متن و ترجمه حدیث شریف صفات اولوالالباب
وی در تفسیر آیه مبارکه: یَـا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ.
روایاتی را نقل میکند، از آن جمله این روایت است:
از ابن بابویه، از علیّ بن الحسین، از أبو محمّد هرون بن موسی، از محمّد بن هَمّام، از عبدالله بن جعفر حِمْیَریّ، از عمر بن علیّ عبدی، از داود ابن کُثَیر رَقّی ، از یونس بن ظبیان ؛ که او گفت: من وارد شدم بر امام جعفر بن محمّدٌ الصّادق علیهما السّلام و گفتم: یابن رسول الله! من داخل شدم بر مالک و اصحابش و شنیدم بعضی از آنها میگفتند: خداوند دارای صورت است ، و بعضی میگفتند: خداوند دارای دو دست است؛ و در این مطلب استشهاد مینمودند بقَولِه تعالی: بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ . و بعضی میگفتند: خداوند جوان است در حدود جوانان سی ساله. در نزد تو چیست درباره این مسائل یابنرسول الله؟!
یونس گفت: حضرت در حال تکیه بودند، نشستند و شانه و پشت برگرفتند و عرض کردند:
اللَهُمَّ عَفْوَکَ ! عَفْوَکَ! «بار خداوندا تو عفوت را برسان! تو عفوت را برسان! از این سخن ناهنجار!»
منهاج و روش موحّدین در توحید و معرفت الهی، در حدیث امام صادقعلیه السّلام سپس فرمودند: یَا یُونُسُ! مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ وَجْهًا کَالْوُجُوهِ فَقَدْ أَشْرَکَ. وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ جَوَارِحَ کَجَوَارِحِ الْمَخْلُوقِینَ فَهُوَ کَافِرٌ بِاللَهِ ، فَلَا تَقْبَلُوا شَهَادَتَهُ! وَ لَا تَأْکُلُوا ذَبِیحَتَهُ! تَعَالَی اللَهُ عَمَّا یَصِفُهُ الْمُشَبِّهُونَ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِینَ. فَوَجْهُ اللَهِ أَنْبِیَآؤُهُ وَ أَوْلِیَآؤُهُ.
وَ قَوْلُهُ: خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ ، فَالْیَدُ: الْقُدْرَةُ ] کَقَوْلِهِ: [ وَ أَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ. فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَهَ فِی شَیْءٍ، أَوْ عَلَی شَیْءٍ، أَوْ تَحَوَّلَ مِنْ شَیْءٍ إلَی شَیْءٍ، أَوْ یَخْلُو مِنْهُ شَیْءٌ، وَ لَا یَخْتَلِی مِنْهُ مَکَانٌ، أَوْ یَشْغَلُ بِهِ شَیْءٌ؛ فَقَدْ وَصَفَهُ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِینَ.
وَ اللَهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ. لَا یُقَاسُ بِالْمِقْیَاسِ، وَ لَا یُشْبِهُ بِالنَّاسِ. وَ لَایَخْلُو مِنْهُ مَکَانٌ، وَ لَا یَشْتَغِلُ بِهِ مَکَانٌ. قَرِیبٌ فِی بُعْدِهِ، بَعِیدٌ فِی قُرْبِهِ. ذَلِکَ اللَهُ رَبُّنَا لَا إلَهَ غَیْرُهُ.
فَمَنْ أَرَادَ اللَهَ وَ أَحَبَّهُ بِهَذِهِ الصِّفَهِ فَهُوَ مِنَ الْمُوَحِّدِینَ. وَ مَنْ أَحَبَّهُ بِغَیْرِ هَذِهِ الصِّفَةِ فَاللَهُ مِنْهُ بَرِی?ءٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بُرَءَآءُ.
«ای یونس! کسیکه گمان کند خداوند دارای صورتی میباشد مانند صورتها ، تحقیقاً شرک آورده است. و کسیکه گمان کند خداوند دارای اعضاء و جوارحی میباشد مانند جوارح مخلوقات تحقیقاً کفر ورزیده است به خداوند. بنابراین نبایستی شهادتش را قبول کنید! و نبایستی ذبیحه و کشتارش را بخورید! بلند مرتبه است خداوند از آنچه را که تشبیه کنندگان او را به صفات خلائق توصیف مینمایند. بنابراین «وجهُ الله» عبارت هستند از انبیای وی و اولیای وی.
و امّا در کلام او که وارد است: خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ «من آدم را با دودست خودم آفریدم. تو از سجده بر او استکبار ورزیدی؟!» در اینجا ید (دست) به معنی قدرت میباشد. شاهد در أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ است . (که أیَّدَ از همان مادّه یَد است ، یعنی خداوند با نصرت خودش شما را تقویت نمود!)
بناءً علیهذا کسی که معتقد باشد خداوند در چیزی است، و یا بر چیزی است، یا از چیزی به چیز دگری تحوّل یافته است، یا از او چیزی فارغ است، یا از او مکانی خالی میباشد؛ یا او را چیزی بخود مشغول میسازد؛ او را با صفت مخلوقات توصیف نموده است. در حالیکه خداوند خالق تمام چیزهاست. با مقیاس و میزانی نمیتوان او را سنجید. و با مردم مشابهتی ندارد، و محلّی وجود ندارد که از او خالی بوده باشد؛ و مکانی به او مشغول نشده . در عین دوریاش نزدیک است؛ و در عین نزدیکیاش دور. آنست خداوند پروردگار ما که معبودی غیر از او نیست.
پس کسیکه خدا را بخواهد و اراده کند و دوست داشته باشد بدین صفت، او از زمره موحّدین میباشد؛ و کسیکه وی را به دون این صفت بخواند و دوست داشته باشد ، خداوند از او بیزار است، و ما نیز از او بیزار هستیم!»
سپس حضرت علیه السّلام فرمود:
إنَّ أُولِی الالْبَابِ الَّذِینَ عَمِلُوا بِالْفِکْرَةِ حَتَّی وَرِثُوا مِنْهُ حُبَّ اللَهِ. فَإنَّ حُبَّ اللَهِ إذَا وَرِثَتْهُ الْقُلُوبُ اسْتَضَآءَ بِهِ وَ أَسْرَعَ إلَیْهِ اللُطْفُ ، فَإذَا نَزَلَ مَنْزِلَةَ اللُطْفِ صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَآئِدِ.
فَإذَا صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَآئِدِ تَکَلَّمَ بِالْحِکْمَةِ. وَ إذَا تَکَلَّمَ بِالْحِکْمَةِ صَارَ صَاحِبَ فِطْنَةٍ . فَإذَا نَزَلَ مَنْزِلَةَ الْفِطْنَةِ عَمِلَ بِهَا فِی الْقُدْرَةِ ، فَإذَا عَمِلَ بِهَا فِی الْقُدْرَةِ عَمِلَ فِی الاطْبَاقِ السَّبْعَةِ.
فَإذَا بَلَغَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ صَارَ یَتَقَلَّبُ فِی لُطْفٍ وَ حِکْمَةٍ وَ بَیَانٍ.
فَإذَا بَلَغَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ جَعَلَ شَهْوَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ فِی خَالِقِهِ.
فَإذَا فَعَلَ ذَلِکَ نَزَلَ الْمَنْزِلَةَ الْکُبْرَی؛ فَعَایَنَ رَبَّهُ فِی قَلْبِهِ، وَ وَرِثَ الْحِکْمَةَ بِغَیْرِ مَا وَرِثَتْهُ الْحُکَمَآءُ، وَ وَرِثَ الْعِلْمَ بِغَیْرِ مَا وَرِثَتْهُ الْعُلَمَآءُ، وَ وَرِثَ الصِّدْقَ بِغَیْرِ مَا وَرِثَهُ الصِّدِّیقُونَ.
إنَّ الْحُکَمَآءَ وَرِثُوا الْحِکْمَةَ بِالصَّمْتِ. وَ إنَّ الْعُلَمَآءَ وَرِثُوا الْعِلْمَ بِالطَّلَبِ. وَ إنَّ الصِّدِّیقِینَ وَرِثُوا الصِّدْقَ بِالْخُشُوعِ وَ طُولِ الْعِبَادَةِ.
فَمَنْ أَخَذَهُ بِهَذِهِ السِّیرَةِ إمَّا أَنْ یَسْفَلَ وَ إمَّا أَنْ یُرْفَعَ. وَ أَکْثَرُهُمُ الَّذِی یَسْفُلُ وَ لَا یَرْفُعُ إذَا لَمْ یَرْعَ حَقَّ اللَهِ وَ لَمْ یَعْمَلْ بِمَا أَمَرَهُ بِهِ.
فَهَذِهِ صِفَةُ مَنْ لَمْ یَعْرِفِ اللَهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ ، وَ لَمْ یُحِبُّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ.
فَلَا یَغُرَّنَّکَ صَلَوتُهُمْ وَ صِیَامُهُمْ وَ رِوَایَاتُهُمْ وَ عُلُومُهُمْ ؛ فَإنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ.
یَا یُونُسُ! إذَا أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِیحَ فَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ! فَإنَّا وَرِثْنَاهُ ، وَ أُوتِینَا شَرْحَ الْحِکْمَةِ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ.
«اُولو الالباب و خردمندان، کسانی هستند که با تفکّر سر و کار دارند تا آنکه نتیجه حاصله از آن محبّت خدا میگردد. زیرا چون دلها حبّ خدا را در خود گرفت و پذیرفت، دل به حبّ خدا روشن میشود، و لطف خدا بدان سرعت میگیرد.
و چون در منزل لطف قرار گرفت (و اسم لطیف الهی بر وی فرود آمد) از گروه و اهل فوائد میشود.
و چون از گروه و اهل فوائد گشت با حکمت سخن میگوید. و چون با حکمت سخن گفت از گروه و اهل فِطنت (حذاقت و جودت فهم) میگردد. و چون در منزل فطنت وارد شد با فطنت ، در قدرت دست میبرد. و چون با فطنت در قدرت دست برد در طبقات هفتگانه آسمان اثر و عمل میکند.
و چون بدین مرتبه بالغ شد، وجودش در لطف و حکمت و بیان دگرگون میشود.
و چون بدین منزلت رسید ، شهوت و میل و محبّتش را در خالق خودش قرار میدهد.
و چون این کار را انجام داد در منزلت و مکانت کبرای خداوندی وارد میشود و پروردگارش را در دلش بالعیان مشاهده میکند. و حکمت را از غیر طریقی که حکماء بدست آوردهاند بدست میآورد. و علم را از غیر راهی که علماء آموختهاند میآموزد. و صدق را از غیر منهجی که صدّیقون تحصیل کردهاند تحصیل مینماید.»
«حکماء ، حکمت را از راه سکوت و صمت تحصیل میکنند. و علماء ، علم را از راه طلب به دست میآورند. و راستگویان، صدق را از نهج خشوع و عبادتهای دراز واجد میشوند.
و کسیکه بدین سیره و منهاج وارد شود و حکمت و علم و صدق را از آن اخذ کند یا به پستی واژگون میگردد و یا به بالائی و برتری ترفیع مییابد. و اکثریّت ایشان آنهائی هستند که به پستی در میافتند و به برتری و رفعت نمیگرایند اگر حقّ خداوند را رعایت ننموده و به اوامر وی عمل ننموده باشند.
پس این اوصاف کسی میباشد که خدای را آنطور که باید و شاید نشناخته و بدو معرفت پیدا نکرده است ، و آنطور که باید و شاید پاس محبّت او را نداشته و او را محبوب مطلق خویشتن ندانسته است.
(ای یونس!) بنابراین نمازشان و روزهشان ترا فریب ندهد، و روایات و علومشان ترا گول نزند؛ چرا که آنان خرانی هستند که فراری داده شدهاند! (که از شیر ژیان پا به فرار گذاردهاند.)»
«ای یونس! اگر علم صحیح را میطلبی بدان که نزد ما أهل البیت وجود دارد. زیرا که آن علم به عنوان میراث به ما رسیده است ، و به ما شرح حکمت و فصل خطاب عطا شده است.»
یونس میگوید: من گفتم: یَابْنَ رَسُولِ اللَهِ! وَ کُلُّ مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ وَرِثَ کَمَا وَرِثْتُمْ مِنْ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ؟! ؛ «تمام آنانکه از اهل بیت هستند آن علم را ارث بردهاند همانطور که شما از علیّ و فاطمه به میراث بردهاید؟!»
حضرت فرمود: مَا وَرِثَهُ إلَّا الائِمَّةُ الاِثْنَا عَشَرَ! ؛ «آنرا به طریق ارث حائز نشدهاند مگر امامان دوازدهگانه!»
یونس میگوید: عرض کردم: یابن رسول الله! ایشان را برای من نام ببر!
حضرت فرمود: أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ، وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ، وَ بَعْدَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ، وَ بَعْدَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، وَ بَعْدَهُ أَنَا، وَ بَعْدِی مُوسَی وَلَدِی، وَ بَعْدَ مُوسَی عَلِیٌّ ابْنُهُ ، وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ، وَ بَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ، وَ بَعْدَ الْحَسَنِ الْحُجَّةُ ؛ اصْطَفَانَا اللَهُ وَ طَهَّرَنَا ، وَ ءَاتَانَا مَا لَمْ یُوْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ.
«اوّل ایشان علیّ بن أبیطالب است، و پس از او حسن و حسین، و پس از او علیّ بن الحسین، و پس از او محمّد بن علیّ، و پس از او من، و پس از من موسی فرزندم، و پس از موسی علیّ پسرش، و پس از علیّ محمّد، و پس از محمّد علیّ، و پس از علیّ حسن، و پس از حسن حجّت؛ خداوند ما را برگزیده است و تطهیر نموده است ، و به ما عنایت فرموده است آنچه را که به احدی از عالمیان نداده است.»
یونس گوید: پس از این عرض کردم: یابن رسول الله! پسر عبدالله بن مسعود دیروز بر شما وارد شد و از شما پرسید همین را که من پرسیدم؛ و شما جواب دادید به خلاف آنچه را که به من جواب دادید!
حضرت فرمود: یَا یُونُسُ! کُلُّ امْرِیٍ مَا یَحْتَمِلُهُ! وَ لِکُلِّ وَقْتٍ حَدِیثُهُ! وَ إنَّکَ لَاهْلٌ لِمَا سَأَلْتَهُ! فَاکْتُمْهُ إلَّا عَنْ أَهْلِهِ! ؛ «ای یونس! هر کس توانائی مقدار معیّنی از علوم را دارد که آنرا بردارد! و از برای هر وقت گفتاری متناسب آن وقت میباشد! و تو اهلیّت داری درباره فهمیدن آنچه را که پرسیدی! بنابراین، این علم را پنهان بدار مگر برای صاحبان آن که اهلیّت آنرا دارند!» (بحارالانوار، ج70 ، ص25 ، باب43 ، روایة26 و نیز «البرهان فی تفسیر القرءَان» طبع سنگی (سنه 2 0 13 هجری قمری) ج 2 ، ص0 93 ؛ این روایت را با مختصر اختلافی در لفظ و با همین سند بدون واسطه ابن بابویه بلکه مستقیماً از علیّ بن الحسین (پدر او) ، شیخ اقدم ما علیّ بن محمّد خَرّاز قمّی رازی در کتاب «کفایة الاثر فی النّصّ علی الائمّة الإثنی عشر» طبع حروفی انتشارات بیدار (سنه 1 0 14 ) از ص 255 تا ص 259 روایت نموده است.)