هر کسی به چیزی ایمان داشته باشد، می کوشد تا آن را تبلیغ کند و دیگران را به سوی آن بکشاند تا دیگران نیز با او از فواید و آثار آن بهره مند شوند. اصولا انسانی که به چیزی باور و ایمان داشته باشد نمی تواند تبلیغ کند، هر چند که در بیش تر مواقع این تبلیغ عملی است نه زبانی، ولی همواره تبلیغ انجام می شود. کم تر کسی است که بتواند از دایره مبلغ بودن بیرون برود و حتی کسانی که از نظر زبانی بخل می ورزند با تمام وجودشان در عمل به تبلیغ باورهای خود می پردازند؛ چرا که باور در آدمی از عقل و اندیشه می گذرد و بر احساسات و عواطف او تاثیر می گذارد و نگرش و رفتارش را تغییر می دهد. بنابراین اگر کنش تبلیغی نداشته باشد واکنش تبلیغی خواهد داشت.
البته از نظر امام صادق(ع) همین واکنش های تبلیغی موثرتر و تاثیرگذارتر از کنش های گفتاری در تبلیغ یک باور است. از این روست که به مومنان و شیعیان خود می فرماید: کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم، به غیر زبان و گفتار مردمان را دعوت کنید. یعنی به جای این که سخنرانی کنید، بروید به همان باورهایتان عمل کنید. وقتی مردم تاثیر باورها را در عملکرد و زندگی شما می بینند خود به خود به سوی باورهایتان جذب و جلب می شوند.
وقتی انسان باوری چون خدا و رستاخیز را در نگرش خود بروز دهد، انسانی اخلاقی می شود و انسان اخلاقی، انسانی متواضع و فروتن، نیکوکار و عادل است به گونه ای که حتی در سخن خویش نیز به عدالت می رود؛ زیرا عدالت را عین تقوا می شمارد که بدان می تواند به زندگی سرشار از آرامش و آسایش دست یابد.
انسان اخلاقی، با مردم نرم و لطیف و مهربان است و نسبت به آنان تکریم می ورزد و احترام می گذارد. همه وجودش عشق و محبت به انسانیت می شود و می کوشد تا دیگران را به صلاح و نیکی دعوت کند. از این رو با انواع کمک ها از انفاق و احسان تا ایثارگری حقیقت باور خودش را به مردمان نشان می دهد. همین نگرش و رفتار است که مردم را به سوی دین اخلاقی دعوت می کند و ناخواسته شخص مبلغ دین می شود که تاثیرش از مبلغ زبانی و گفتاری بیش تر است.
اولین تاثیر اخلاق این است که همگان را تکریم کند. نشانه این تکریم آن است که دیگران را بزرگ و برتر شمارد. همین تکریم موجب می شود تا آدمی نسبت به دیگران و اندیشه ها و رفتارشان به گونه ای دیگر داوری و قضاوت کند. چون خود را برتر و بزرگ نمی شمارد، به این باور می رسد که همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند. بنابراین به سوی مشورت به همگان رو می آورد حتی اگر کودکی و یا نوجوانی و جوانی کم سن سال تر از وی باشد؛ زیرا مشورت یعنی بهره گیری از عقل دیگران در کار خویش.(آل عمران ، آیه 159) البته اجباری نیست که پس از مشورت به همان که گفته شده عمل شود، بلکه این امکان را به شما می دهد تا از زوایای مختلف به یک موضوع بنگرید و از آراء و انظار دیگران بهره مند شوید و هنگامی که با عقل و خرد خود صواب هر یک از اقوال و آراء را به دست آورید، با عزم و جزم جدی در پی انجام آن باشید.
خداوند در آیه 102سوره صافات می فرماید که حضرت ابراهیم(ع) با نوجوانش مشورت می کند و می فرماید: انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری؛ در رویا دیدم که من تو را ذبح می کنم بنگر رای و نظرت در این باره چیست؟
این در حالی است که متکبران و مستکبرانی چون فرعون حتی به نخبگان جامعه خویش که عقلای قوم و خردمندان آن است، با تکبری شگفت آمیز می گوید: قالَ فِرْعَوْنُ ما أُریکُمْ إِلاّ ما أَری وَ ما أَهْدیکُمْ إِلاّ سَبیلَ الرَّشادِ؛ فرعون گفت: نظر و رایی برای شما جز همان رای و نظرم نیست و من شما را جز به راه رشد و صلاح هدایت نمی کنم.(غافر، آیه 29)
دیکتاتوری آن است که انسان خود را برتر بداند و رای خویش را عین رشد و صواب بر شمارد که با واقع مطابق است و رای دیگران را بی مقدار و نادرست و غیر رشدی بداند. چنین رویه ای عین خودپسندی، غرور و دیکتاتوری و استبداد رای است که سرانجامی جز هلاکت شخص و جامعه ندارد.
بنابراین اگر کسی می خواهد تبلیغ کند می بایست حتی از مشورت خردسالان بهره مند شود. دیگر این که اگر می خواهد کلامی با بزرگان داشته باشد، ملاطفت نماید و اصل ملاطفت را نسبت به همگان حتی بزرگان داشته باشد. این گونه است حضرت ابراهیم (ع) که با خردسال به جای آن که نامش را برد از در تکریم و ملاطفت وارد می شود و می فرماید: یا بنی، فرزندم و هنگامی که با سرپرست پیر بت پرستش سخن می گوید با ملاطفت می فرماید: یا ابت(مریم ، ایات 42 و 44)
به هر حال، تواضع و فروتنی در تبلیغ موجب می شود تا دیگران با روح و جانش خویش با شما ارتباط پیدا کنند و نوعی پیوند روحی میان شما برقرار شود که آثار آن تبعیت محض از مبلغ و الگوبرداری از شیوه گفتاری و رفتاری مبلغ است.