انصاف در هر کاری، امری پسندیده است، چرا که انصاف شاخه ای از عدالت است با کمی تسامح و رواداری در آن. به این معنا که اموری را انسان نمی تواند به یقین در دایره عدالت قرار دهد ولی طبیعت و فطرت سالم آدمی و عقل سلیم و خرد جمعی براین باور است که می بایست این گونه عمل شود، چرا که شرط انصاف است.
البته ابو هلال عسکر ی از واژه شناسان قرن سوم و چهارم در کتاب معروف خویش به نام "فروق اللغه " درباره فرق عدل وانصاف این چنین گفته است: ان الانصاف اعطاء النصف و العدل یکون فی ذالک و فی غیره. الاتری ان السارق اذا قطع قیل انه عدل علیه و لا یقال انه انصف . و اصل الانصاف ان تعطیه نصف الشی و تاخذ نصفه من غیر زیاده و لا نقصان ؛ فرق بین عدل و انصاف آن است که انصاف تقسیم برابر و بیشتر در امور حسی است، ولی عدالت در محسوس و غیر محسوس است. از این روست که وقتی دست دزد را قطع می کنند می گویند عدالت درباره اش مراعات شده و نمی گویند در حق وی انصاف مراعات شد.
چنان که وی درباره فرق بین عدل و قسط می گوید : ان القسط هو العدل البین الظاهر و منه سمی المکیال قسطا والمیزان قسطا لانه یصور لک العدل فی الوزن حتی تراه ظاهرا ، و قد یکون من العدل ما یخفی و لهذا قلنا ان القسط هو النصیب الذی بینت وجوهه ؛ قسط همان عدالت روشن و آشکار است و از همین روست که پیمانه و ترازو را قسط گفته اند؛ چرا که عدالت در وزن را به طور آشکار و هویدا بر تو نمایان می سازد ؛ در حالی که از عدل اموری است که مخفی و نهان می باشد. از این روست که گفته ایم قسط همان نصیب و بهره ای است که وجوهش بر تو روشن و آشکار است.
به هر حال آدمی می بایست عدالت قسطی و عدالت انصافی را مراعات نماید. به این معنا که هر جای مناسب آن ها به این نوع عدالت توجه و اهتمام ورزد. پس اگر جایی نیاز است که برابری را مراعات نماید و تقسیم برابر داشته باشد همان کار را انجام دهد.
به نظر می رسد که در انصاف نوعی گذشت برای دست یابی به عدالت و رضایت وجود دارد و نوعی احسان خودنمایی می کند؛ چرا که شخص برای این که در حق دیگری ظلم نکرده باشد در مال شراکتی به گونه ای عمل می کند که احسان تحقق یابد.
از جمله مصادیق انصاف می توان به دستمزدها اشاره کرد. انسان ها می بایست در هنگام دادن و گرفتن دستمزد کارگری و یا هر کار دیگر، رعایت انصاف داشته باشند. مثلا کسی که بناست و یا مکانیک است می داند کاری که انجام می دهد تا چه اندازه ارزش و بها دارد. از آن جایی که مستاجر و مستخدم نمی داند ارزش و بهای واقعی کار مکانیک و یا بنا چقدر است، به سخن آن دو بسنده می کند و مبلغ درخواست ایشان را می پردازد. در این جا اگر مکانیک و بنا اهل انصاف باشند قیمت و بهایی را می گویند که به عدالت و قسط نزدیک تر باشد. اگر خلاف این بگویند و قیمت وبهایی را درخواست کنند که از عدالت و قسط دور باشد ، چنین شخصی به یک معنا ظالم است و اهل انصاف نیست.
از آن جایی که ظلم و بیداد خانمانسوز است ، بی انصافی این افراد هر چند درآمد بیش تری را در ظاهر برای ایشان به ارمغان می آورد ولی به سبب ظلمی که روا داشته اند، برکت از مال و درآمد ایشان می رود.
در روایتی به این مساله توجه داده شده است. هر چند که منبع این روایت را نیافتم و استناد به آن به نظر می رسد بر خلاف شریعت و از مصادیق وضع و جعل حدیث باشد ولی از آن جایی که در روایات اخلاقی تسامح روا داشته شده و از سویی دیگر محتوای خبر و روایت به آموزه های اسلامی و قرآنی نزدیک و مطابق فطرت سالم و عقل سلیم است، می توان این روایت را تلقی به قبول کرد.
یکی از خطبا و سخنرانان اهل منبر که اهل علم و دانش است نقل می کرد که: روزی مردی نزد امیرمومنان علی (ع) آمده و از وضعیت خود شکایت کرد و گفت: من بنا هستم و روزی پنج درهم دستمزد می گیرم ولی روز به روز وضعیت زندگی ام بدتر می شود. چه کار کنم تا وضعیت زندگی ام بهبود یابد؟ آن حضرت(ع) به ایشان فرمود: روزی سه درهم بگیر! مرد با شگفتی گفت: روزی پنج درهم می گیرم ولی وضعیت نابسامان است ، حالا چگونه با سه درهم وضع من بهبود می یابد.
حضرت فرمود: از من مشورت و راهنمایی خواستی گفتم. اگر بدان عمل کنی وضعیت تو خوب می شود. مرد از نزد آن حضرت (ع) رفت و به سفارش و توصیه آن حضرت (ع) عمل کرد. مدتی بعد بازگشت و به آن حضرت (ع) فرمود که وضعیت من بهبود یافته است ولی می خواهم بدانم که چگونه چنین چیزی ممکن می شود؟ آن حضرت (ع) فرمود: دستمزد تو سه درهم بیش تر نبود و تو انصاف نمی کردی و مزد بیش تر می گرفتی که ظلم بود. وقتی انصاف روا داشتی خداوند در مالت برکت قرار داد و وضعیت زندگی ات بهبود یافت.
بسیاری از مردم که روزانه آه و ناله می کنند که وضعیت ایشان خوب نیست، به سبب همین بی انصافی است که در حق دیگران روا می دارند و بیش از حق و کار خویش مزد می خواهند و در حق کارفرما و یا مردم بی انصافی روا می دارند و این گونه است که به ظلم و حق خوری و بی انصافی ، برکت از مال و زندگی ایشان می رود. جالب این است که بسیاری از مدیران ارشد دولتی برای خود دستمزدهای بالایی قرار می دهند که گاه از چند میلیون به شکل پاداش و مانند آن نیز بیش تر می شود. این افراد که از بیت المال می دزدند و انصاف را در باره حق عمومی رعایت نمی کنند، چگونه امید دارند که زندگی ایشان بهبود یابد؟
دنیا به گونه ای است که هر عمل ما عکس العملی مناسب آن را در پی دارد. ربوبیت الهی و پروردگاری خداوند اجازه نمی دهد که این ظلم و ستم ها و بی انصافی ها بی جواب و پاسخ بماند. بارها دیده و شنیده شده است که هنوز این پول های حرام و غیر عادلانه و غیر منصفانه وارد خانه نشده است به شکلی دیگر چون سوختن وسایل برقی خانه ، ریختن دیوار و تصادف رانندگی و ده ها رخداد دیگر از خانه بیرون می رود و هرگز شخص از آن پول بهره نمی برد؛ چرا که این پول ها برکت و خوردن ندارد.
خداوند برخی از ظلم ها را در همین جا مجازات می کند. این مجازات به اشکال مختلف می باشد، چنان که کارهای خوب نیز همین جا پاداش داده می شود هر چند که اصل پاداش و مجازات در آخرت است. به عنوان نمونه می توان به این داستان توجه داد که بیانگر چگونگی افزایش یا کاهش عمر آدمی به سبب اعمال و رفتار ماست.
امام صادق (ع) خطاب به میسر (یکی از اصحاب خود) گفت: قد حَضِرَ اَجَلُکَ غَیرَ مَرَّة کُلُّ ذلکَ یؤخّرُ اللهَ بِصِلَتِکَ لِرحمکَ وَ بَرّکَ قَرابتکَ ؛ چند مرتبه اجل تو نزدیک شده بود ولکن بجهت تفقد تو از فامیل و صله رحم و بجهت احسانی که به خویشاوندانت نمودی خداوند او را بتاخیر انداخت (بحار الأنوار، ج71 ،ص102)
و در جای دیگر خطاب به میسر گفت: یا میسِّرُ لقد زِید فی عُمرِکَ فای شَی ءٍ تَعمَلُ قالَ: کُنتُ اَجیراً و انا غُلامٌ بخمسهٍ دراهم فَکنتُ اَجریها علی خالی؛ فرمود: ای میسر چه کرده ای که عمرت زیاد شده است گفت در جوانی کارگر بودم و مزدم پنج درهم بود و اجرت خود را به دائیم می دادم.(بحار الانوار، ج 47، ص 78 و نیز بصائر الدرجات، ج 6 ، باب 1 ، ص 73 )
بنابراین باید توجه داشت که دنیا نیز دارمجازات است و این گونه نیست که همه مجازات ها برای آخرت باشد.
به هر حال انسان می بایست در همه امور ریز و درشت زندگی خویش انصاف را مراعات نماید. از نظر فرهنگ اسلامی و شیعی انصاف برترین فضلت های انسانی است که عقل انسانی آن را به عنوان یک اخلاق پسندیده می پذیرد. در حدیث است که امام علی (ع) فرمود:« الانصاف افضل الفضائل؛ انصاف برترین فضیلتها است.»( غررالحکم 1، ص203و 805) آن حضرت هم چنین می فرمود: الانصافُ یؤلِّفُ القُلوب ؛ انصاف ، دلها را الفت می بخشد و به هم نزدیک می کند. و در جایی دیگر نیز می فرماید: الإنصاف یرفع الخلاف و یوجب الایتلاف؛ انصاف، اختلافات را از بین می برد و موجب الفت و همبستگی می شود. (غررالحکم ، ج 2 ، 30 و 1702) هم چنین از امام علی(ع) است که فرمود:من أنصف انصف؛ هرکس با انصاف باشد، انصاف می بیند. (غررالحکم ، ج 5 ، ص 144و7692) یا این که : زکاه القدره الإنصاف؛ زکات قدرت، انصاف است. (همان، ج 4، ص 105و 544) و یا این که : أعدل الناس من أنصف من ظلمه؛ عادل ترین مردم کسی است که با کسی که به او ظلم کرده با انصاف رفتار کند. همان ، ج 2، 435و 3186)
امام صادق(ع)نیز می فرماید: من أنصف الناس من نفسه رضی به حکماً لغیره؛ هرکس با مردم منصفانه رفتار کند، دیگران داوری او را می پذیرند. (تحف العقول، ص 357)
در حالات بزرگان اسلامی و عارفان به نام نیز انصاف در زندگی بارها بارها دیده و گزارش شده است. می گویند که شیخ در گرفتن اجرت برای کار خیاطی، بسیار با انصاف بود. به اندازه ای که سوزن میزد و به اندازه کاری که میکرد مزد میگرفت. به هیچ وجه حاضر نبود بیش از کار خود از مشتری چیزی دریافت کند.
یکی از روحانیون نقل میکند که : عبا و قبا و لبادهای را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم چقدر بدهم؟
گفت: « دو روز کار میبرد، چهل تومان. »
روزی که رفتم لباسها را بگیرم گفت :« اجرتش بیست تومان میشود. »
گفتم: فرموده بودید چهل تومان؟
گفت: « فکر کردم دو روز کار میبرد ولی یک روز کار برد. »!