خداوند در آیات بسیاری به مساله ولایت علی(ع) به عنوان ولایت کامل فرمان داده است. اهمیت ولایت به آن است که اثبات و تثبیت آن ضمانت بر حفاظت دین اسلام تا قیامت است. همان گونه که هر پیامبری ماموریت داشت تا پیامبران بعدی به ویژه پیامبری خاتم النبیین (ص) را بشارت دهد، هم چنین ماموریت داشتند تا بر ولایت کبرای علوی تاکید کنند؛ چرا که هدایت الهی از آغاز تا پایان امر یکتا و یگانه ای است که در جدول زمان ها و مکان ها به منهاج شریعت شکل یافته است تا هر امتی بر منسکی خاص بر رود عظیم اسلام در آید.
از آن جایی که بر فرمان الهی دین اسلام، همان تنها حقیقت هدایت و صراط مستقیم از آغاز تا قیامت است که " ان الدین عندالله الاسلام"،( ال عمران، آیه 19) و هم چنین از آن جایی که اتمام و اکمال دین به ابلاغ ولایت علوی و ایمان و اعتقاد و التزام عملی بدان است(مائده، آیه 3) به گونه ای که اگر این حکم ابلاغ نشده باشد، چیزی از رسالت انجام نگرفته است،(مائده، آیه 67) می توان دریافت که ولایت کبرای علوی، باطن و حقیقت همه اسلام و ماموریت همه پیامبران (ع) از آدم (ع) تا خاتم (ص) بوده است.
از این روست که در روایات معتبر بسیار این معنا مورد تاکید قرار گرفته است که اصولا " الصراط المستقیم" همان ولایت علوی است.(تفسیر عیاشی، ج 1 ، ص 25 و شواهد التنزیل، ج 1 ، ص 75) چرا که حقیقت صراط و باطن اسلام همان ولایت و اطاعت از ولی الله اعظم الهی است. از این روست که در روایات معتبر علی(ع) همان میزان و نیز قاسم الجنه و النار معرفی شده است؛ زیرا همان که میزان است همان حق را از باطل و محب را از مبغض جدا می کند؛ چرا که باطن سجده بر آدم(ع) ولایت پذیری و اطاعت پذیری از خداوند است و هر گونه تمرد از این سجده و استکبار به معنای طغیان علیه خداوند می باشد. هم چنین، باطن ایمان و حقیقت اسلام، ولایت علوی است و این که مدعی ایمان است می بایست این ایمان را در سجده اطاعت و ولایت علوی نشان دهد؛ از این روست که سجده بر آدم را به سبب حقیقت چیزی که در آدم از روح و نور علوی و محمدی(ص) دمیده شده بود، نسبت می دهد.
خداوند در آیاتی چند درباره علت فرمان سجده بر آدم(ع) بیان می کند که به سبب " نفخت من روحی " و " تعلیم و جعل اسمای الهی" می بایست این سجده صورت گیرد. می دانیم که این روح که منصوب به ذات الهی است همان حقیقت نور محمدی و علوی است که در آدم (ع) دمیده و به کلمات اسمای الهی در ذات آدم(ع) سرشته شده است. از پیامبر گرامی(ص) روایت است که فرمود: کنت انا و علی بن ابی طالب نورا بین یدی الله قبل ان یخلق آدم باربعه عشر الف عام. فلما خلق الله آدم قسم ذلک النور جزئین فجزء انا و جزء علی.(المناقب للخوارزمی، ص 145 ، حدیث 169 و منابع دیگر روایی)
بنابراین علت سجده بر آدم (ع) حقیقت نوری علوی و محمدی است که در آدم دمیده و قرار داده شده بود و لزوم اطاعت همگان از جن و انس و دیگر موجودات به سجده اطاعت، پذیرش ولایت محمدی و علوی می باشد.
با توجه به آیات و روایات بسیار معتبر این معنا اثبات می شود که حقیقت توحید و نبوت چیزی جز ولایت علوی نیست که آیاتی از جمله آیه 67 سوره مائده بر آن دلالت دارد؛ چرا که اگر ولایت علوی به مردمان تبلیغ نشود و رسانده نگردد هیچ ابلاغی انجام نشده است و اسلام ناقص و ناتمام خواهد بود. از این روست که در روایات تمام الحج و الصلاه و مانند آن را به لقاء الامام گفته اند. این بدان معنا خواهد بود که اسلام رسالت همه انبیاء به حب علی (ع) و ولایت ایشان است.
خداوند در آیه 63 سوره زخرف به پیامبر(ص) فرمان می دهد که به آن چه نسبت به ولایت علوی به عنوان صراط مستقیم وحی شده تمسک بجو و دیگران را بدان بخوان(کافی ، ج 1 ، ص 416 و شواهد التنزیل، ج 1 ، ص 87 و تفسیر العیاشی، ج 1 ، ص 24)
سپس در آیه 112 سوره هود به ایشان فرمان می دهد تا بر این تمسک و ابلاغ تمام رسالت به اعلان ولایت علوی، استقامت ورزد و دیگران را نیز بدان دعوت کند: فاستقم کما امرت و من تاب معک و لاتطغوا انّه بما تعملون بصیر؛ چرا که ایمان و فرائض همان حقیقت ولایت علوی است.(مناقب ، خوارزمی، ج 3 ، ص 219)
بنابراین خداوند همه فرستادگان را برای بشارت به ولایت علوی فرستاده و این که ایمان جز به حب علی که صراط مستقیم و میزان سنجش اعمال انسان است ، معنا و مفهومی ندارد.
لزوم استقامت بر آن چه ماموریت داشته از این که ولایت علوی را ابلاغ کند، از آن رو بوده است که بسیاری از حقیقت ایمان بر می تافتند و حاضر به پذیرش ولایت علوی و سجده اطاعت بر آن حضرت نمی شدند، چنان که این معنا در زندگی امت اسلام ظاهر شد و کم تر کسی به این ولایت تن داد و بر پذیرش آن اطاعت نمود.
و در مجمع البیان در ذیل آیه (فاستقم کما امرت...) از ابن عباس نقل کرده که گفت: هیچ آیه اى بر رسول اکرم نازل نشد که به قدر این آیه ناراحتش کند، و لذا وقتى اصحابش عرض کردند یا رسول اللّه پیرى به سرعت بر شما حمله آورد و موهاى شما را سفید کرد، در جوابشان فرمود: سوره هود و سوره واقعه مرا پیر کرد.
این از آن رو بوده است که آن حضرت (ص) خود ولایت علوی را باور و ایمان داشته و بر آن استقامت می ورزید ولی کم تر کسی از اهل اسلام حاضر بود تا با پیامبر(ص) در این راه استقامت ورزد چنان که دیدیم تنها چهار تن از ایشان سلمان و مقداد و ابوذر و عمار بر آن استقامت ورزیدند.