در حالی که ما سبک زندگی اسلامی را سبک کامل برای جوامع بشری می دانیم، ولی در تصویرسازی آن مانده ایم چه رسد که در قالب تجسمی آن را به نمایش بگذاریم.
یکی از دوستان در حوزه آموزش و تبلیغ جهانی مکتب تشیع، با نگاهی انتقادی به این حوزه می گفت: ما برای این که از درستی روش ها و آموزش های خود آگاه شویم می بایست به نتایج و ثمراتی که درخت آموزش و تبلیغ به جا گذاشته مراجعه کنیم. به نظر می رسد که میوه های این درخت ناقص و نارساست.
به نظر می رسد که این درخت از نظر روشی و محتوای مطلوب دارای نواقصی است که اگر به شناسایی و درمان آن نپردازیم هم چنان میوه های نارسی در اختیار خواهیم داشت.
نگاه به گذشته
اگر نگاهی به سبک جامعه ایرانی یا دیگر جوامع شیعی بیاندازیم،به سادگی در می یابیم که با سبک زندگی ترسیم شده در آموزه های وحیانی اسلام و جامعه قرآنی، فاصله زیادی دارد؛ زیرا علل و عوامل گوناگونی موجب شده تا جوامع شیعی از جمله جامعه شیعی ایرانی نتواند به عنوان تجسم یک جامعه آرمانی شیعی خودنمایی کند. سبک زندگی در ایران، از تفکرات جاهلی موج می زند. البته اسلام مخالف فرهنگ های انسانی نیست و با فرهنگ های انسانی از دریچه تایید تا اصلاح تا تخطئه می نگرد. به این معنا که همه را در غربال آموزه های عقلانی و وحیانی می ریزد و ارزیابی کرده و مثبت و منفی می کند. اما به نظر می رسد که این کار در شکل نظام مند از سوی مدیران جامعه و رهبران آن، انجام نشده است و چیزی به عنوان تشیع ایرانی، تشیع شبه قاره ، تشیع عراقی یا تشیع لبنانی شکل گرفته است.
نتیجه این رویکرد آن است که فرهنگ جاهلی بدون عبور از غربال وحی و عقل هم چنان بر سبک زندگی مدعیان تشیع حاکم است.
البته جامعه شیعی از جمله ایران، در مقام ترسیم کلان، دارای ترسیم کاملی از سبک درست زندگی است که حتی نشانه های آن در زندگی فردی معصوم وجود دارد و آنان الگوهایی برای هر انسان مومنی است. اما در بخش اجتماعی و مرتبط با جامعه تنها مطالب کلان و کلی درباره سبک زندگی وجود دارد که حتی به درستی سامان دهی و نظریه سازی نشده اند؛ چرا که دولت اسلامی عصر نبوی(ص) یا علوی(ع)، هر چند که بیانگر نوعی جامعه ایده آل و آرمانی است، ولی به جهاتی که در مساله عصر ظهور و منجی مطرح می شود، یک عصر طلایی نیست و نمی تواند نمای کامل از سبک زندگی قرآنی ارایه دهد.
به سخن دیگر، ترسیم قرآنی جامعه آرمانی، هنوز به طور کامل تحقق نیافته است. از این روست که چشمان مسلمانان به ویژه شیعیان به عصر مهدوی (عج) دوخته شده تا آن جامعه آرمانی و ناکجا آباد و مدینه فاضله را تحقق بخشد و وجود عینی و مملوس دهد.
آن چه در کتب ما از جامعه آرمانی نوشته شده از نقص عمده ای رنج می برد، زیرا به کلیات در آن بسنده شده و تمامی روابط در یک دستگاه سامان نیافته است. بنابراین،لازم است که گروهی از اندیشمندان و نخبگان به این آموزه های کلی وحیانی و عقلانی مراجعه کنند.
در حال حاضر با نگاهی به رسانه هایی که به عنوان ابزار آموزشی و فرهنگی مورد استفاده قرار می گیرند، به خوبی دانسته می شود که نگاه نخبگان و هنرمندان به گذشته است. در حالی که تصویر و ترسیم گذشته می تواند مفید باشد، ولی این تصویر بدون ترسیمی از آینده و دستگاه کامل نظام جامعه و دولت نمی تواند، مفید و سازنده باشد.
سیمای ناکجاآباد شیعی
درحالی که رسانه های غرب فرهنگی سبک زندگی آمریکایی را همراه با مدینه فاضله آن در ناکجاآباد ترسیم می کنند، ما حتی بر اساس آموزه های شیعی نخواسته ایم در ترسیم و تصویرسازی از سبک زندگی شیعی گامی برداریم. در مساله مهدویت که چراغ امید ماست، تنها به کلی گویی بسنده کرده ایم.
بنا بر فرمان رهبری، ما می بایست با بهره گیری از نقشه راه غرب، نقشه راهی ترسیم کنیم تا گام به گام نه تنها به تقابل با فرهنگ مادی گرایانه و حسی گرایانه و منحط غرب برخیزیم، بلکه تصویر روشن از آن چه می خواهیم بدان برسیم و فرصت زمانی رسیدن به آن ترسیم نماییم.
اگر نگاهی کوتاه و گذرا به سینمای غرب و دیگر آثار در عرصه ادبیات و فرهنگ غربی داشته باشیم، به سادگی در می یابیم که آنان نه تنها جامعه الگوی خود را مانند سبک زندگی آمریکایی در اختیار داشته و به جهانیان معرفی می کنند، بلکه اتوپیا و مدینه فاضله و ناکجاآباد خود را نیز در سیمای آینده به تصویر می کشند و راه رسیدن به آن را در نقشه راهی کلان ترسیم می کنند.
از جمله این آثار که نگاهی فلسفی به سبک زندگی آمریکایی و مدینه فاضله ی آن دارد می توان به گمشده یا لاست اشاره کرد. این سریال تصویر و ترسیمی از ناکجا آباد فرهنگ غربی است. فرهنگ غربی می کوشد تا در چارچوب لیبرال دمکراسی مسیحی خود، جهان آرمانی که با الگوی آمریکایی جهانی می شود، به تصویر بکشد و دستگاه کاملی از آن را ارایه دهد.
این در حالی است که ما با اصل منجی ومهدویت و جامعه آرمانی نه تنها به تبیین این دستگاه و نظام آرمانی برای انسان و جامعه نپرداخته ایم، بلکه یک کتاب جامعه از آن چیزهایی که در آموزه های دینی به عنوان نظام برتر معرفی شده تدوین نکرده ایم. این گونه است که در برابر پرسش مخاطبان پیام های خود در سراسر جهان با این مشکل مواجه می شویم که ما چه تصویر و ترسیمی از جهان آرمانی و برتر و جامعه قرآنی داریم.
مشکل ما در برابر مخاطبان این است که نمی توانیم نظام کنونی در جمهوری اسلامی و بلکه بدتر جامعه اسلامی ایرانی را به عنوان یک جامعه در مسیر جامعه آرمانی معرفی کنیم؛ زیرا نظام و هم چنین جامعه کنونی ما به شدت از نواقص عمده ای رنج می برد. از این روست که طلاب حوزه های علمیه حتی در دستگاه بسته حوزوی نمی توانند جامعه کوچک آرمانی را ارایه دهند و یک انسان نیمه کامل و نیمه تمامی را به دیگران ارایه دهند؛ چه رسد که بتوانند برای دیگران الگوی مناسبی باشند.
حال اگر ما نمی توانیم در یک مدل کوچک تجسم عینی از جامعه آرمانی داشته باشیم، دست کم تلاش کنیم سیمای آن جامعه آرمانی را در یک سریال و فیلم و رمان و متن به ترسیم کشیم. البته با استفاده از قدرت رسانه تصویری و دیداری و امکانات آن، به نظر می رسد که می توان جامعه آرمانی و ناکجاآباد قرآنی و شیعی را ترسیم کرد و به جهانیان ارایه داد؛ شاید این گونه ما بتوانیم برای کسانی که مخاطب پیام های حوزه های شیعی در جهان هستند، نمونه آرمانی برگرفته از آموزه های آن را ارایه دهیم و برای آنان ملموس نماییم تا آنان در این راه گام بردارند.
فقدان تصویر یا ترسیم کامل از دستگاه و نظام آرمانی می تواند در زمانی که گفتمان رقیب به شدت در حال اشباع جهان به تصویر و ترسیم سازی جامعه آرمانی خود است، ما را در یک حالت انفعالی فرو برد و از قدرت تهاجم فرهنگی به تدافع بکشاند و از فعال بودن به انفعال سوق دهد.