حتی در نظر غیرمتدینان پیامبران روشنفکران و مصلحان زمان خود بودند. این نقشی است که هیچ یک از دوست و دشمن آن را انکار نمیکند. آنان در جامعه خود تحول و دگرگونی پدید آوردند و انقلابیون زمان و زمانه خود بودند. آثار وجودی ایشان از مرزهای جغرافیایی و فیزیک نیز بیرون زد و در فراجغرافیایی مکانی و زمانی قرار گرفتند و در نظر برخی به اسطوره و افسانه پیوستند به طوری که وجود انسانی آنان در هالههایی از تقدس و پاکی فرازمینی نهان شد.
چرا چنین شد؟ برای دستیابی به پاسخی درست و منطقی میتوان به شواهد و گزارشهای مختلف مراجعه کرد. در این گزارش ها نیز میتوان بر یک هنر ایشان تاکید ورزید. پیامبران هنر دلربایی داشتند. آنان در دل ها نفوذ میکردند و بر جانها حکومت. نقش ایشان نیز از همین رو جاویدان و پایدار بود. آنان بر خلاف شاهان و حاکمان دنیا بر دلها و جانها فرمانروایی میکردند و آثار این حکومت در تمام جهات وجودی افراد پیرو به خوبی هویدا شد. آثار این تحول به آن اندازه بود که فرد گرفتار جذبه ایشان چون مسحور شدگان با دل و جان همه فرمانهای ایشان را به دیده منت پذیرا میشدند.
کسانی را به عشق و محبت خود گرفتار میکردند که همه از آنان قطع امید کرده بودند. این هنری بود که ایشان داشتند. از بد و بدترین، بهترین انسانها را ساخته و به جامعه انسانی تحویل دادند. کسانی که خود رهبران گروههای اجتماعی چندی را به عهده گرفتند.
در روایت است که زن فاحشه ای به حضرت عیسی(ع) گفت: آیا من هم میتوانم توبه کنم؟
آن حضرت پاسخ داد: آری.
زن پرسید: اگر توبه کردم به خانه من میآیی؟
فرمود: آری.
همراهان و حواریون ایشان اعتراض کردند که این چه قولی است که دادهای؟
آن حضرت رو به ایشان کرد و فرمود: اگر چوپان باشید و گوسفندتان گم شود به دنبال آن نمیگردید و یا تنها از بقیه مواظبت میکنید که گم نشوند؟
گفتند: گوسفندان را در یک جای امن میگذاریم و به سراغ گمشده میرویم.
آن حضرت فرمود: من برای یافتن گمشدهها آمدهام.