شاید محوری ترین هدف اسلام، آموزش و پرورش باشد؛ از این روست که در آیات چندی بر تعلیم و تزکیه به عنوان هدف وعلت ارسال پیامبران و نزول کتب آسمانی تاکید شده است.( سوره آل عمران، آیه 164 و سوره بقره ، آیات 129 و 151 و نیز سوره جمعه ، آیه 2 و نیز آیه 151 سوره بقره)
البته در برخی از آیات از جمله آیه 129 سوره بقره آموزش وتعلیم بر تزکیه و پرورش مقدم و در حقیقت تعلیم به عنوان مقدمه دست یابی به تزکیه مطرح شده است: رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ؛ پروردگارا، در میان آنان، فرستادهاى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزهشان کند، زیرا که تو خود، شکستناپذیر حکیمى.»
این در حالی است که در آیات دیگر همواره تزکیه در عبارت قرآنی مقدم شده تا معلوم گردد که هدف غایی و نهایی از هر گونه آموزش و تعلیمی ، تنها تزکیه و پرورش انسان است. از این روست که آمده است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ؛ به یقین، خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت، تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد(ال عمران ، آیات 48 و 164 و نیز بقره ، ایه 151 و جمعه، آیه 2)
در تمامی این آیات آن چه تعلیم داده می شود کتاب و حکمت است. کتاب به مجموعه قوانین و مقرراتی گفته می شود که زندگی را سامان می دهد و حکمت به معارفی اطلاق می گردد که زندگی را معنا و مفهوم می بخشد. اصولا عموم مردم از طریق کتاب های آسمانی با مجموعه مقررات و قوانین آشنا می شوند که شامل قوانینی است که چگونگی رابطه میان انسان با خدا، انسان با انسان و انسان با طبیعت را تبیین می کند. در کاربردها و فرهنگ قرآنی کتاب همان مقررات و قوانین است. از این روست که گاه با فعل ماضی " کتب" آمده است که به معنای قانون نوشته شده و مقررات مکتوب می باشد. از آن جمله می توان به عبارت" کتب علیکم الصیام " اشاره کرد که در باره وجوب روزه و قانون آن است.
البته قرآن تنها کتاب قانون و مقررات نیست چنان که دیگر کتب آسمانی نیز این گونه بوده است بلکه بخشی از کتب آسمانی به حکمت ها و معارف اشاره داشته و معرفت انسان را به خود، خدا و هستی افزایش می دهد و برای او جهان بینی و بینش و نگرشی خاصی فراهم می آورد.
بنابراین پیامبران به عنوان عالمان الهی ماموریت داشتند تا کتب حاوی قوانین و حکمت های الهی را به مردمان افزون بر قوانین و حکمت های عقلانی آموزش دهند تا انسان با این آموزش ها و عمل به قوانین و مقررات وحیانی و عقلانی خود را تربیت کرده و تزکیه نمایند. البته پیامبران نیز نقش تزکیه کننده را همانند تعلیم دهنده به عهده داشتند. به این معنا که آموزش های آنان و نیز نوع تصرفات و هدایت های ایشان خود عامل تزکیه نفوس بشری بوده است ولی در این میان تلاش های مردمان نیز بی تاثیر نیست هر چند که دراین آیات به این بخش دوم اشاره ای نشده است.
به هر حال، نقش پیامبران به عنوان تعلیم دهندگان و تزکیه کنندگان نقش اساسی در جوامع بشری بر اساس آموزه های قرآنی است و انسان هیچ گاه بی نیاز از تعلیم دهندگان و تزکیه کنندگان آسمانی نیستند؛ چرا که فقدان چنین افرادی به معنای فقدان تعلیم و تزکیه الهی و وحیانی انسان هاست و هرگز جامعه بشری دچار چنین فقدانی نخواهد بود که حجت الهی برای تعلیم و تزکیه بشر است و بشر برای آموزش و پرورش نیازمند آنان است. از این روست که اولیای معصوم الهی (ع) و نیز عالمان اسلامی در حکم معلمان و مزکیان معرفی شده و در برخی روایات نقش عالمان اسلامی را همانند انبیای بنی اسرائیل دانسته اند.
البته در آموزه های قرآنی این معنا مورد تاکید قرار گرفته است که مجموعه کامل قوانین در آموزه های وحیانی قرآن و سنت بیان شده است و اسلام به سبب وجود اولیای الهی با نصب امیرمومنان علی (ع) در غدیر خم، در نقش تعلیم و تزکیه کنندگان از این لحاظ کامل و تمام است. بنابراین همواره کسانی که نقش پیامبران را در جهان بشری ایفا می کنند وجود دارند و زمین هرگز از حجت الهی خالی نیست که به تعلیم و تزکیه الهی بشر مشغول باشد.
بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، بشر از این امکان برخوردار می باشد که تحت تعلیم و تزکیه اولیای الهی، در مسیر تقوای الهی گام برداشته و درهای حکمت شگفت انگیزی را برخود بگشاید. به این معنا که بتواند با کشف تام و کامل حضرت محمد(ص) ارتباط کامل برقرار کند و همه معارف قرآنی در سطوح مختلف اشارات، لطائف و حقایق را افزون بر عبارات درک کند و بفهمد، چنان که امیرمومنان علی (ع) می فرماید: ان کتاب الله علی اربعه اشیاء: علی العباره والاشاره و اللطائف والحقایق، فالعباره للعوام، والاشاره للخواص، واللطائف للاولیاء، والحقائق للانبیاء؛ همانا کتاب خدا بر چهار چیز استوار است، بر: عبارت، اشارت، لطایف و حقایق. عبارت، برای عوام است، اشارت برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیا. (بحارالانوار، ج75، ص872 البته این حدیث از امام صادق(ع) و امام حسین(ع) نیز نقل شده است)
بنابراین هر چه انسان تحت تعلیم و تزکیه اولیای الهی قرار گیرد و با افزایش معرفت و عمل و تقوای خود در مسیر الهی گام بردارد، درهای معرفت قرآنی بر او بیش تر گشوده می شود و حقایق قرآنی را که مختص پیامبران را نیز درک می کند؛ چرا که اصولا وجوب و لزوم تبعیت از معصومان(ع) برای دست یابی به این حکمت ها و مراتب آن است. از این روست که ایشان را اسوه های کاملی معرفی می کند تا با پیروی از ایشان از همه مراتب و مقامات انسانی بهره مند شود.
خداوند در آیات بسیاری از جمله 282 سوره بقره دست یابی به تعلیم کامل الهی را منوط و متوقف بر تقوا دانسته است که با تعلیم و تزکیه پیامبران و عمل بر اساس آموزه های آنان به دست می آید. بنابراین درهای حکمت نیز با توجه به همین مسیر بر روی هر بشری باز می شود.
از نظر قرآن، حکمت و معرفت خاص فضل و بخشش الهی است که از طریق تعلیم خاص پیروی از عقل و آموزه ها و تعملیات پیامبران و نفس روحانی ایشان به دست می آید. خداوند کسانی که در مسیر طریقت شریعت و تعلیم و تزکیه اولیای الهی قرار می گیرند، به فضلیت حکمت خاص می رساند. از این روست که از نظر قرآن حکمت خیر کثیر است.(بقره ، آیه 269)
به هر حال حکمت، معرفت و خیر و فضل بزرگ الهی به بشر است که روز به روز با پیروی از کتاب و تعلیم و نفوس اولیای الهی در تعلیم دیدگان و تزکیه شدگان افزایش می یابد و در مقام فهم حقایقی بر می آیند که مختص پیامبران است. به این معنا که با تعلیم و تزکیه اولیای الهی و نفوس ایشان و تزکیه آنان در کنار تلاش شخص برای تقوای الهی و انجام کامل شریعت، به مرتبه پیامبران می رسد و از حقایق آسمانی در آن مرتبه آگاه می شود.
با نگاهی به آیاتی چون آیه 2 سوره جمعه ، 20 سوره ص ، 12 سوره لقمان، 110 سوره مائده ، 54 و 113 سوره نساء، 48 و 164 سوره آل عمران و 129 و 151 و 251 و 269 سوره بقره می توان دریافت که حکمت در آموزه های قرآنی از چه جایگاه رفیع و بلندی برخوردار می باشد که از نیازمند دمیدن نفوس اولیای الهی در کنار تلاش های شخصی می باشد.
از این جاست که ضرورت و نیازمندی بشر به صاحب زمان (عج) به عنوان ولی الله اعظم معلوم و روشن می شود ؛ چرا ایشان با دمیدن روح الهی خود از طریق تزکیه و تعلیم خاص، ، حکمت خاص را در نفوس آدمی پدید می آورد. آن حضرت(عج) در مقام تعلیم و تزکیه کتاب و حکمت را به بشر می آموزد بی آن که بشر خود آگاه از این تصرفات الهی باشد؛ چرا که عدم ظهور ایشان به معنای عدم حضور ایشان و تصرفات و تاثیرات وی نیست.
چنان که گفته شد پیامبران در نقش عالمان و تزکیه کنندگان در جوامع خود نقش تعلیم و تزکیه خاص کتاب و حکمت را ایفا می کنند و این گونه نیست که تنها قابلیت تعلیم و تزکیه شدگان کفایت کند، چرا که تعلیمات الهی هر کسی نیازمند تاثیر مستقیم تزکیه کنندگی اولیای الهی است. این جاست که نقش خضر ظاهر می شود که تنها در راهبری و تعلیم صرف نیست، بلکه در ایجاد و تصرف و انشای مستقیم و قابلیت سازی در تعلیم شونده و تزکیه شونده است.
در عصر غیبت عالمان اسلامی هم چون پیامبران بنی اسرائیل از مقام و منزلت روح تصرف کنندگی برخوردارند و می توانند در افراد تعلیم شونده تصرفات خاصی انجام دهند. از این روست که آداب خاصی برای حضور و بهره مندی از ایشان بیان شده است؛ چرا که استفاده از این عالمان تزکیه کننده نیازمند فراهم آوری شرایطی است.
امام صادق از امیرمومنان علی (ع) نقل می کند که ایشان همواره می فرمود: کان أمیر المؤمنین علیه السلام یقول: إن من حق العالم أن لا یکثر علیه السؤال، ولا تأخذ بثوبه وإذا دخلت علیه وعنده قوم فسلم علیهم جمیعاً، وخصه بالتحیة واجلس بین یدیه، ولا تجلس خلفه، ولا تغمز بعینک، ولا تشر بیدک، ولا تکثر من القول قال فلان: وقال فلان خلافاً لقوله: ولا تضجر بطول صحبته، فإنما مثل العالم مثل النخلة تنتظرها متى تسقط علیک منها شیء، وإن العالم أعظم أجراءً من الصائم القائم الغازی فی سبیل الله؛ از حق عالم است که بسیار از وی نپرسی و جامه اش را نگیری و چون نزدش در آیی و کسانی با او باشند، بر همه درود فرستی و او را به تحیت مخصوص گردانی. پیش رویش نشینی و پشت سرش ننشینی و نزد او به گوشه چشم و دست اشارت نکنی و پر نگویی که فلان کس و بهمان کس خلاف نظرت را گفته اند و از طول صحبتش دل تنگ نشوی ، چون عالم همانند نخل خرماست ، باید منتظر باشی تا از آن برایت چیزی فرو افتد. عالم مزدش از روزه گیر شب زنده دار و جنگ جوی در راه خداوند بزرگ تر است.(الوسائل ج/8 ص551. اصول کافی، کتاب فضل العلم، باب حق العالم)
در روایت دیگر آمده است که آن حضرت (ع) فرمود: من حق العالم أن لا تکثر علیه السؤال، ولا تسبقه فی الجواب، ولا تلح إذا أعرض ولا تأخذ بثوبه إذا کسل، ولا تشر إلیک بیدک، ولا تغمز بعینک ولا تساره فی مجلسه ولا تطلب عوراته وأن لا تقول قال فلان خلاف قولک، ولا تفشی له سراً ولا تغتاب عنده أحداً، وأن تحفظ له شاهداً وغائباً، وأن تعم القوم بالسلام وتخصه بالتحیة، وتجلس بین یدیه، وإن کانت له حاجة سبقت القوم إلى خدمته، ولا تمل من طول صحبته، فإنما هو مثل النخلة فانتظر متى تسقط علیک منه منفعته، والعالم بمنزلة الصائم القائم المجاهد فی سبیل الله، وإذا مات العالـــم انثلم فی الإســـلام ثلمة لا تسد إلى یوم القیامة، وإن طالب العلم لیشیّعه سبعون ألف ملک من مقربی السماء؛ از حق عالم است که پر از او نپرسی و در پاسخ بر او پیش دستی نکنی ، و چون اعراض کرد پافشاری نکنی، و به دامن وی نیاویزی چون خسته شد و به دست اشاره به سویش اشاره نکنی و به گوشه چشم اشارت نکنی و در مجلس وی حرکت نکنی و از نهانش جست و جو ننمایی و این که نگویی فلان بر خلاف نظرت گفت و سر و رازش را پخش نکنی و در نزدش غیبت کسی نگویی و بر شاهد و غایب مواظبت کنی و بر کسانی که در نزدش می باشند سلام جمعی بفرستی و او را به تحیت و سلام خاص مختص کنی و پیش رویش بنشینی و اگر نیازی دارد در انجام آن بر دیگران پیش دستی کنی و از طول مصاحبت با او خسته نشوی، چرا که او همانند درخت خرماست . پس منتظر باشد تا بر تو از منفعت خویش فرو افکند و سود دهد. و عالم همانند روزدار شب زنده دار مجاهد در راه خداوند است و زمانی که عالمی بمیرد در اسلام رخنه ای پدید می آید که تا روز قیامت پر نمی شود و این که طالب علم هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرب آسمان او را تشییع و همراهی کنند.(همان)
این گونه است که روح آسمانی عالم در جان و تن شخص متعلم تاثیر می گذارد و او را به سوی حکمت عالی می برد و جهان دیگر و جانی دیگر به وی می بخشد.