شاید هر کسی آرزوی زندگی خود و دیگری را دارد و حتی برخی دوست دارند دست کم بیش از صد سالی زندگی کنند، اگر چه عمر هزارساله نوح هم خواهان شماری اندک است. با این همه هیچ کس یا کم تر کسی را می توانی بیابی که آرزوی مرگ کند. این گریز و گاه بیزاری از مرگ حتی در میان کسانی وجود دارد که مرگ را دروازه به جهان و سرای برتر می دانند و آن را پایان زندگی و هستی نمی دانند. با این همه، کم تر کسی است که مرگ را بهتر از زندگی بداند و یا حتی آن را "احلی من العسل، شیرین تر و گواراتر از عسل و شهد انگین" بر شمارد.
خداوند در آیه 96 سوره بقره آزمندی مشرکان و یهودیانی را گزارش می کند که خواهان عمر هزارساله هستند. این که مشرکانی که اعتقاد به قیامت و رستاخیز ندارند گرایش و آزمند زندگی دنیا و عمر هزارساله باشند، امری طبیعی است، اما شگفت از مردمانی که مدعی ایمان به رستاخیز هستند و چنان به دنیا دلبسته شده اند که از مرگ بیزاری می جویند و دوست دارند تا در دنیا جاودانه باشند: وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ ؛ و آنان را مسلماً آزمندترین مردم به زندگى دنیا، و [حتى حریصتر] از کسانى که شرک مىورزند خواهى یافت. هر یک از ایشان آرزو دارد که کاش هزار سال عمر کند با آنکه اگر چنین عمرى هم به او داده شود، وى را از عذاب دور نتواند داشت؛ و خدا بر آنچه مىکنند بیناست.
برخی از یهودیان مدعی این بودند که تنها آنان بهشت می روند، از این روست که خداوند از آنان می خواهد تا اگر راست می گویند که بهشت از آن ایشان است، آرزوی مرگ کنند، ولی این افراد هرگز خواهان مرگ نمی شوند و حتی دوست دارند که عمر هزارساله داشته باشند.
قرآن در این آیه شریفه مىفرماید: اگر راست مىگویید، پس آرزوى مرگ کنید. چرا که اگر کسى براستى بر این عقیده باشد، مىداند که مرگ براى او از زندگى در این جهان، با این همه مشکلات و گرفتاریها و غم و اندوه گوناگون بهتر است؛ و یقین دارد که در سراى جاودانه، یکسره در نعمتها غرق مىشود و به حیات ابدى بال مىگشاید؛ از این رو، مرگ را بر زندگى برمىگزیند.
امام حسن (ع) دوّمین امام نور (ع) پدرش امیر مؤمنان (ع) را در کارزار صفّین دید درحالی که با لباس عادى و بدون داشتن زره، میان دو سپاه قدم مىزد. به او نزدیک شد و گفت: پدرجان! لباسى که بر اندام مبارک شماست، لباس رزم نیست؛ آیا نگران جان خویش نیستید؟
امیر مؤمنان (ع) فرمود: «یا بنى ان اباک لایبالى وقع علىالموت او وقعالموت علیه.» پسرم! پدرت از این باک ندارد که بر مرگ چیره و برآن وارد شود یا برعکس.
عمّار یاسر نیز با ایمان به سراى آخرت و نعمتهاى خدا، در بحرانىترین شرایط جنگ صفّین گفت: «... الآن الاقىالْأحبّة محمّداً و حزبه.» از مرگ در راه خدا چه باک؟! که اینک دوستان خویش، محمّد(ص) - آن پیامآور برگزیده - و یارانش را دیدار خواهم کرد.
اکنون این پرسش مطرح می شود که اگر به راستى آرزوى مرگ بهتر از دوستداشتن زندگى دنیاست و مردم پرواپیشه باید آن را از خدا بخواهند، پس چرا پیامبر گرامى(ص) که برترین انسانها و نزدیکترین بنده به آفریدگار خویش است، فرمود: هیچگاه کسى از شما بخاطر مشکلات زندگى یا زیانى که به او مىرسد، آرزوى مرگ نکند؛ بلکه دست نیایش به بارگاه خدا بردارد و بگوید: «اللّهم احینى مادامتالحیاة خیراً لى؛ بار خدایا! تا لحظهاى مرا زنده بدار که زندگى براى من شایستهتر است؛ و آنگاه که مرگ پرافتخار برایم بهتر و زیبندهتر است، مرا از این جهان فانى به دیار باقى انتقال ده.
پاسخ این پرسش روشن است؛ زیرا از دیدگاه پیامبر(ص) هنگامى که آرزوى مرگ به انگیزه بیتابى و بىاعتمادى به خویش و ضعف دربرابر مشکلات زندگى باشد، ناپسند است و مرگى است فاقد افتخار و آسایش؛ چرا که خدا و پیامبرش ما را به پایدارى و شکیبایى و واگذارى کارها به خدا و تلاش و کوشش شایسته فرمان مىدهند. امّا اگر یقین داشته باشیم که با ادامه زندگى ناهنجار و در غرقاب گرفتاریها، امید و اعتماد به خدا متزلزل و نافرمانى خدا شروع مىشود، در اینجا مرگ بهتر از زندگى در خفّت و اسارت در دام هواى نفس و شیطانهاست؛ و انسان پرواپیشه و باایمان، مرگ را بهتر از زندگى ذلّت بار و گناهآلود مىداند و آرزوى مرگ مىکند.
اما این که انسان ها از مرگ می هراسند به سبب این که است که کارهای زشت و گناه زیاد انجام داده و مرتکب شده اند: «و لن یتمنّوه ابداً بما قدّمت ایدیهم؛ ولى بخاطر کارهایى که از پیش انجام دادهاند، هرگز آن را آرزو نخواهند کرد»
این آیه شریفه درمورد یهود است؛ همان گروهى که در آیه قبل از آنان سخن رفت؛ و روشن مىسازد که آنان به خاطر عملکرد زشت خویش، هرگز آرزوى مرگ را نخواهند کرد.
از پیامبر گرامى(ص) نقل کردهاند که: اگر یهود آرزوى مرگ مىکردند، آرزویشان برآورده مىشد، و آنگاه جایگاه خویش را در دوزخ مىدیدند؛ ازاینرو، خدا فرمود: هرگز آرزوى مرگ نخواهند کرد؛ چرا که دروغشان آشکار مىشود.
از آیه شریفه بر می آید که عشق به زندگى و حرص به داشتن عمرى طولانى، اگر به انگیزه دنیا و دنیاپرستى و لذّتجویى و بىبندوبارى باشد، گناه است و سخت نکوهیده و از خصلتهاى منفى یهود و شرک گرایان؛ امّا اگر اشتیاق به زندگى دراز، به نیّت فرمانبردارى و انجام کارهاى شایسته بیشتر و توبه و درک سعادت افزونتر باشد، بسیار پسندیده است.
امیر مؤمنان (ع) درباره باقیمانده عمر انسان با ایمان مىفرماید: « لا قیمة لها یُدرک بها مافات یحیى بها ما امات؛ براى باقیمانده عمر انسان باایمان، نمىتوان ارزشگذارى کرد، چرا که او به برکت آن مىتواند فرصتهاى ازدسترفته و کارهاى انجامنیافته را جبران کند و توبه نماید و به کمک آن هر چه را مرده است، زنده سازد.»(مجمع البیان، ذیل آیه)
علامه طباطبایی در ذیل آیه می نویسد: منظور از هزار سال، طولانىترین عمر است، و کلمه هزار، کنایه از بسیارى است، چون در عرب آخرین مراتب عدد از نظر وضع فردى همین عدد هزار(الف) است، و بیش از آن اسم جداگانه ندارد، بلکه با تکرار (الف الف؛ هزار هزار) و یا ترکیب (عشره آلاف؛ ده هزار و یا مائه الف؛ صد هزار) تعبیر می شود.
برخی از مسلمانان پیش از آن که حکم جهاد از سوی خداوند نازل شود، خواهان جهاد و شهادت بودند، ولی هنگامی که حکم جهاد صادر شد، از آن گریزان شدند؛ زیرا ایشان نیز سست عنصر بودند و اگر ایمان واقعی به آخرت و زندگی برتر داشتند به حکم عقل به جهاد و شهادت می رفتند تا از زندگی برتر و بی درد و رنج و تمام آسایش و آرامش در سرای جاودان بهره گیرند؛ زیرا به قول علامه علاقه به زندگی راحت جاودانه و ترجیح آن به زندگی رنج آور امری طبیعی و فطری بشر است. علامه می نویسد: کسی در این مطلب کمترین شک نمی کند؛ زیرا انسان و بلکه هر موجود داراى شعور، وقتى که بین راحتى و تعب مختار شود، البته راحتى را اختیار می کند، و اگر میان دو قسم زندگى یکى مکدر و آمیخته با ناراحتىها، و دیگرى خالص و صافى، مخیر شود، بدون هیچ تردیدى عیش خالص و گوارا را اختیار مىکند، و به فرضى هم که بدون اختیار گرفتار زندگى پست و عیش مکدر شده باشد پیوسته آرزوى نجات از آن و رسیدن به عیش طیب و گوارا در سر مىپروراند، و حتى یک لحظه هم از حسرت بر آن زندگى خالى نیست، نه قلبش، و نه زبانش، بلکه همواره براى رسیدن به آن سعى و عمل مىکند. این امر فطرى است.
هدف از زندگی و مرگ
بنابراین اگر انسان مرگ را می خواهد به قصد دست یابی به آسایش و آرامش و رهایی از شرور و مصیبت های دنیا بخواهد و اگر آرزوی زندگی در دنیا را دارد، برای جلب و جذب خیر و بهره مندی بیش تر از طبیعت دنیا برای رسیدن به کمالات و تقرب به خداوند باشد. از این روست که در دعای ماثوری که در مفاتیح الجنان از امام سجاد(ع) برای روز سه شنبه نقل شده، آمده است: اللهم اجعل الحیاة زیادة لی فی کل خیر ، واجعل الموت راحة لی من کل شر؛ خداوندا! زندگی را وسیله ای برای افزایش خیرم قرار ده و مرگ را وسیله رهایی و راحت از هر بدی و شری بساز.
به این معنا که اگر خواهان زندگی بیش تر در دنیا هستیم به قصد و هدف دست یابی به خیر بیش تر و قرب الهی و متاله و خدایی شدن باشد و اگر خواهان مرگی هستیم برای رهایی از شرور دنیا باشد. بنابراین از خداوند بخواهیم تا دنیا و لذت های آن را هدف نهایی زندگی ما قرار ندهد و ما در پناه خویش گیرد و خیر را نصیب و بهره دنیایی ما کند.