دوران تکلیف است. در این صورت تنها با مقدارى از درخواست ابلیس موافقت شده زیرا او درخواست حیات تا روز قیامت داشت ولى تا پایان دنیا موافقت شد.
احتمال دیگر این که منظور زمان معینى است که پایان عمر ابلیس است و تنها خدا مىداند و جز او از آن آگاه نیست؛ چرا که اگر آن زمان را آشکار مىساخت ابلیس تشویق به گناه و سرکشى بیشتر مىشد.
بعضى نیز احتمال دادهاند که منظور روز قیامت است، زیرا تعبیر به یوم معلوم در آیه پنجاه سوره واقعه درباره روز قیامت است که مى فرماید: «قُلْ اِنَّ الاَوَّلینَ وَ الآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ اِلى میقاتِ یَوْم مَعْلُوم».
ولى این احتمال بسیار بعید به نظر مىرسد زیرا بنابراین تفسیر، با تمام خواسته او موافقت شده، در حالى که ظاهر آیات قرآن این است که با درخواست او به طور کامل موافقت نشده است، اضافه بر این در آیه مورد بحث «یوم الوقت المعلوم» است و در سوره واقعه «یوم معلوم» مىباشد و این دو با هم متفاوت است، بنابراین تفسیر صحیح یکى از دو تفسیر اول و دوم است.
در حدیثى نیز آمده است که منظور از «یوم الوقت المعلوم» زمان قیام حضرت مهدى( عج) است که به عمر ابلیس پایان داده مىشود.
در بعضی روایات آمده که شیطان به مرگ طبیعی از دنیا نمی رود، بلکه او را می کشند و در آخر الزمان کشته می شود. در بعضی از روایات گفته می شود: امام زمان (عج) وقتی ظهور کند آن ملعون را می کشد. امام صادق (ع) فرمودند: وقتی قائم ما قیام کند، در مسجد کوفه می آید و شیطان هم می آید و به زانو در مقابل آن حضرت قرار می گیرد و می گوید: وای از این روزِ سختی که در کمین من است. در این موقع امام زمان (عج) موهای جلوی پیشانی او را می گیرد و آن ملعون را گردن می زند.
در بعضی از روایات وارد شده که حضرت رسول (ع) کشنده شیطان است. امام صادق (ع) فرمود: «شیطان در زمان رجعت روی صخره بیت المقدس به دست حضرت رسول (ع) کشته و ذبح می شود».(نقل از کتاب شیطان در کمین گاه؛ نوشته نعمت الله صالحی حاجی ابادی؛ و نیز نهج البلاغه خوئی، ج2، ص65و64)
بقای سنت امتحان پس از مرگ ابلیس و شیطان
با مرگ و کشته شدن ابلیس، جهان رنگ آرامش را به خود می بیند. از این رو در آخرالزمان و در حکومت معصومان(ع) که حکومت جهانی و عدالت محور است،کم ترین زد و خورد وجود دارد؛ولی این بدان معنا نیست که همه در آن زمان به کمال بایسته و شایسته می رسند و متاله و خدایی می شوند، بلکه در آن زمان نیز گروه های انسانی بر مسیحیت باقی می مانند و همان را راه را می روند، چنان که در عصر حکومت جهانی معصومان(ع) سنت امتحان و آزمون بر قرار است؛ زیرا نفس انسانی نمرده و هواهای نفسانی هم چنان زنده است و می خواهد تا الهه باشد و معبود انسان گردد. از این روست که هنوز نیز خطاها و گناهانی از سوی انسان سر می زند. اما شرایط از نظر حملات بیرونی و وسوسه های ابلیسی و شیاطینی کاهش می یابد ولی این بدان معنا نیست که ارامش و اسایش پایداری چون بهشت ایجاد می شود؛ زیرا به هر حال، هر انسانی می بایست در امتحان و ابتلاء سربلند شود و حقیقت خویش را بنشاسد و دریابد.
بنابراین، کشته شدن ابلیس سبب نخواهد شد که عوامل گناه به طور کلى از جهان ریشه کن شود و مسأله اطاعت و آزمایش الهى منتفى گردد؛ چرا که عامل اصلى که هواى نفس است به قوّت خود باقى است.