نقش کلمه در فرهنگ قرآنی
خداوند در آیاتی از قرآن به نقش کلمه توجه می دهد. از نظر قرآن، کلمه تنها واژگانی نیست که مفاهیم را منتقل می کند، بلکه حقایقی هستند که در خارج از ذهن حضور مستقیم دارند. از این روست که کلماتی الهی نقش دیگری به خود می گیرند و کلماتی چون " کن فیکون" (بقره ، آیه 117 و آل عمران، ایه 47 و انعام،آیه 73 و انبیاء، آیه 90) کلمه وجود می شود و خروجی آن چون موجودات به عنوان کلمات معرفی می شود. خداوند در آیاتی از جمله 27 سوره لقمان از کلمات بی نهایت موجودات و آفریده های خویش سخن می گوید که با هفت دریا نیز نمی توان همه آن را نوشت.
کلمه و بیان ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، چنان که ارتباط تنگاتنگی نیز با علم و دانش دارند و خداوند در آیاتی از این نقش و ارتباط سخن گفته و جایگاه و ارزش آن را تحلیل و تبیین نموده است که از جمله می توان به آیاتی از سوره قلم و الرحمن اشاره کرد.
در آیات آفرینش انسان نیز از حقیقت کلمه و جادوگیری کلمات سخن به میان آمده است و مساله انباء و علم را به هم ربط می دهد و جالب این که رهایی انسان از سقوط پس از توبه به کلماتی است که خداوند به انسان القا می کند: فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرحیم( بقره، آیه 37)
برای خداوند کلمات خاص وجودی است که از آن جمله می توان به کلمه وجودی حضرت عیسی (ع) اشاره کرد که خداوند خود در این باره می فرماید: إن الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسى ابن مریم وجیها فی الدنیا(آل عمران، آیه 45)؛ یا این که می فرماید: إنما المسیح عیسى ابن مریم رسول الله و کلمته ألقاها(نساء، ایه 171)
این کلمات وجودی به خوبی نقش کلمه و ارزش آن را در فرهنگ قرآنی و الهی و وحیانی تبیین می کند. این نقش چنان مهم است که نمی توان از آن چشم پوشید؛ زیرا همان اندازه که ارزشمند و قدرتمند است، همان اندازه نقطه ضعف اساسی و اصلی انسان است. وضعیت کلمه را می بایست همانند وضعیت چشم اسفندیار دانست که نقطه قوت و ضعف اوست.
انسان با کلمه در دام شیطان می افتد؛ زیرا شیطان با کلمات اغواگر خویش انسان را وسوسه می کند تا سقوط کند و مقام خلافت را از دست دهد؛ هر چند که خداوند به داد انسان رسید و او را با کلمات وجودی محفوظ داشت و تنها از مقامی هبوط کرد، ولی سقوط نکرد؛ ولی این دلیل نمی شود که فرزندان آدم و انسان سقوط نکنند؛ چنان که بسیاری از آنان به اغواگری ابلیس برای رسیدن به فرشته وشی و پریرویی یا جاودانگی در دام ابلیس و شیطان گرفتار آمده (طه، آیه 120) و اخلد الی الارض(اعراف، آیات 166 و 167) شدند و سقوط کردند.
کلمه شیطان در جنگ نرم
شیطانی کلماتی را در جنگ نرم به کار می گیرد که آدمی را شیفته خود می سازد و ناخواسته دنبال امیال و آرزوهایش می کشاند. این گونه است که بی هیچ خون و خونریزی، آدمی در پی شیطان و کلمه می رود.
در جهان امروز، شیاطین جنی و انسی با بهره گیری از همه ابزارها بهره می برند تا کلمه و کلمات را به خانه و دل های مردمان وارد سازند؛ زیرا به تاثیر شگفت کلمه و جادویی آن آگاه هستند. آنان آگاه هستند که حکومت بر دل ها و قلب ها،به معنای استثمار و استعمار حقیقی است و شخص مجذوب کلمه و کلمات خود اسیر عاشقی است که همه هستی اش را در پای کلمه می ریزد. استعمارگران و شیاطین جهان هم چون جرج پنجم می داند که "...در گذشته تمام کاری که یک پادشاه انجام می داد، این بود که محکم پشت اسب بنشیند و مواظب باشد که نیفتد؛ اما امروز ما باید به خانه های مردم نفوذ کنیم و خودمان را برایشان لوس کنیم..."! یعنی به زبان ساده، شیاطین انسی هم چون شاگردان شیطان جنی و ابلیس دانستند که حکومت با صرف تکیه زدن برتخت و نمایش سیاسی قدرت شدنی نیست، بلکه بایستی با گفتار و سخنرانی درون خانه های مردم نفوذ کرد! و از طریق کلمه و اغواگری شخص را اسیر خویش سازند و مردمان را برده خود سازند و بی هیچ هزینه بر آنان حکومت کنند.
اغواگری کلمه همان چیزی است که امروزه در فرهنگ سیاسی به عنوان جنگ نرم یا Soft War نام دارد. ژنرال دوایت آیزنهاور رییس جمهوری ایالات متحده آمریکا در سالهای اولیه جنگ سرد در باره اغواگری شیطانی از طریق کلمه و جنگ نرم گفته است: "ما به هیچ وجه قصد نداریم که در جنگ نرم، از طریق فشار و اعمال زور بر قلمرو یا ناحیه ای مسلط گردیم. هدف ما به مراتب عمیق تر، فراگیرتر و کامل تر است. ما در تلاشیم تا جهان را از راه های مسالمت آمیز،از آن خود گردانیم...ابزارهایی که برای گسترش این واقعیت استفاده می کنیم، به ابزارهای روانی مشهورند. اما از لحاظ این که این کلمه چه کاری قادر است انجام دهد، هیچ نگرانی به خود راه ندهید. جنگ نرم در واقع اذهان و اراده های افراد را مورد هدف قرار می دهد..."
نویسنده شیطان، جوزف نای (تئوریسین معروف آمریکایی) در کتابی با نام "قدرت نرم" یا "Soft Power "در تشریح جنگ نرم و سیاست های ابلیس و شیطان در جامعه انسانی برای حکومت و سقوط انسان از انسانیت می نویسد: "... وقتی بتوانی دیگران را وادار کنی ایده هایت را بپذیرند و آنچه را بخواهند که تو می خواهی، در این صورت مجبور نخواهی بود برای هم جهت کردن آنها با خود، هزینه زیادی صرف سیاست هویج و چماق کنید. اغوا همیشه موثرتر از اکراه است و ارزش های زیادی مانند دمکراسی، حقوق بشر و فرصت های فردی وجود دارند که به شدت اغوا کننده اند..."
ابلیس درباره نقش اغواگری و کلمه در جنگ نرم برای اسقاط انسان از انسانیت می گوید: قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛ گفت: «پروردگارا! چون مرا اغوا کردی و گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادى را) در زمین در نظر آنها زینت مىدهم، و همگى را اغوا و گمراه خواهم ساخت.(حجر، ایه 39)
اغواگری اشکال گوناگونی دارد که گاه از طریق Inception انجام می گیرد. این واژه به معنای "کاشتن ایده ای در ذهن ناخودآگاه فرد هدف از طریق خواب کردن" تعریف می شود. به این معنا که اراده شخص را از طریق رویا در اختیار می گیرند، ولی اغواگری تنها از این طریق نیست، بلکه بسیاری از مردم در بیداری گرفتار نوعی اغوا کلمه می شوند؛ زیرا کلمات گاه شخص را چنان مجذوب می کند که اراده خود را همانند فرد خواب آلوده در اختیار دیگری قرار می دهد و مانند مترسک با نخ کارگردان می گردد و همان افکار و اعمالی را می پذیرد و انجام می دهد که به او القا می شود.
جریان فتنه با تارنمای کلمه و اغواگری در خدمت ابلیس و شیطان بزرگ است و همان چیزی را دنبال می کند که شیاطین جنی و انسی دنبال می کنند. نقش اغواگری کلمه را می بایست شناخت؛ چرا که چشم اسفندیار انسان و جامعه است و هر آسیبی که انسان و جامعه انسانی بدان مبتلا می شود به سبب اغواگری با ابزار کلمه است. یعنی همان چیزی که نقطه قوت انسان است همین نقطه ضعف آدمی است.