یکی از پرسش هایی که برای بسیاری مطرح است این که چه دانش و علمی را بخوانیم که برای ما سودمند باشد؟ چه کتابی را هنگام خرید کتاب از نمایشگاه ها و کتابفروشی ها خریداری کنیم؟
مشکل از آن جا آغاز می شود که عمر کوتاه و دانش بسیار است و در این مدت کوتاه عمر نمی توان از همه دانش های موجود بهره برد هر چند که به تعبیر قرآن همین به نظر دانش بسیار و بی نهایت نسبت به کلیت دانش الهی، دانشی بسیار اندک و قلیل است.
پیامبر گرامی اسلام (ص) در پاسخ به این پرسش می فرماید: «العلم اکثر من أن یُحصی فَخُذْ من کلّ شیءٍ أحسنه؛ علوم بیشتر و گستردهتر از این است که احصا و گردآوری و تحصیل شود، پس وظیفه شما این است که از هر چیز به دنبال بهترین و نیکوترین آن باشید.» بحار، ج 1، ص 219، ح 50، مجلسی، (بیروت - 1403 هجری. ق)
در ادعیه روایی این معنا بارها مورد تاکید قرار گرفته است که خدا آدمی را از دانش غیر سودمند حفظ کند و علم نافع و سودمند را رفیق راه زندگی اش قرار دهد: «اعوذ بک من علم لا ینفع».
دانش های انسانی
دانش انسانی به سبب تفاوت روشی دست کم سه گونه است: 1. دانشی که از راه حس به دست می آید و از آن به دانش حسی و تجربی یاد می شود؛ 2. دانش عقلانی که از راه تفکر در جزئیات حسی و با بهره گیری از قوه عاقله و قلب به دست می آید که دانش هایی ریاضی، فلسفی و علم منطق در همه حوزه های ریاضی و غیر ریاضی از آن جمله است. این دانش ها در حوزه کلیات است و به امور جزیی تنها به عنوان ابزار تحلیل و تبیین و توصیف می نگرد و امور جزیی در نزدش اصالتی ندارد؛ 3. دانش شهودی که از راه قلب و اتصال به عقل فعال یا همان جبرئیل و روح القدس با تزکیه نفس وخودسازی و ریاضت به دست می آید که این دانش در بردارنده دانش های حسی و عقلانی از سویی و نیز جزیی و کلی از سوی دیگر است و به سبب آن که شهودی وحضوری و بیرون از دایره مفاهیم است، بیانگر متن حقیقت و واقعیت است و حکایت از آن می کند. از این روست که خطا بردار نیست هر چند که در هنگام تبدیل به مفاهیم و توصیف و تبیین و تغییر از علم حضوری به حصولی ممکن است تصرفاتی در آن صورت گیرد که البته تاثیر در اصل دانش حضوری و شهودی برای کاشف آن ندارد.
خداوند در آیه 78 سوره نحل به دو دسته از دانش های حسی و عقلی اشاره کرد و بیان نموده است که این دانش ها در شخص وجود ندارد بلکه پس از ایجاد شخص و تولدش پدید می آید: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ؛ ما شما را خلق کردیم در حالی که هیج نمیدانستید و برای شما چشم و گوش (ابزار شناخت حسی) و قلب (ابزار درک و شناخت عقلی) را قرار دادیم تا بوسیله آن حقائق را درک کنید تا شاید سپاسگزار خداوند باشید.»
البته در دانش های حسی خطا و اشتباه راه می یابد ولی در دانش عقلانی و شهودی این خطا راه نمی یابد. از این روست که حضرت علی (ع) در مقایسه بین دانش حسی و دانش عقلی و تفاوت نتایج دو روش در تولید دانش میفرمایند: «لیست الرؤیه مع الابصار فقد تکذب العیون أهلها و لایغش العقل من استنصحه؛ دیدن با چشم ها نیست چه اینکه چشم ها گاه به دارندگان خود دروغ میگویند ولی عقل به هر کس که خواستار اندرز او گردد دروغ نمیگوید» (نهج البلاغه، ص 1223، کلمه قصار 273، ترجمه و شرح فیض الاسلام).
علم شهودی
خداوند درباره علم شهودی آفاقی و انفسی به آن چه به حضرت ابراهیم (ع) عنایت داشته اشاره می کند و می فرماید: و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین؛ و این چنین حقایق نظام آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین شود(انعام ، آیه 75) این ملکوت همان اصل اصیل در هر چیزی است که گاه از آن به وجه الهی نیز تعبیر می شود. این دانش که به تعبیر قرآن را دیدن و رویت تحقق می یابد، دانشی است که از آن به دانش یقینی نیز یاد می شود. هر یک از مراتب سه گانه علم الیقین ، عین الیقین و حق الیقین، در این دانش قرار می گیرد، هر چند که کامل ترین دانش همان دانش حق الیقین است. هر انسانی از این دانش به طور محدود برخودار است و حتی مرتبه حق الیقین را می شناسد، چرا که شناخت هر کسی به خود که از آن به بصیرت انسان به خود و نفس (الانسان علی نفسه بصیره) یاد می شود، همان دانش حق الیقین است.
البته انسان هایی تنها از مراتب سه گانه یقین بهره مند خواهد شد که روح خود را به مبدای حقیقی هستی یعنی خدا پیوند مستقیم بدهند. یعنی زمانی که اتصالی چون اتصال پرتو خورشید به خورشید پدید آید و انسان متاله و ربانی شود ، چنین شهودی نسبت به هستی برای شخص پدید می آید: ان روح المؤمن لأشد اتصالا بروح الله من اتصال شعاع الشمس بها ( اصول کافی، ج 2، ص103)
این همان چیزی است که از آن نورانیت چشم دل به ضیاء الهی تعبیر می شود و مولى امیرالمومنین (ع) می فرماید: الهى هب لى کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمة و و تصیر اروحنا معلقة بعز قدسک؛ بارالها! مرتبه و موهبتی از کمال را بر من ببخشای که ( به مقام شامخ ) انقطاع دست یابم ، و دیدگان دل های ما را به نور دیدارت روشن گردان تا آنجا که دیدگان و بصیرت دل ، حجاب ها و موانع نورانی را پاره کنند ، و به معدن عظمت واصل گردند ، و روح و جان ما به پیشگاه مقدس تو تعلق و وابستگی بیابند ، و به مقام قدس تو بیاویزند(مناجات شعبانیه )
علم سودمند و دانش نافع
در همه انسان ها زمینه ابزارها و منابع سه دانش وجود دارد و همه انسان ها نمونه هایی از هر سه علم را در جان خویش دارند. تنها چیزی که انسان نیاز دارد راه اندازی و تقویت ابزارهای آن است.
اما مشکل انسان این است که بیش از آن که به علم و دانش هایی که در وجود اوست و برخاسته از منابع حسی و عقلانی و شهودی می باشد. به علم حصولی محض که تنها از شنیدن مفاهیم به دست می آید تکیه می کند و حتی از علم حسی و تجربی خود کم تر بهره می گیرد. این گونه است که میان حقیقت و دروغ چهار انگشت باقی می ماند که همان گوش و چشم است. به این معنا که بیش تر از همه به شنوایی و مفاهیمی که از دیگران می شنود توجه می کند و از علوم حسی و عقلانی و شهودی دیگر که به تعبیر امیرمومنان (ع) علم مطبوع و فطری بشر است بهره ای نمی گیرند.
امیرمومنان علی(ع) در یک تعبیری علم را دو علم مطبوع و مسموع می داند و می فرماید:«العلم علمان: 1. مطبوعٌ و 2. مسموعٌ، لا ینفع المسموع اذالم یکن المطبوع؛ دانش به دو دسته مطبوع و مسموع تقسیم می شود. دانش مسموع اگر مطبوع نباشد سودی نمی بخشد».( بحارالانوار، ج 1، ص 218، ح 42.)
شهید مطهری در توضیح این دو قسم میفرمایند: مراد از علم مسموع، علم شنیده شده و فرا گرفته شده از خارج است اما علم مطبوع علمی است که از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه میگیرد، علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته و معلوم است که همان قوه ابتکار شخص است.( تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری، ص 19، انتشارات صدرا، مجلد سی و دوم)
علم های تجربی شخص و عقلانی و شهودی برای انسان سودمند است. ولی پرسش این است که چه دانسته ها و معلوماتی را با این سه روش به دست آوریم که برای ما سودمندتر و نیکوتر باشد.
این جاست که معصومان (ع) به معلوماتی که می بایست به آن رو آورد و توجه کرد اشاره می کنند و علم را از جهت تأثیر مستقیم در سود و زیان دنیایی و یا اخروی و رسیدن به کمال واقعی انسانی تقسیم می کنند و می فرمایند که چه علمی و معلوماتی سودمندتر است.
«روزی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ داخل مسجد شدند در حالی که مردم اطراف شخصی را گرفته بودند. حضرت سؤال کردند او کیست؟ گفته شد، او علامه است و از همه مردم به انساب و اشعار عرب و قواعد زبان و وقائع جاهلیت آگاهتر است.
حضرت در جواب فرمودند: این علمی است که به جاهل آن ضرر نمیرساند و عالمش را سود نمیبخشد. انّما العلم ثلاثه : آیهٌ محکمه أو فریضهٌ عادلهٌ او سنّهٌ قائمه و ما خلاهنّ فهو فضل.( اصول کافی، ج 1، ص 37 ؛انتشارات علمیه اسلامیه - با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی).
بنابراین علم و معلوماتی که در امر آخرت و کمال انسان سودی نداشته باشد تنها فضل است نه علم و دانش مفید. علم سودمند همان آیه محکم و اصول اعتقادات و فریضه عادله و علم اخلاق و سنت قائمه یعنی احکام شریعت است. (همان ، ص 38)
بنابراین انسان می بایست علم و معلوماتی را با ابزارها و منابع علمی به دست آورد که موجبات کمال قرب و رشد وی شود و او را متاله و ربانی سازد. از این روست که امام صادق (ع) می فرماید: وجدت علم الناس کله فی اربع : اولها ان تعرف ربک؛ والثانی ان تعرف ما صنع بک ؛ و الثالث ان تعرف ما اراد منک ؛ والرابع ان تعرف ما یخرجک من دینک؛ همه علم مردم را در چهار قسم یافتم: 1) اول این که پروردگار خود را بشناسی؛ 2) دوم این که بدانی با تو چه کرده است. 3) سوم این که بدانی از تو چه خواسته است؛ 4) چهارم این که بدانی چه چیز ترا از دینت خارج میکند.»(اصول کافی ، ج 1 ، کتاب فضل العلم ، باب نوادر ، حدیث 11)
بنابراین علم و معلومات نافع و سودمند تنها دانستن این چهار چیز است تا کمال قرب و اتصال را به دست آوری و از عوامل بعد و دوری از خداوند رهایی یابی. این همان علم نظری و علم عملی واقعی است که عارفان و فیلسوفان و خردمندان در پی آن هستند. بقیه علوم تنها ابزارهای مقدماتی هستند که می بایست تنها به عنوان هدف مقدماتی به آن ها نگریست. البته همین اهداف مقدماتی اگر به عنوان مقدمات نگاه شود و به قصد علم حقیقی تحصیل شود و اصالت و هدف غایی نشود خود دارای ارزش و پاداش است که ایجاد علم واقعی یکی از نتایج آن است. بنابراین هیچ علم دیگری را نباید هدف غایی قرار داد مگر علم رشدی.