روح امری مجرد است. این بدان معناست که شکل و قالب خاصی ندارد و به یک معنا بی شکلی اصل در آن است. چنان که روح به سبب همین تجرد خویش، بیرون از دایره ذکرویت و انوثیت یعنی همان مرد و زنی است. بنابراین تفاوت هایی که در ظاهر انسان ها یافت می شود، ارتباطی به روح آدمی ندارد.
روح برای این که در جهان مادی ظهور و بروز یابد، نیازمند چیزی است که ما از آن به تن و اندام یاد می کنیم و در عربی از آن به جسم و جسد تعبیر می شود. البته تفاوت هایی میان جسم و جسد گفته اند. به این معنا که جسم به چیزی گفته می شود که دارای روح می باشد، هر چند که روح انسانی نباشد و جسد به چیزی گفته می شود که دارای روح نیست و جان و روان تهی است. از این روست که به قالب تهی شده آدمی از روح و جان، جسد می گویند. در حالی که پیش از مرگ همین تن و بدن را به عنوان جسم می شناسند.
از نظر آموزه های قرآنی، انسان مرکب از روح و ماده است. به این معنا که آدمی، موجودی است که روح الهی به شکل مجرد در او نیست، بلکه به در جسم آدمی دمیده و نفخ شده است. این بدان معنا خواهد بود که روح آدمی بر خلاف موجودات مجرد، مجرد از جسم و ماده نیست. از آن جایی که روح در جسم وقتی دمیده شود، دیگر روح مجرد نیست، از آن به نفس و در فارسی روان تعبیر می شود، چنان که روح مجرد در فارسی به عنوان جان معرفی می شود. بنابراین، جان آدمی تا زمانی که در کالبد مادی و جسمانی تن و بدن قرار دارد، نفس انسانی گفته می شود و با مرگ و جدایی آن از تن، جان و روح مجرد می شود. با این همه جان آدمی هرگز شکل مجردات محض و صرف چون فرشتگان نخواهد بود، زیرا همواره در عوالم بالادستی نیز دارای جسم می باشد. با این تفاوت که جسم انسانی در هر نشاه و عالمی، تفاوت هایی با جسم مادی دنیوی خواهد داشت. به عنوان نمونه در عالم برزخ از جسم لطیف دیگری بهره مند است که از آن به جسم برزخی یاد می شود. شاید در خواب هایتان این جسم لطیف را تجربه کرده باشید؛ زیرا دارای شکل و مقدار است با تفاوت هایی که با جسم و عنصر مادی محض عالم دنیوی دارد.
بنابراین، انسان در همه عوالم، دارای چیزی است که از آن به شکل، جسم و کالبد و مانند آن یاد می شود. اما فرشتگان و دیگر موجودات مجرد این گونه نیستند. از آن جایی که جنیان نیز همانند انسان ها از عنصر مادی آتش آفریده شده اند دارای شکل و کالبد جسمانی هستند با این تفاوت که جسم آنان همانند انژری و آتش پاک و لطیف تر از عنصر خاک است.
تمثل و تجسم یابی فرشتگان
فرشتگان الهی که موجودات مجرد محض می باشند، از جسم مادی برخوردار نمی باشند. از این روست که در بی شکلی محض هستند. همین مساله موجب می شود تا نیازمند چیزی به نام لباس نباشند. مراد از لباس در این جا همان قالب و اندامی است که روح آدمی به عنوان نفس و روان در آن جایی می گیرد.
خداوند در آیه 9 سوره انعام می فرماید که فرشتگان اگر بخواهند در عالم ماده ظهور و تجلی یابند، نیازمند لباس هستند. این لباس می تواند لباسی از عالم برزخی باشد که از آن به لباس جنی می توان یاد کرد که لطیف تر از لباس انسانی است. در این صورت سخن از تمثل فرشتگان است؛ زیرا در این صورت همانند پوشش جنیان بر آدمی ظاهر می شود. اگر این گونه فرشتگان ظهور یابند و شکل و قالب بپوشند در آن صورت تنها فردی که بر او ظهور و تجلی یافته اند قادر به دیدن آن ها هستند. خداوند در آیه 17 سوره مریم می فرماید: ارسلنا الیها روحنا فتمثّل لها بشرا سویا؛ ما به سوی مریم روح خودمان را فرستادیم و آن روح برای مریم به شکل بشر کامل تمثل یافت. به این معنا که در عالم مثال به شکل انسان کامل برای مریم(س) ظهور یافت. این عالم مثال همان عالم جنیان است. از این روست که تنها حضرت مریم(س) روح را می دید و دیگران از دیدن آن ناتوان بودند. خداوند در باره جنیان می فرماید: انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم"؛ ابلیس و هم نژادهایش شما را می بینند از جایی که شما آن ها را نمی بیند.(اعراف ، ایه27)
بنابراین، هنگامی که فرشته ای به صورت بشری کامل تمثل یابد تنها شخصی که برای او تمثل یافته است، می تواند او را ببیند. چنان که این امر درباره تمثل جبرئیل و روح القدس برای حضرت مریم (س) اتفاق افتاد. البته دیگرانی که دارای چشم برزخی هستند نیز می توانند تمثل یافته گان را ببیند.
اما گاه می شود که لباسی که فرشتگان به تن می کنند از عناصر خاکی است. در این حالت است که فرشتگان تجسم می یابند و این تجسم آنان آن اندازه خاکی و مادی است که دیگران حتی کافران می توانند آنان را ببیند چه برسد انسان های پاک و مومن. در آیات 24 تا 30 سوره ذاریات سخن از تجسم یابی و لباس مادی و انسانی پوشیدن فرشتگان است. اینان به عنوان مهمان بر حضرت ابراهیم(ع) وارد می شوند و از سوی آن حضرت(ع) پذیرایی می شوند؛ زیرا چنان شکل مادی و انسان طبیعی گرفته بودند که برای آن حضرت(ع) نیز غیر قابل شناسایی بودند. در این زمان حضرت ساره(س) زن مومن آن حضرت(ع) نیز ایشان را می بیند و با ایشان سخن می گوید.
خداوند همین داستان را در آیات 69 تا 73 سوره هود آورده است و در ادامه همین سوره در آیات 77 تا 81 این مطلب مورد تاکید است که مردم هم جنس گرا قوم لوط فرشتگان را که به شکل جوانانی زیبا و رعنا در آمده بودند، می دیدند و خواهان بهره مندی جنسی از ایشان می شوند.
از این دسته از آیات می توان دریافت که فرشتگان همان گونه که در عالم برزخ در کالبد مثالی ظاهر می شوند در عالم ماده خاکی نیز در کالبد جسمانی مادی وارد می شوند. البته این بدان معنا نخواهد بود که روح مجرد آنان در این ماده همانند روح انسانی گرفتار شود و تبدیل به نفس و روان گردد، بلکه تنها لباس مادی و جسمانی می پوشد.
خداوند در آیه 9 سوره انعام می فرماید: و لو جعلنـاه ملکا لجعلنـاه رجلا و للبسنا علیهم ما یلبسون؛ و اگر او را فرشتهاى قرار مىدادیم (پیامبر را از فرشتگان مىکردیم) حتما او را (به لحاظ تباین جوهره ملکى و بشرى و عدم امکان تفاهم و معاشرت آنها) به صورت مردى درمىآوردیم و (قهرا کار را) بر آنها مشتبه مىکردیم (و مىگفتند این هم بشرى است مثل ما) همانند آنکه آنها (حق را به باطل) مشتبه مىکنند.
به این معنا که فرشته اگر بخواهد مردی مانند مردان شود، می بایست لباس و تشبه انسانی یابد و همین تشبه و لباس انسانی موجب می شود که امر بر مردمان مشتبه شود و گمان کنند که این فرشته خود مردی همانند خود ایشان است در حالی که این گونه نیست.
به سخن دیگر، روح مجرد حتی اگر در لباس انسانی تجسم یابد، هرگز به معنای تغییر ماهیت نیست بلکه تنها تشبه و تشابه است که خود عامل سرگردانی بشر می شود.
بنابراین، روح مجردی چون فرشتگان می تواند به اشکال مختلف و در لباس های گوناگون در آید ولی هرگز این امر موجب محدودیت یا تغییر ماهیت وی نمی شود.