پدر واژه آسمان است، همانند آسمان، صاف، زیبا، پرستاره و هستی بخش است. چونان که از آسمان بلند ، زیبا و استوار، آب صاف و شیرین زندگی می بارد. پدر نیز ، آسمان استوار و صاف و زیبای هستی بخش است که در میان خاکیان هستی می آفریند.
پدر، واژه زندگی است. زندگی در وجودش موج می زند و در شیرین ترین لحظات چون نم نم باران بر خاک می بارد تا زندگی را در آن بارور کند. خاک سرد، تیره و مرده ، با باران آسمان زنده می شود و زیبایی و طراوات می گیرد و هستی سبز روشنایی در آن موج می زند.
پدر واژه زندگی آسمانی است. همان گونه که آسمان با بارش خود، خاک مرده را زندگانی می بخشد ، پدر نیز با بارش هستی بخش خود بر خاک مرده، زندگی، صفا، سبزی و زیبایی را هدیه می کند و در کالبد خاکی روشنایی روحانی و آسمانی می بخشد.
پدر واژه روشنایی است. وقتی در آسمان می درخشد، زمین تاریک و سیاه را روشن می سازد و حرارت و گرمای خاص می بخشد. این گونه است که خاک گرم شده، مهر می یابد و مهر می ورزد.
پدر، مهر آسمان است که بر خاک می تابد تا بسوزد و بتابد. ماه در آسمان به مهر پدر روشن می شود و نرم و گرم بر شب تاریک زندگانی می تابد تا کودک زندگی رشد کند و جان گیرد.
در کلمات قرآن، پدر کلمه وجود است که از آن تولد معنا می یابد. اگر پدر نبود، تولد معنایی نداشت. از این روست که خداوند پدر را درکنار خود می گذارد تا تولد و زندگی حقیقت معنایی خودش را بیابد. پس عبودیت اگر بایسته و شایسته آفریدگار است، بایسته و شایسته پدر است؛ چرا که تقدس پدر به بستر فیض بودن آفریدگاری است؛ از این روست که خداوند، پدر را شایسته احسان دانسته است؛ چرا که اگر خداوند آفریدگار و شایسته عبودیت است، پدر مجرای این آفریدگاری و مقام احسان الهی است. این گونه است که عبودیت خدا در کنار احسان پدر معنا می شود.(بقره، آیه 83)
هر گاه به پدر می اندیشدیم معنای حیات و زندگی و زندگانی را درک می کنم؛ زیرا بی واژه هستی بخش پدر، زندگی و زندگانی در دنیا معنایی نداشت. پدر کلمه کن وجودی است که بدان فیکون معنا می شود. آب حیات در ظلمت تاریکی خاک است که آهسته از آسمان چون باران می بارد و خاک را بارور می سازد و زندگی را معنای تازه ای می بخشد.
پدر معنای حیات است؛ زیرا کالبد خاک به دم او جان می گیرد و جسد بی جان به ترنم شبانه اش جان می یابد. پس پدر هم تن را جان و هم جان را جان می بخشد. از این روست که پدر جان جانان است؛ زیرا تن و جان را جان می بخشد.
هر دم، لحظه زندگی است و هر دم پدر، حیات آفرین. پس دم به دم بر این لحظات حیات آفرین، شاد باش باد. شادباشی که بی پایان است و تنها به دم و لحظه و روزی نمی بایست بسنده کرد و جشن و آذین بست.
اگر امروز و این دم را آذین کردم و امروز در اندیشه پدر شدم، محدودیت واژگان زمان من است؛ چرا که تا چون پدر شدن بسی فاصله است و تا درک معنای تمام و کمال پدر بی نهایت عقل فرومانده. اما من هرگز برای رسیدن به کمال، حق را فدا نکنم و به سبب رسیدن به کمال عبودیت، بندگی را سرباز نزنم. از این روست که با اتقان به کمال چشم می دوزم و امروز را به شادباش کمالی پدر آذین می بندم؛ چون کمال دین و اتمام دین در این روز جلوه گری کرد.
من امروز را آذین می بندم و به یاد واژه کمالی پدر، ذکر می گویم تا ذکر الله را تصدیق کرده باشم. امروز روز میلاد پدر جان جانان است. اگر امروز سیزدهم رجب است، روز علی (ع) است که نفس محمد(ص) است. در چنین روزی است که جان محمد و نفس محمد(آل عمران، آیه 61) در کالبد انسانیت دمیده شد و جان به جان جانان روشن و سرافراز گشت و ندای آسمانی : انا و علی ابواه هذه الامه، سروده شد. من امروز را آذین می بندم و جشن و سرور بر پا می دارم، زیرا امروز بود که اکمال دین و اتمام نعمت شد(مائده، ایه 3) و جان جانان بر هستی و کائنات تابید و هستی به مهر وجود پدری روشن شد که جان جانان جهان است؛ مگر نه این است که پیامبر(ص) مظهر هستی و عرش الله است؟ مگر نه این است که پیامبر(ص) کالبد و جان جهان است و نفس او علی (ع) یعنی جان جانان در این روز متولد شده و ظهور یافته است؟ پس امروز روز پدر همه هستی است؛ زیرا در چنین روزی هستی معنایی دیگر یافت.
پدر آسمان و مادر زمین است. پدر خورشید و مادر ماه آسمان است. حقیقت مادر به پدر معنا یافت و زمین در آسمان پدر جاری و روان گشت؛ چنان که نور گرم و مهربان مادر از ضیای خورشید مهر انگیز، مهرپرور و مهرآفرین به فرزند رسید. پس سلام و درود بر تو ای خورشید آسمانی! ای حقیقت مهر و روشنایی!